به گزارش سلام نو، اعتماد نوشت: در پی برگزاری دور پنجم گفتوگوهای ایران و عربستان در بغداد، اظهارات امیدوارکنندهای از نتایج این گفتوگوها از سوی مقامهای ایران و عراق مطرح میشود. نخستوزیر عراق در گفتوگویی با روزنامه الصباح گفته است که آشتی ایران و عربستان نزدیک است و ایرج مسجدی، سفیر پیشین ایران در عراق هم خبر داده است که بازگشایی نمایندگیهای سیاسی ایران و عربستان در دستور کار مذاکرات امنیتی دو کشور است. مذاکرات امنیتی محرمانه میان تهران و ریاض از فروردینماه سال گذشته در بغداد آغاز شد و تاکنون پنج دوره از آن برگزار شده است. برای بررسی دستورکار و انگیزههای دو کشور از پیگیری این گفتوگوها با قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین آسیای غربی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران گفتوگو کردیم. متن کامل این گفتوگو را در ادامه مطالعه میکنید.
پس از انجام پنجمین دوره مذاکرات امنیتی میان ایران و عربستان در بغداد، زمزمههایی از احتمال انجام گفتوگوهای سیاسی در سطوح بالاتر یا حتی بازگشایی نمایندگیهای دیپلماتیک دو کشور شنیدهمیشود. فکر میکنید نزدیکتر شدن مذاکرات به موفقیت بعد از ۷ سال قطع روابط دیپلماتیک بیشتر نتیجه تغییر رویکرد در تهران باشد یا در ریاض؟
واقعیت این است که ما هنوز از منابع عربستانی موضع مشخص و روشنی در مورد مذاکراتی که در ایران و عراق در باره نتایج آن اظهاراتی بیان میشود، نشنیدهایم. تا وقتی که مواضع طرف عربستانی را نداشته باشیم، نمیتوانیم دقیقا بگوییم که کدام طرف بیشتر پیگیر مصالحه است. به نظر میرسد در ایران این قاعده ایجاد شده است که بدون توجه به ماهیت مذاکرات، این ادعا مرتبا تکرار شود که مذاکرهکنندگان ما در حال موفقیت هستند ولی در عمل اتفاق خاصی نمیافتد؛ این موضوع را در مورد مذاکرات برجام هم در ماههای گذشته شاهد بودیم و حالا به نظر میرسد در مورد عربستان هم شاهد همین موضوع هستیم.
علاوه بر اینها نباید فراموش کرد که عربستانیها، مانند اماراتیها و قطریها، زرنگی دیپلماتیک از خود نشان میدهند و هر موقع میخواهند تصمیمی اتخاذ میکنند که آثار منطقهای بر جا میگذارد و ممکن است باعث ایجاد نگرانی و موضعگیری در طرفهای مقابل شود، برای اینکه ابزار کنترل متقابل ایجاد کنند یا اینکه حساسیتها را در طرفهای دیگر کاهش دهند، با طرفهای دیگر گفتوگوهایی را انجام میدهند. مثلا هر زمان که اماراتیها قصد انجام مراوده دیپلماتیک مهمی با اسراییل دارند، پیش از آن یک سفر به ایران انجام میدهند یا مذاکراتی با تهران انجام میدهند تا رضایت ایران را جلب کنند و در تهران هم این خوشحالی ایجاد میشود که روابط با اماراتیها در حال پیشرفت است، بعد بلافاصله توافق یا مراوده دیپلماتیک مهمی با اسراییل انجام میدهند. قطریها هم معمولا چنین رویکردی را در سیاست منطقهایشان پیگیری میکنند. کشورهای جنوب خلیج فارس با این روش زیرکانه حساسیت و واکنش ایران را مدیریت میکنند.
بعید نیست که عربستانیها هم از مذاکرات با ایران چنین هدفی را دنبال کنند. اگرچه همانگونه که گفتم هنوز هیچ موضع رسمی واضحی از سوی عربستان در خصوص مذاکرات بغداد نداریم. در همین شرایطی که عربستان پشت درهای بسته در کشور ثالث با ایران مذاکراتی را انجام میدهد، شاهد هستیم که با ترکیه که در طول چند سال گذشته شدیدترین اختلافها را بعد از مساله قتل جمال خاشقجی داشتند، حالا در حال حلوفصل اختلافات هستند و صمیمانه از رجب طیب اردوغان در عربستان استقبال میکنند. ولی در مورد ایران حداکثر کاری که کردهاند، رضایت دادن به مذاکرات امنیتی در کشور ثالث است.
