به گزارش اعتماد، بلافاصله در تکمیل این خبر سید مهدی فلاح میری دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان گیلان گفت: به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسیهای اولیه نظر بر خودکشی این کارگردان سینما داشتند که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. وی افزود: کیومرث پوراحمد ساعت یک بامداد روز چهارشنبه مورخ ۱۶/۱/۱۴۰۲ در یکی از واحدهای دهکده ساحلی انزلی فوت کرده است.»
خبر فوت این کارگردان شناختهشده تلخ و دور از ذهن بود اما چگونگی درگذشت او بسیار ناگوارتر و مثل آواری بود که بر سر خراب میشد. با این پرسش و تعجب در ذهن که چرا؟ مگر چه اتفاقی برای این کارگردان افتاده بود که او را تا سرحد مرگ خودخواسته سوق داد؟
تحمل فشار روانی جشنواره فجر
البته این اواخر فشار روانی و حواشی ناشی از حضور فیلمش در جشنواره امسال در میان التهابات اجتماعی کم نبود و حتی میتوانیم دلیلی بر افسردگی این هنرمند بدانیم اما به هر حال خودکشی برای سن و سال این سینماگر کمی دور از ذهن بود.
اگر خاطرتان باشد به محض اینکه اعلام شد فیلم این هنرمند در بخش سودای سیمرغ جشنواره امسال حضور دارد او در صفحه شخصی خود نوشت: «چندسالی ست که جشنواره فیلم فجر دیگر جشن سینمای ایران نیست که جشن دو سه ارگان خاص است. در این چند ساله جشنواره برای من، هیچ ارزش و اهمیتی نداشته، به خصوص در این سال خونبار و دردناک. اما مالک فیلم، تهیهکننده است. مثل همه جای دنیا فقط او میتواند درخواست حضور یا عدم حضور در جشنواره را داشته باشد. تهیهکننده و بعضی عوامل فیلم مایل بودهاند فیلم «پرونده باز است» در جشنواره باشد، اما من، نویسنده و کارگردان… با این همه داغی که بر دل داریم دیگر چه جشنی، چه جشنوارهای!؟»
ماجرای حمله کیهان به پوراحمد
این واکنش صریح پوراحمد به حضور فیلمش در جشنواره بیپاسخ نماند و با انتقادات تند کیهان همراه شد، این رسانه با جملاتی چون «او فیلمفارسیساز است، فیلم آخرش هم لنگ در هواست، فاتحه سینمای او خوانده شده، نوشت: پوراحمد در شرایطی اینگونه حالت مخالف گرفته و خود را داغدار این روزها معرفی کرده که وی دقیقا در اوج آشوبهای امسال، با حمایت قوه قضاییه امکان تصویربرداری فیلم جدیدش در زندان قزلحصار، کانون اصلاح و تربیت و دادگستری تهران را یافته است. جای سوال است که چطور ممکن است یک فیلمساز، هم از لطف و حمایت قوه قضاییه بهره ببرد و فیلمش را با حمایت نهادهای حاکمیتی چون مرکز رسانهای قوه قضاییه و سازمان زندانها بسازد و به بهانه داغدار بودن در یک رویداد هنری چون جشنواره فیلم فجر حضور نیابد؟
این رسانه در ادامه نوشته خود که در زمان برگزاری جشنواره منتشر شده بود، آورد: «اینکه اقدام پوراحمد را نمایشی مینامیم دقیقا به همین خاطر است که او زمانی که آشوبها در جریان بوده مشغول رایزنی و همکاری با قوه قضاییه بوده است. در آن ایام او تصمیم نمیگیرد که قطع همکاری کند چون منافعی برای خودش در آن زمان متصور نبوده اما در ایام جشنواره، هم به آن دلیل که از حمایت و همکاری با قوه قضاییه نهایت استفاده را کرده و فیلمش را به سرانجام رسانده و هم به این خاطر که در روزهای جشنواره اقدام او مورد توجه واقع میشود و از طرفی چون پس از اتمام کار پیش از هرکس دیگری به ضعفهای فاحش اثرش پیبرده لذا به قول معروف «روغن ریخته را نذر امامزاده» کرده است.»
