به گزارش سلام نو به نقل از برترینها،روز جمعه ۲۵ فروردین جاری خبر به قتل رسیدن یک زن ۳۴ ساله که قربانی کودکهمسری هم بود در فضای مجازی و رسانهها وایرال شد. برخی کاربران در مورد این حادثه نوشتند: «مریم.س؛ قربانی کودکهمسری صبح جمعه در قطور خوی، توسط پدر و دو برادرش با انگیزه ناموسی موهای سرش تراشیده، شکنجه و به دار آویخته شد.» برخی خبرگزاریها هم در این باره نوشتند: «یک زن جوان اهل شهرستان خوی به دلایل ناموسی توسط پدر و برادرانش مورد ضرب و شتم واقع شد. سپس او را حلق آویز و به دار آویختند.»…
صدرا آقاسی، جامعه شناس ماجرا را اینطور روایت میکند: ریش سفیدان و فامیل جمع شدهاند. ساعت ۹ شب است. اول حکم به طلاق اجباری شوهر دادهاند. بعد پدر به همراه دو پسرش، دخترش را کشان کشان برده. دو نوهاش را به زور از آغوش دخترش جدا کرده و دختر را برده. ساعت ۳:۳۰ نصفه شب آمده بیرون از خانه.دستهایش را پاک کرده و محتملا سیگاری روشن کرده جسد دختر هم با موهایی از ته تراشیده و با آثار شکنجه بر روی بدن، از طناب دار آویخته، وسط خانه پدرش آویزان مانده. در روستای مرزی بخش قطور خوی. جرم دختر این بوده که فیلمی از بدن لختش منتشر شده. حتی شوهرش مخالف کشتنش بوده اما پدر بایست ناموس خود را تطهیر میکرده. دختر هم قربانی کودکهمسری. بله دوستان این فاجعه همین چند روز پیش واقعا اتفاق افتاده و آنچه ما نمیدانیم این است که در آن ۶ساعت لعنتی تا زمانیکه دختر مو تراشیده را از دار تطهیر ناموس بیاویزند چهها که بر سرش نیاوردند. قانون طرف که را خواهد گرفت؟ تلخترین بخش ماجرا همین است….
پردیس ربیعی، فعال حقوق زنان نیز درباره انگیزه این قتل ناموسی نوشت: مریم، از کردهای کرمانج آلند بود و ۱۴ سالگی ازدواج کرده بود و هنوز ۳۰ ساله نشده بود که کشته شد. داستان از اونجایی شروع میشه که شوهر مریم در عراق کارگری میکرد. روزی مریم فیلمی از خودش ضبط میکنه که این فیلم برای همسرش بوده و قصد داشته اون رو برای شوهرش بفرسته. گوشی دست بچهها میفته و فیلم در برنامه شاد منتشر میشد. چند وقت بعد مجددا فیلمی از مریم پخش میشه که در نهایت مشخص شده انتشار این ویدئوها از طرف مردی بوده که کاشیکاری منزل مریم رو انجام میداده. طی صحبت هممحلیها که با مرد انجام دادن، مشخص شده زن آقای کاشیکار در جهت انتقامگیری این کار رو انجام داده.
در همین ماجرا شوهر رو وادار کردن مریم رو طلاق بده، اما شوهر خواسته بود بررسی و شکایت انجام بشه که اصلا چه کسی این فیلم رو پخش کرده و حتی اگر قرار باشه مریم رو طلاق بده از مسیر قانونی طی بشه همه چیز. خانواده مریم از روستای الند اومدن، ریشسفیدهای محل رو جمع کردن و گفتن مریم رو میبرم. شب بیستوچهارم این اتفاقات افتاده است. ساعت هشت شب با تضمین جان مریم که گفته بودن فقط میخواهیم از این روستا ببریمش و طلاقش رو بگیریم، مریم رو به روستای پدری میبرن. ساعت ۳:۳۰ نیمهشب به امامجمعه اعلام شده این دختر خودکشی کرده، طبق اظهارات محلیها هم مریم و هم همسرش رو کتک زدن؛ چون به داماد میگفتن باید این زن رو طلاق بده و به زور زن رو از فرزندانش جدا کردن.
