اولین بار چه زمانی متوجه شدید که میخواهید شغل طراحی جواهرات را دنبال کنید؟
پس از تجربههای فراوان (از مونترال برای تحصیل در دانشگاه سوربن، کار در پاریس بهعنوان برگزارکننده جشنواره در مرکز پمپیدو، تهیهکننده فیلم، مربی مدیرعامل...)، زندگی من ناگهان در یک روز در سپتامبر ۱۵ سال پیش، تغییر کرد. اولین غواصی من در دریاچه ماگیوره در شمال ایتالیا. در گردابی از غبار فشرده شدم، سپس خیلی سریع به سطح آب رفتم و مربیام به من گفت که برای بهبودی مجبورم دوباره شیرجه بزنم. برخلاف ترسم دوباره رفتم پایین. آنقدر متعجب بودم که احساس بهتری داشتم. اطرافم را رنگینکمانی احاطه کرده بود که تمام صخرههای زیر را به یاقوت کبود، یاقوت سرخ، زمرد تبدیل کرد. این یک نشانه بود. من یک جواهرساز خواهم شد، حتی اگر قبلا چیزی در مورد این حوزه نمیدانستم. طلاییترین سنگ را به یادگار گرفتم. دو هفته بعد در مدرسه گوهرشناسی بودم و مطالعه ۴ ساله را به ۵ ماه تبدیل کردم، عجله داشتم، در آن زمان ۴۵ ساله بودم. من در ۲۳ دسامبر ۲۰۰۳ مجموعه جواهرات ادین را با نام خود تأسیس کردم.
بزرگترین مربیان شما در این صنعت چه کسانی بودهاند و بهترین توصیهای که تابهحال به شما کردهاند چیست؟
من در این صنعت مربی نداشتم، چشمانداز من از ابتدا خیلی وسیع بود. بعد از دو سال به مدرسه جواهرسازی در خیابان لوور پاریس رفتم و در اولین درس که با موم و سوهان کار میکردم، متوجه شدم که این دنیا چقدر بی حد و حصر است. همچنین دریافتم که میتوانیم با طلا و سنگهای قیمتی، آثار هنری بسازم و اینکه من مجسمهساز بودم.
از آن زمان، تصمیم گرفتم بهجای جستجوی قطعهای که همه در سراسر جهان آن را دوست دارند، وقتم را صرف نشان دادن چیزهای باورنکردنی در هر فردی که به دیدن من میآید صرف کنم. از آن زمان به بعد با مردم ملاقات میکنم، از آنها سؤالات بسیار خصوصی میپرسم. سپس یک قطعه جواهرات عالی طراحی میکنم که بازتابی از زندگی آنهاست. همانطور که یک نقاش یک پرتره انجام میدهد، من آن را با مواد گرانبها انجام میدهم. تمام کارهای من بر اساس مفهوم ˮرزونانس“ است.
من هیچ مربی در صنعت نداشتم، اما افراد زیادی در این پانزده سال به من کمک کردند تا به کارم و به دیدگاهم ایمان داشته باشم و ایمانم را حفظ کنم. من میتوانم در مورد آن کتاب بنویسم.
اگر میتوانستید به عقب برگردید و قبل از شروع کارتان یک چیز را به خود بگویید، آن چه چیزی بود؟
من هیچچیز را تغییر نمیدهم. من هر روز احساس میکنم که خوشحالم که با همه مشتریانی که به من مراجعه میکنند ملاقات میکنم و داستان زندگی خود را با من به اشتراک میگذارند تا ببینم چگونه خاطرات و ارزشهای آنها را در یک جواهر نشان دهم. این چیزی است که عمیقا به من در زندگیام معنا میبخشد. نمیتوانید تصور کنید که وقتی به چشمان آنها نگاه میکنم، وقتی جعبه را با قطعهای که منتظرش هستند باز میکنند چه لذتی را احساس میکنم.
بزرگترین ترس شما برای راهاندازی مجموعه ادین چه بود؟
از همان ابتدا، من آنقدر بلندپرواز بودم که به دیدگاه عالی خود در مورد جواهرات اعتقاد داشتم که همین امر باعث شد بر همه ترسهای خود غلبه کنم. من میخواستم از جواهرات برای نشان دادن احساسات انسانی و داستانها استفاده کنم. من احساس میکنم چیزی فراتر از خودم، رویاهای من و مشتریانم را پیش میبرد.
دوست دارید زنان هنگام استفاده از جواهرات شما چه احساسی داشته باشند؟
دوست دارم آنها احساس قدرت کنند. زیرا آنها جواهری استفاده میکنند که نهتنها سفارشی است، بلکه داستانهای خودشان را نیز بازگو میکند. به نظر من این یک ادای احترام واقعی به ˮبینظیر بودن“ آنهاست.
نظر شما