البته ساختههای آخر این کارگردان چندان به مذاق منتقدان خوش نیامده بود و این نگاه درباره آخرین ساخته او هم جریان داشت، وقتی «پرونده باز است» او در جشنواره به نمایش درآمد فیلم او با واکنشهای منفی بعضی منتقدان همراه بود، به عنوان نمونه یک نویسنده سینمایی نوشت: «بیایید اصلا به این فکر نکنیم که این مجموعه تصاویر را (که ادعا دارند فیلم سینمایی است!) کارگردان «قصههای مجید» و «خواهران غریب» و حتی «اتوبوس شب» ساخته است. اگر بدون این پیشفرض به تحلیل فیلم وارد شویم ممکن است یأس و خشم جایشان را به کلمات نقد بدهند، پس فرض میکنم این فیلم را یک دانشجوی ترم اول سینما ساخته که نامش را هم نمیدانم!»
از همان دقایق ابتدایی فوت پوراحمد در سوگ خالق «قصههای مجید» سینماگران زیادی با انتشار تصویر او ناراحتی خود را نشان دادند.
خودکشی پوراحمد اعتراض به شرایط خودش است
ما با محمد علی سجادی تماس گرفتیم او در حالی که با صدای بلند پشت تلفن گریه میکرد، گفت: «عمل خودکشی کیومرث پوراحمد خودش گواهی است به آنچه هست. در واقع اعتراضی است به آنچه هست، چرا باید کسی که سرشار از زندگی بود و زندگی را دوست میداشت به مرحلهای برسد که خودش را حلقآویز کند. او را بدبینش کردند، تلخش کردند. او کودکی بود با موهای سفید و زندگی را دوست داشت. آدمی که در فیلمهایش زندگی را به بهترین شکل نشان میداد فقط تنگنای شرایط میتواند کاری کند که به طناب پناه ببرد و خودش را حلقآویز کند.
فعل او نشان از شرایطش دارد. نه فلسفه میبافد و نه هیچ او نه به پوچی رسیده بود و نه مایوس بود. مایوس شرایط شد. واقعا از شنیدن خبر فوت پوراحمد شوکه شدم، خیلی تلخ و دردآور است. پوراحمد از رفقای صمیمی من بود. آخرین بار که با او صحبت کردم، میدانم از شرایط بسیار ناراضی و ناراحت و عصبی بود. من چگونگی فوت او را واکنش به شرایط موجود میدانم. او البته همیشه علنی و آشکار صحبتهایش را مطرح میکرد اما میدانم التهابات اجتماعی و شرایط هولناک چندوقت اخیر تاثیر خیلی منفی روی او گذاشت.»
این کارگردان در حالی که بسیار عصبانی بود به صحبتهایش ادامه میدهد: «متاسفانه باید بگویم که ما سینماگران در فضای طبیعی که کار نمیکنیم تا بتوانیم خودمان را پیدا کنیم. پوراحمد هم همینطور. حالا ما جراتش را نداریم بگوییم اما او همیشه میگفت و هیچ ابایی نداشت. من میدانم پدرش درآمد تا فیلم آخرش را بسازد. معتقدم بچههای همنسل ما که به مرگ طبیعی میمیرند همه دقمرگ میشوند و اصلا مرگشان طبیعی نیست. از بس شرایط کاری بر همه ما سخت شده و خودی ناخودی بیداد میکند.»
قلبمان به درد آمد
سعید روستایی کارگردان فیلم بحثبرانگیز برادران لیلا نوشت: «آقای پوراحمد، مرد بزرگ و نازنین، عجب خداحافظی تلخی کردید، قلبمان به درد آمد.»
مهران کاشانی نویسنده سینما اما در متنی مهم نوشت: «خودکشی کیومرث پوراحمد هشداری تلخ و تکاندهنده است. نبود چشماندازی روشن برای زندگی و کار هنرمندان، خستگی و افسردگی صریح و عریان را به دنبال دارد. بازتابی عینی از هزار بیکفایتی آشکار و پنهان در سیاستهای متولیان امر.»
مهدی باقربیگی همان پسربچه معروف سریال «قصههای مجید» به ایرنا گفت: «کیومرث پوراحمد به فرهنگ و سینما و تلویزیون خدمت کرد و مردم ما هنرمند بزرگی را از دست دادند. رابطه من و ایشان رابطه پدر و پسری بود. آقای پوراحمد آدم مسوولیتپذیری بود. در زمان ساخت «قصههای مجید» و حتی پس از آن حواسش به من بود. با هم مدام در ارتباط بودیم و احوالپرسی میکردیم. او در زندگی به من مشاوره میداد. برای من مثل یک پدر بود و با همدیگر رابطه پدر و پسری داشتیم».
