به گزارش سلام نو به نقل از «تابناک»، مرگ پلنگ در استانی که لقب ورزشکاران نام آورش «پلنگ» است، به خودی خود رویدادی تراژیک محسوب میشود، اما نه وقتی که بدانیم تکراری و مسبوق به سابقه است و حتما در آینده هم تکرار خواهد شد!
ابتدا:
زمانی که ماموران اداره محیط زیست این شهرستان به همراه محیط بانان کوه سفید به محل گزارش میرسند، ابتدا تایید میکنند که گربه سان مذکور، پلنگ است و ظاهرا با همین تشخیص، تمام دانش شان به اتمام میرسد؛ این را میشود از خبر حمله حیوان به رئیس وقت اداره محیط زیست شهرستان و یکی دیگر از محیط بانان دریافت که موجب مجزوح شدن ایشان میگردد.
فاجعه زمانی تکمیل میشود که وقتی محیط بانان متوجه میشوند که توان گرفتن پلنگ را ندارند، به خشونت بی حد و حصر متوسل میشوند و حیوان را میکشند! کشتن گونهای در معرض انقراض، آن هم توسط محیط بانان و در حضور عالیترین مقام محیط زیستی شهرستان که معلوم نیست انگیزه اش برای حضور در محل گزارش چه بود، آن هم وقتی میدانست دارت و تیر بیهوشی ندارند و احتمالا خبر داشت که گرفتن پلنگ بی بیهوشی محال است.
بعد:
اتفاقی که ممکن است به نظرتان عجیب و دور از واقعیت به نظر بیاید، اما کاملا واقعی است و احتمالا نیاز به گفتن نداشته باشد که در نقطه مقابل آن، هیچ مسئولیتی متوجه آفرینندگان آن فاجعه نکرد و حتی به توبیخ ایشان هم منجر نشد. رویدادی عبرت آموز که پیامی واضح برای جامعه داشت و اگر بگوییم رد و اثر آن در پروندههای پرشمار دیگری واضح است، سخنی به اغراق نگفته ایم.
به عنوان مثال میشود به پروندههای پرشمار کشتار پلنگ و حتی دیگر گونههای در معرض انقراض و یا گونههای حرام گوشت در گوشه و کنار کشور اشاره کرد که بعضا برای برداشتن دم حیوان، دندانش یا برخی دیگر از قسمتهای بدنش به عنوان یادگاری یا طلسم و... رقم خورده یا حتی استفاده از طعمه مسموم برای کشتن پلنگهایی که ساکن مناطق مجاور روستاها بودند و خشکسالی و از بین رفتن زیستگاه و طعمه، موجب شده بود اقدام به شکار دام و طیور اهالی کنند.
ادامه:
این را میشود از حضور پلیس، آتش نشان، ماموران محیط زیست و انبوه افرادی دریافت که در محدوده مرکزی شهر نظاره گر حیوان درمانده و گرفتار بودند و در نهایت مثل فاجعه سال ۹۱ هم مجروح دادند و هم جیوان بیچاره را کشتند! قتل عمد حیوانی که معلوم نیست چند قلاده از آن در پهنه جغرافیای ایران زندگی میکند، اما حالا میدانیم که در ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ یکی از آمارشان کم شد.
فقدانی که نتیجه حضور افراد پرشماری است که به نوعی رابطه استخدامی با جایی دارند، اما نمیدانستند که بهترین کار در مواجهه با این حیوان چیست و به شکلی کاریکاتور گونه، ابتدا با شلیک فشنگ جنگی مجروح و زمین گیرش کردند و بعد با دارت بیهوشی سراغش رفتند و تلاش کردند جانش را نجات دهند، اما ناکام ماندند؛ ناکامی گروه بزرگی از افراد که حالا خبر میرسد در نزدیکی شان، افرادی توانمند بوده اند که میتوانستند مانع از مجروح شدن مردم و پلنگ شوند!
سپس:
داستانی که از فرط ثبات، بی انصافی است به یک دولت محدود شود و حتی محیط بانانی که با سکوت شان، ناظران خاموش نابودی حیات وحش و بیکاری خودشان در آینده هستند را شامل نشود. مجموعهای که میبایست مثل روایتهای کوچه بازاری برای دور ماندنش از چشم بد، بر تخته بکوبیم و حتی پیشرفت شان طی مرور زمان را تحسین کنیم؛ پیشرفتی که موجب شده برخی به فکر تبدیل پلنگ به حیوان خانگی شان باشند و هیچ نگرانیای از این بابت احساس نکنند!
نظر شما