سلام نو – سرویس فرهنگ و هنر: ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت ابوالقاسم فردوسی طوسی است، مردی که با خلق شاهنامه جایگاهی ابدی و غیرقابل دسترس در فرهنگ ایران یافت.
فردوسی دهقان و دهقانزاده بود. او آغاز زندگی را در روزگار سامانیان و همزمان با جنبش استقلالخواهی و هویتطلبی در میان ایرانیان سپری کرد. همعصری فردوسی با سامانیان که ادبیات و هنر ایران گرامی میداشتند در نهایت باعث خلق شاهنامه شد، اثری که زبان فارسی را زنده کرد و در قامت بزرگترین آثار حماسی تاریخ مثل گیلگمش و آثار هومر ایستاد.
در چند سال اخیر با پررنگ شدن مسائل مرتبط با برابری و ضدیت با نژادپرستی فردوسی در برابر پرسشی جدی قرار گرفته است؛ این که آیا او میهن دوستی بود که سودای احیای ایران را داشت یا نژادپرستی ضدعرب که اثرش مقوم فاشیسم است.
فردوسی؛ نژاد پرست یا میهن دوست؟
در سالهای اخیر برخی اهالی ادبیات و برابریخواهان با استناد به ابیاتی چون «بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی» یا «که رستم یلی بود در سیستان / منش کرده ام رستم داستان» یا «چو بخت عرب بر عجم چیره گشت / همه روز ایرانیان تیره گشت» یا « زن و اژدها هر دو در خاک بِه / جهان پاک از این هر دو ناپاک بِه» فردوسی را نه تنها نژاد پرست، بلکه ضدزن نیز معرفی میکنند.
پیش از هر چیز باید بدانیم که فردوسی بخش عمده وظیفه خود را راوی داستان دیگران میداند و داستان دیگران را با نهایت وفاداری نقل میکند. او با همین نگاه در جایی از شاهنامه میگوید:
تو این را دروغ و فسانه مدان/ به یکسان روشنِ زمانه مدان
از او هرچه اندرخورد با خرد/ دگر بر رهِ رمز معنی برد
مسئله دوم این است که اگر فردوسی به معنای واقعی نژاد پرست بود هیچ گاه شکستهای ایرانیان را با آن دقت وصف نمیکرد یا حداقل هیچگاه زبان به تعریف از دشمنان ایران نمیگشود، اما او چنین کرد و با انصاف تمام از نیکیهای دشمنان ایران نیز سخن گفت.
اشعار ضدعرب فردوسی جعلی است یا واقعی؟
استاد جلال خالقی مطلق، شاهنامه پژوه برجسته با اشاره به زدن اتهامات نژادپرستی به فردوسی، میگوید: کسانی میگویند فردوسی نژادپرست بوده و به او حمله میکنند و عدهای هم میگویند این ایرانگرایی، عشیرهپرستی و عشیرهدوستی است که اهمیت ایرانگرایی شاهنامه را کم کنند. این سخنان هیچکدام مستند نیستند و بر متون قدیم تکیه ندارند و علمی هم نیستند. اگر ما بخواهیم بینش سیاسی امروزمان را وارد متون کهن کنیم، آنها را تحریف کردهایم.
البته خالقی مطلق اشعار ضدعرب فردوسی را به کلی تکذیب نمیکند و میگوید: اینکه ما فکر کنیم امروز هر چه که از نظر ما زشت است، پس باید حتما در زمان فردوسی هم زشت بوده باشد، اشتباه است. خیلی چیزها در آن زمان درست بوده، ولی امروز زشت و نادرست است. عکس این مطلب هم صادق است؛ یعنی خیلی چیزها در زمان فردوسی نادرست بوده که امروز درست است. همین امروز کارهایی هست که در برخی جوامع نادرست هستند و در جوامعی دیگر درست. در قدیم به نژاد خیلی اهمیت میدادند. بعد از نژادپرستی که در رژیم فاشیستی آلمان به وجود آمد، نژادپرستی در نظر ما خیلی زشت و قبیح شد، ولی در قدیم زشت نبوده.
اگر زمانه فردوسی و خصوصیات آن را درک کنیم متوجه میشویم که او با توجه به زمانه و دوره خود نه تنها نژادپرست نبود بلکه در احترام به دیگران پیشرو بوده است؛ البته این پیشرو بودن به معنای آن نیست که فردوسی را یک جهان وطن یا یک فمنیست دوآتشه بدانیم.
آنچنان که خالقی مطلق به درستی میگوید برعکس متون زرتشتی و زمان ساسانیان که به اقوام دیگر مثل اعراب حمله میکنند و آنها را پست میدانند، فردوسی به نژاد آنها توهینی نمیکند، هر چند به نژاد ایرانی خودش افتخار میکند و آن را دوست دارد.
اگر انتظار داشته باشیم شاعر، ادیب و هنرمندی در چند قرن پیش فمنیست یا به کلی خالی از نشانههای افتخار به نژاد، قوم و قبیله باشد مثل این است که از یک دانشمند قرن سومی بخواهیم هوشمصنوعی را درک کند. مسائلی مانند حقوق برابر زن و مرد، مبارزه با بردهداری و کاهش غلظت افتخار به قوم و قبیله محصول تجمیع تجربه بشری و البته تغییرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مدرن است.
نظرات