هوشنگ مرادی کرمانی خود و «مجید» قصههایش را خوششانس میداند که با کیومرث پوراحمد به تصویر کشیده شده است. او به ایسنا میگوید: بخشی از سریال «قصههای مجید» حاصل خلاقیت و واقعیت ذهنی کیومرث پوراحمد بود. کارگردانهای زیادی برای به تصویر کشیدن «قصههای مجید» سراغم آمدند، اما زمانی که پوراحمد و علاقهاش را به ساخت این داستان دیدم، تصمیم گرفتم کار را به او بسپارم. او واقعا شیفته «قصههای مجید» بود و به آن علاقه داشت. با همه دستاندازیهای کسانی که مجید را دوست نداشتند و با توجه به بودجه اندکی که تلویزیون برای این سریال در نظر گرفته بود، پوراحمد سختیها را تحمل کرد و سریالی ساخت که هرکسی با هر تفکر و عقیدهای آن را دوست داشت، من هم دوستش داشتم. همیشه خوشحال هستم و حالا باید بگویم «بودم» که او این کار را انجام داد و «قصههای مجید» را به تصویر کشید و نسلهای مختلف آن را دیدند تا از دیدنش لذت ببرند و در ذهنشان به یادگار بماند.
مرادی کرمانی که با هق هق گریه میکرد، میگوید: «کیومرث پوراحمد عین بچهها بود، بچهای بود که فقط بزرگ شده بود. او خلاقیت، صداقت و صمیمیت و حس کودکی داشت، خوشحال بود اما گاهی تند و تلخ میشد و خیلی تلخ اما بچهای ساده و صمیمی و مهربان بود و از هیچکس کینهای نداشت. خدا او را رحمت کند.»
آدمیزاد رو میشه نابود کرد ولی نمیشه شکستش داد
حسین معززینیا منتقد سینما هم با عنوان «کیومرث پوراحمد خودش را حلقآویز کرده است» در حساب شخصی خود نوشت: چه جملهای بعد از این باید نوشت؟ چه کلماتی را باید کنار هم قرار داد؟ کلماتی که مشخص کند تا چه اندازه آشفته و آزرده شدم از شنیدن این خبر؟ یا کلماتی که مشخص کند شگفتزده شدهام؟ شگفتی در کار نیست چون بعد از سالها شنیدن شکایتها و کلافگیاش الان چرا باید شگفتزده شوم از تصمیمش؟ بالاخره آدمیزاد میبرد. دست میکشد. یک جایی میگوید دیگر بس است. چه باید نوشت؟ خاطراتمان را مرور کنم؟ به نظرم توهینآمیز میآید. وقتی کسی به اینجا رسیده و چنین تصمیمی گرفته، شرح گذشته مشترک و سوابقمان به یک جور اظهار وجود خودنمایانه میماند.
آقای پوراحمد زندگی پرافتخاری دارد. کارهای حسابی کرده، فیلمهای خوب ساخته و متنهای درخشان نوشته. چند دقیقه بعد از شنیدن خبر، یاد آن جمله پیرمرد در پیرمرد و دریای ارنست همینگوی افتادم: «آدمیزاد برای شکست خوردن ساخته نشده. آدمیزاد رو میشه نابود کرد ولی نمیشه شکستش داد.»
چرا با پوراحمد مهربان نبودیم؟
کیومرث پوراحمد همواره نزد سینماگران جایگاه ارزشمند و قابل احترامی داشته، به عنوان مثال آزیتا موگویی سال ۹۸ و در پی اکران نشدن فیلم «تیغ و ترمه» در وصف کیومرث پوراحمد در ایلنا نوشته بود: «عاشق شب یلدا و اتوبوس شب و شرم هستم. کیومرث پور احمد خالق آثار درخشانی در سینمای ایران است و در کنار تعدادی دیگر از همنسلانش از سرمایههای جدی این سینما است. کاش اوضاع سینما اینجوری نبود. کاش با این سرمایهها مهربانتر رفتار میشد. کاش این اساتید دوباره آثار ماندگار میساختند. کاش حالمون بهتر بود.»
زمانی اصغر فرهادی درباره این کارگردان سینما (منتشر شده در صبا) گفته بود «کیومرث پوراحمد از جمله افرادی است که هرچه میگوید روی ماجراست و در پشت آن چیزی نیست. او در همه گونههای سینمایی فیلم ساخت و این از خصوصیات وی محسوب میشود. این کارگردان بعد از «قصههای مجید» خود را به آن نوع سینما محدود نکرد، بلکه سعی داشت فیلمهای دیگری را هم کار کند. او همیشه جزو اولین کسانی بود که بعد از ساخت فیلمهایم به من زنگ میزد و تبریک میگفت.»
نظرات