منفعت عراق در تلاش و پیگیری برای نزدیک کردن ایران و عربستان چیست؟
بغداد به دنبال ایجاد یک رابطه متوازن در منطقه است. عراق همسایه هر دو کشور است و گروهها و جناحهای سیاسی در عراق برخی به تهران نزدیکتر هستند و برخی به عربستان. عراقیها به ویژه در دوران دولت مصطفی کاظمی، سعی میکنند که روابط متوازنی با هر دو قدرت منطقهای همسایه خود داشته باشند و به علاوه وضعیت روابط خود با جهان عرب را هم به شکل چشمگیری بهبود دهند. بغداد همانگونه که بارها اعلام کرده، معتقد است که بخشی از مشکلات داخلی این کشور نتیجه رقابتها و منازعاتی است که بین ایران و عربستان جریان دارد. آنها برای اینکه این منازعات را کاهش دهند و بتوانند آرامش و ثبات در عراق برقرار شود، طبیعتا علاقهمند هستند که روابط تهران با عربستان و کشورهای خلیج فارس بهبود پیدا کند، تا عراق را از سرزمینی که محل مجادله و درگیری قدرتهای رقیب منطقهای است، خارج کنند.
در بین تحلیلگران در مورد تقدم و تاخر رخدادهای منطقهای مرتبط با ایران و عربستان اختلافنظر وجود دارد. برای مثال در خصوص یمن، برخی معتقدند که آتشبس دو ماهه اخیر نتیجه مذاکرات ایران و عربستان است و در برابر برخی معتقدند که آتشبس دو ماه باعث شد که دور پنجم مذاکرات بعد از چند هفته توقف برگزار شود. نظر شما در این مورد چیست؟
به اعتقاد من رخدادهای منطقهای اخیر بیشتر از مسائل بینالمللی اثر میگیرند. همین مساله آتشبس یمن را نمیتوان بیارتباط با مساله تهاجم نظامی روسیه به اوکراین دانست. در واقع دو سیاست متقابل در سطح بینالمللی در حال پیگیری است که از بحران اوکراین متاثر شده است. در اوکراین روی زمین جنگ گرم جریان دارد، اما بیرون از اوکراین جنگ اقتصادی، جنگ دیپلماتیک و جنگ اقتصادی جریان دارد. از یک طرف روسها علاقهمند هستند که بحرانهایی در نقاط دیگر جهان ایجاد شود و توجه رقبای غربیشان را به این بحرانها جلب کنند، از سوی دیگر امریکا و متحدانش تلاش میکنند که بحرانهای دیگر اگر نگوییم حلوفصل شود، دستکم فروکش کند یا به قول اعراب منجمد شود تا همه تمرکزشان را روی بحران اوکراین بگذارند. روسها برای اینکه فشار روی خودشان را کم کنند نیاز دارند در نقاط مختلف بحرانسازی کنند، مثلا کره شمالی تشویق شود که آزمایشهای موشکی بیشتری انجام دهد یا مذاکرات احیای برجام بدون نتیجه بماند یا حتی جنگ تازهای در خاورمیانه رخ دهد تا بتوانند با خیال راحتتر سیاستهای خود را در اوکراین پیش ببرند. در مقابل رقبای روسیه درست رویکرد معکوسی را در پیش گرفتهاند. امریکاییها علاقهمندند تا جایی که میتوانند فشار به چین یا ایران را کاهش دهند، شعله بحرانهای منطقهای را کاهش دهند تا بتوانند تمام همتشان را برای شکست روسیه در اوکراین جمع کنند. این پویاییهای بینالمللی میتواند بخشی از دلایل اصلی برای کاهش تنشها در منطقه، برای مثال آتشبس در یمن باشد. البته قطعا نمیتوان تمام دلایل را به بحران اوکراین نسبت داد. عمان، عربستان سعودی و حتی عراق روابط استراتژیک با امریکا دارند و فعلا امریکاییها قصد دارند منازعات در خاورمیانه را مدیریت بکنند تا مساله اوکراین دستور کار اول سیاست خارجیشان باشد.
برخی تحلیلگران معتقدند ایران و عربستان، اگر بخواهند مشکلاتشان را به صورت اساسی حل کنند، گفتوگو در سطح کارشناسی کافی نیست و باید همانطورکه در دوره سازندگی و اصلاحات رخ داد، تلاشها در سطوح بالاتر صورت بگیرد. نظر شما در این مورد چیست؟
نخست این نکته را بگویم که مذاکرات امنیتی، مذاکرات ارزیابی تلقی میشود، یعنی طرفین مواضع و نظرات یکدیگر را ارزیابی میکنند، به مقامهای سیاسی و عالیرتبه کشورشان اطلاع میدهند و اگر مقامهای سیاسی علاقهای به حلوفصل داشتند این مذاکرات را به سطوح سیاسی منتقل میکنند. بنابراین تا وقتی مذاکرات به سطوح سیاسی منتقل نشده است باید صبر کرد و نمیتوان نتیجه عملی در روابط دیپلماتیک داشت. حتی در زمان جنگها هم مذاکرات بین مقامهای امنیتی یا نظامی صورت بگیرد، اما به معنای حلوفصل منازعه نیست، کما اینکه در اوکراین هم شاهد همین مدل از مذاکرات هستیم.