درواقع کشونکشون مریم رو از جلوی چشم فرزندانش بردن؛ بهطوریکه همه میشنیدن که التماس میکرده و درخواست کمک میکرده. مسنها و ریشسفیدهای روستا مخالف بودن مریم رو ببرن. میگفتند مریم در روستا بمونه و همینجا مشکل رو با هم حل کنیم. اما برادر و پدر مریم تصمیم خودشون رو گرفته بودن. از زمان انتشار این فیلمها به مدت یک هفته سکوتی اهالی روستای مریم، خانواده مریم رو تحت فشار قرار داده بودن. مردم روابطشون رو قطع کرده بودن سلامعلیکی با خانواده مریم نمیکردن. بهنوعی طردشون کرده بودن و این موضوع از نظر روانی برای خانواده پرهزینه بوده و بر اساس فضای فرهنگی، وادار به این کار شدن تا مقبولیت خودشون رو باز پس بگیرند. مریم رو کشتن تا باز مردم از دور بهشون سلام کنن و جلوشون خم بشن. به همین راحتی...
فاطیما باباخانی، تسهیلگر و فعال حقوق زنان هم نوشت: «قطور»، یکی از بخشهای خوی که شاهد این اتفاق بود، با جمعیتی حدود ۳۵ هزار نفر در محرومیت شدیدی به سر میبرد. با وجود تعداد زیادی از افراد دانشگاهرفته، هیچکدام از کارمندان ادارات منطقه بومی اینجا نیستند. بیشتر افراد دامداری، کشاورزی یا کولبری میکنند.
همچنین باباخانی در بخش دیگری از شروع صحبتهای خود، به عوامل مختلف شکلگیری برخی معضلات منطقه اشاره میکند؛ اینکه تعداد طلاق در منطقه تقریبا صفر است و همین امر در کنار احتمال زندگی مطابق میل خانوادهها، این احتمال را در خود دارد که نشان میدهد چقدر در آن منطقه تعصب عشیرهای وجود دارد. طبق اظهارات محلیها، کودکهمسری در این منطقه بسیار بالاست و اغلب دختران از اول یا دوم دبیرستان ترک تحصیل کرده و بعد از آن ازدواج میکنند. در کنارش تعدادی از مردهای روستاهای مختلف برای کارگری ساختمان به عراق و ترکیه میروند و همین باعث میشود در بازه زمانی طولانی شش ماه تا سه سال از همسر و بچههای خود دور باشند. همین فرصتی ایجاد میکند تا افرادی از زن و کودک رهاشده یک خانواده سوءاستفاده کنند. به نظر برای مورد اخیر هم همین اتفاق افتاد.
با توجه به دستبهدست شدن این ویدئو بین اهالی روستا و وخیمشدن شرایط، باباخانی میگوید: اول اینکه ویدئو دستبهدست شده و خیلیها آن را دیدهاند، اما در همین بین شرافت انسانی برخی آنقدر آنها را حساس کرده که حتی ثانیهای از آن فیلم را هم ندیدند. با دخترهای دانشآموز صحبت میکردم که میگفتند در مدرسه ما این فیلم را دیدیم و مسخره میکردیم و میخندیدم. این اتفاق یک آلارم جدی درباره توقف هر شکل از خشونت نسبت به زنان است. ممکن است این موضوع افراد را به سمت رفتارهای پرخطر سوق دهد. در جامعهای که سرکوب بیش از حد نسبت به زنان وجود دارد، احتمال رفتارهای ضد اجتماعی در خفا برای زنان بیشتر است.
این تسهیلگر و فعال حقوق زنان که روز گذشته در منطقه حضور داشته است، میگوید: چیزی که دیروز در حال این مردم دیدم، یک ناامیدی عجیب در روحیه آنها بود. زنکشی یا هر چیزی که مبتنی بر مفاهیمی مثل ناموس، غیرت، آبرو و این مسائل است، در این مناطق وجود دارد. مثلا آمار طلاق صفر است؛ چون فرهنگشان اجازه نمیدهد زنی که به هر دلیل با همسرش به مشکلات لاینحل خورده، طلاق بگیرد؛ پس سراغ خودسوزی و خیانت میرود و در نهایت، هم کمکاریهایی درباره ایجاد قوانین کافی در حمایت از زنان و جایگاه اصیل آنها در عرصه خصوصی و عمومی و هم خلأهای فرهنگی مردسالارانه و ناآگاهی جمعی اجتماعات محلی، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا یک جنایت فجیع را رقم بزنند؛ جنایتی که نمیتوان تا سالیان دراز رد خون آن را از خاک شست.
نظر شما