سلام نو – سرویس سیاسی: حاکمیت یکدست یا یکدستسازی حاکمیت راهکار بخش مهمی از نیروهای محافظهکار برای حل مشکلات ایران بوده است. این ایده چنان جذاب - یا به تعبیر بهتر اوضاع کشور چنان ناخوشایند - بوده که در دور اخیر انتخابات برخی از اصلاحطلبان نیز فارغ از هزار و یک مسئله میگفتند که باید اجازه داد با ظهور دولت ابراهیم رئیسی حاکمیت یکدست شود تا زمینه حل برخی از مهمترین مشکلات کشور، از جمله پرونده هستهای، مهیا شود.
حالا بعد گذشت یک سال و نیم از عمر دولت ابراهیم رئیسی اکثر حامیان این ایده به شکل پیدا و پنهان به شکست خود اعتراف کردهاند. حاکمیت یکدست به یک شکست آشکار بدل شده، شکستی که حتی نمیشود آن را مخفی کرد.
حاکمیت یکدست چیست؟
حاکمیت یکدست عبارت است از دولت و مجلسی اصولگرا - یا آنطور که این روزها مشهور شده انقلابی - که عاشق کدخدا - همان آمریکا - نیستند و مشکلات را حل میکنند. حاکمیت یکدست دولت و مجلسی همراه با قوه قضاییه هستند که تمام مشکلات را بهزانو در میآورند.
در این مسیر آنان که با مسیر انقلاب انحراف دارند حذف میشوند و مدیران بر اساس معیار انقلابی بودن عیارسنجی میشوند. کشور از جنجالهای جناحی دور شده و به مسائل اصلی پرداخته خواهد شد.
آرمانهای حاکمیت یکدست چیست؟
آرمانهای حاکمیت یکدست مشخص است. اصولگرایان حاکمیت یکدست را نه حذف رقیب بلکه هماهنگی استراتژیک تفسیر میکنند. فارس در یادداشتی که به قلم سیروس محمودیان منتشر کرده مینویسد:
اگر یکدستسازی حاکمیت به معنای تلاش نظاممند تصمیمسازان کشور برای نیل به تصمیمات و راهبردهای مشترک برای اداره امور جامعه و حل مشکلات اساسی مردم باشد امری پسندیده و اتفاقاً از الزامات پویایی اداره جامعه و به نتیجه رسیدن تلاشها برای توسعهیافتگی کشور است و میتواند فرجام ایدهآلی برای مردم خسته از چنددستگیها و فرسوده از تنازعات بیحاصل مسئولان به ارمغان بیاورد.
فارغ از این تعارفاتِ نظری و تفاوت یکپارچگی حاکمیت با یکدستسازی حاکمیت، به نظر میرسد آرمانهای این پروژه - با هر اسمی که خطابش کنیم - محقق نشده است.
در حاکمیت یکدست دولت باید مقتدر باشد که دولت رئیسی نیست. در حاکمیت یکدست اختلاف بین مجلس و دولت حداقلی است که چنین نیست. در حاکمیت یکدست تعداد مواضع متفاوت نباید زیاد باشد که هست. با هر متری بسنجیم آرمانهای یکدستسازی حاکمیت محکوم به شکست است و تنها آرمان برآورده شدهاش حذف رقبایی است که شاید دیگر اقبال مردمی هم ندارند.
چرا پروژه حاکمیت در ایران شکست میخورد؟
این که اساس امکان حاکمیت یکدست در فضای قدرت نزدیک به صفر است و حتی در حکومتی مثل شوروی و چین نیز جناحهای مختلف به چشم میخورند یک بحث است، این که دلیل اضافه شکست حاکمیت یکدست در ایران چیست بحثی دیگر.
یکی از مهمترین عوامل عدم موفقیت تحقق حاکمیت یکدست در ایران این است که اختلاف نظر بین لایههای مختلف نیروهای سیاسی عمیق است. این مسئله در جناح اصولگرا که منادی حاکمیت یکدست نیز هست بیداد میکند اما دو دلیل ترس از غلبه رقیب و حفظ حرمت حرف رهبری اتحادی نیمبندی را برای آنان به ارمغان آورده، اتحاد نیمبندی که در غیبت اصلاحطلبان یا بدون تشر گاهوبیگاه رهبر انقلاب میتواند به درگیریهایی جدی منجر شود.
برای نمونه به عمق اختلاف راست افراطی اصولگرا و به طور مشخص جبهه پایداری با علی لاریجانی و البته محمدباقر قالیباف نگاه کنید. عمق اختلاف چنان بود که اولی از صحنه سیاست حذف شد و دومی با ضربات متعددی مواجه است. قالیباف هرچند رییس مجلس است، اما ضربات سهمگینی از نمایندگان پایداری دریافت کرده - و البته ضرباتی هم زده - است.
اگر غیبت اصلاحطلبان ادامه یابد یا رهبری بر اتحاد سه قوه تاکید نکنند راست افراطی اصولگرا بلایی سر امثال لاریجانی و قالیباف خواهد آورد که درس عبرتی برای دیگران شود.
مانع بعدی یکدستسازی حاکمیت ناتوانی مفرط مجریان است. مجریان حاکمیت یکدست سه قوه قضاییه، مقننه و مجریه هستند که در حال حاضر دو قوه مشکل اساسی دارند.
قوه مجریه یکی از ضعیفترین ترکیبها را طی سالیان گذشته داشته است. برخی معتقدند هم رئیس دولت و هم وزاری او فاقد اقتدار و توان اجرایی لازم برای حل مشکلات امروز کشور هستند.
مجلس هم وضعیت مشابهی دارد. قویترین مهره اصولگرایان در بهارستان محمدباقر قالیباف است. قالیباف به عنوان فرمانده نظامی و شهرداری تهران سابقه اجرایی قابل تاملی داشت، اما در قامت مدیر مجلس چنان آشفته عمل کرده است که قابلباور نیست. عموماً نمایندگان مجلس نیز از قالیباف ضعیفتر هستند، هرچند به لطف گستردگی نمایندگان گاه چهرههای در خوری نیز در میان آنها به چشم میآیند.
در این بین محسنی اژهای و قوه قضاییه - فارغ از نقد به عملکرد و نگاه رییس قوه - در انجام اموراتش از دو قوه دیگر توانمندتر به نظر میرسد که البته برای موفقیت پروژه حاکمیت یکدست کافی نیست.
مسئله مهمی که سیاستمداران و تصمیمگیران باید یاد بگیرند این است که ذات ایده حاکمیت یکدست با ذات حکومتداری در تضاد است. کاری که نه عقلای قوم مایل به آن هستند و نه در جایی مثل ایران شدنی است. در نتیجه به نظر میرسد برای خروج از وضعیت بهشدت ناکارآمد فعلی باید افقگشایی کرد و امکان حضور نیروهای کارآمد را فراهم ساخت.
نظر شما