در مورد ایران و عربستان، کاملا این تحلیل درست است، مشکلات ایران و عربستان زمانی قابل حل است که در عالیترین سطوح گفتوگوها انجام شود. هم ساختار تصمیمگیری در عربستان فردی است و هم در ایران و وزارت خارجه و دولت کارکرد موثری ندارد. در عربستان طبعا محمد بن سلمان تصمیمگیر اصلی در مورد این پرونده است. تا زمانی که مانند دوران ریاستجمهوری اکبر هاشمیرفسنجانی و سید محمد خاتمی به سطوح بالا نرسد، خیلی مشکل است که انتظار حلوفصل داشت. مناسبات ما با عربستان با مناسبات ما با اروپاییها خیلی فرق میکند، چون آنجا تشکیلات و ساختار کارشناسی و بروکراسی سیاستگذار و تصمیمساز است، هر چند آنجا هم تصمیمگیری نهایی با مقامهای عالی سیاسی است، ولی سطوح کارشناسی کارکرد دارد. اما در خاورمیانه چون تصمیمگیریها در سطوح فردی است، هنگامی مذاکرات میتواند نتیجهبخش باشد که در سطوح عالی انجام شود.
بخشی از منازعات خاورمیانه به میزان تنش میان ایران و عربستان گره خورده است. در لبنان، سوریه، عراق و یمن بسیاری از مسائل به رقابتها میان تهران و ریاض گره خورده است. چه منفعتی برای دو طرف در ادامه این منازعات منطقهای وجود دارد و چرا دو طرف به سمت همکاری برای کاهش این تنشها نمیروند؟
ایران و عربستان دو قدرت منطقهای رقیب هستند. در کشورهایی که نام بردید هر دو طرف حضور دارند و متحدان خودشان را دارند. حادترین مساله برای عربستان در حال حاضر یمن است، در حالی که برای ایران عراق یا لبنان است. طبیعی است که برای عربستان مادامی که مساله یمن حل نشده باشد، سعی میکند از طریق یک مبادله یا Trade Off در منطقهای که برایش مهمتر است تشنج نباشد یا به موفقیت برسد و در جایی که از اهمیت کمتری برخوردار است تشنج ایجاد کند. برای ایران احتمالا اینگونه است که تلاش میکند از طریق یمن بیشتر فشار وارد کند، چرا که از سرزمین خودش دورتر است و برای عربستان هم سادهتر است در جاهایی که به ایران نزدیکتر است، مانند عراق از طریق اهل سنت و برخی گروههای تندرو یا حتی در افغانستان از طریق القاعده و داعش یا در لبنان و سوریه، به ایران فشار وارد کند.
گفتوگوهای ایران و عربستان یک سال است که ادامه دارد. فکر میکنید که تغییر دولت در امریکا چه تاثیری بر تمایل عربستان برای آغاز گفتوگوها با ایران داشت؟
مناسبات امریکا و عربستان، جدای از تغییر دولتها از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون مناسبات مستمر است و عربستان جزو متحدان منطقهای امریکا محسوب میشود. البته همواره حکومت عربستان با جمهوریخواهان روابط نزدیکتری داشتند و سعی میکردند که از روی کار آمدن جمهوریخواهان حمایت کند. شاید سختترین دوران روابط ریاض و واشنگتن در نیم قرن اخیر، دوران باراک اوباما بود و شیرینترین آن دوران دونالد ترامپ بود. به هر حال عربستان برنامهریزی کرده بود که دولت ترامپ استمرار پیدا کند و از سیاستهای ترامپ از جمله فشار بر ایران و حتی شاید اقدام نظامی علیه ایران برای پیشبرد اهدافش در منطقه استفاده کند. آن اتفاق نیفتاد و طبیعی است که در حال حاضر روابط دو طرف در آن سطحی که در دوران ترامپ بود، نیست. اما طبیعی است که امریکاییها به دلیل منافع خودشان و مصالح منطقهایشان روابطشان را با عربستان ادامه میدهند، اما تفاوتی در سیاستهایشان اتفاق افتاده است، برای مثال در یمن آنها از آتشبس حمایت میکنند و تحولی که در یمن اتفاق افتاده است شاید تا حدی مدیون فشار امریکاییها به عربستان باشد. شاید عربستانیها الان خیلی مشتاق باشند که در انتخابات کنگره جمهوریخواهان اکثریت را کسب کنند و در انتخابات بعدی ریاستجمهوری هم جمهوریخواهان به قدرت برگردند. لذا میتوان گفت که شاید روی کار آمدن بایدن باعث کاهش صمیمیت در روابط عربستان امریکا بود و این فرصتی بود که ایران میتوانست زودتر از آن استفاده کند و نتوانست از آن بهره ببرد.
نظر شما