دکترتورج دریایی استادِ «تاریخ، مطالعات و فرهنگ ایرانی » در دانشگاه کالیفرنیا درارواین است که ریاست مرکز ایرانشناسی ساموئل مارتین جردن را نیز بر عهده دارد. وی همچمین عضو هیات تحریه نشریه جهان باستان است که پاییز ۹۹ اولین شماره آن نشر شد .
به گزارش سلام نو، پایگاه خبری تحلیلی بامداد خبر نوشت: دکتر دریایی در پیشگفتاری که برای شمارگان نخست مجله” جهان باستان” نوشته است ، به درستی این سوال را طرح می کند که؛ هدف از مطالعه تاریخ باستان چیست ؟ دانستن آن چه بر سر آدمی گذشته است، برای ما چه فایده ای دارد .” نخست می توان گفت که مطالعه تاریخ و تمدن باستان نباید احساس غرور بی رویه و خود محوری را تشدید کند، ونباید این باور را بپروراند که ما تنها تمدن مهم جهان هستیم. این گزافه گویی نیست که مطالعه تاریخ و تمدن دیگر ملت ها از حس نژاد پرستی و خود بزرگ بینی می کاهد و این هدفی مهم در قرن بیست و یکم است”.با این وجود تمام اندیشه اش را معطوف به شناساندن زوایای پنهان تمدن ساسانی و تکمیل پازلی کرده که چشم اندازی یک پارچه و قابل درک از این تمدن را به عنوان بخشی مهم از هویت ایرانی پیش روی ما قرار می دهد .
نگاه شما به تاریخ، همواره معطوف به علوم بینا رشته ای و تاریخ کاربردی بوده،با این نگاه آموزش تاریخ را چگونه ارزیابی می کنید؟
من در خارج از ایران و در دانشگاه کالیفرنیا در ارواین تاریخ خوانده ام. اینجا آموزش تاریخ با اروپا و ایران فرق میکند .اینجا تاکید ، به خصوص در مورد تدریس تاریخ بر این رویه است که شما ابتدا رشته تخصصی خود را انتخاب می کنید که این رشته برای من تاریخ ساسانی بوده ، اما باید این تاریخ را با یک دید بازتر دنبال کنید که برای این منظور من تاریخ روم را انتخاب کردم . بعد برای اینکه احساس نکنید جغرافیای خاصی که بر روی آن متمرکز شده و تحقیق می کنید یک جای به خصوص و تافته ای جدا بافته است ، باید تاریخ جهان باستان را هم مطالعه کنید تا ببینید که بسیاری از مسائلی که در آن ویژه می دانید، به شکل یک “پارادایم” قبلا نیز وجود داشته . این موضوع باعث میشود آن بخش مورد نظر را با دید بهتری تفسیر کنید، همچنین اینجا تاکیدی وجود دارد که شما باید متن و زبان ها را بشناسید .
علاوه بر آن برای شناخت تمدنی که روی آن کار می کنید باید زبان آنها را بدا نید و با مفاهیمی که تحت عنوان( متریال کالچر )یا متون مادی دسته بندی وشامل مواردی مثل سکه ها و گزارش های باستان شناسی هم می شود آشنا شوید .این ها در جهت ایجاد یک ایده عمیقتر درباره آن تمدن وآن دوره تاریخی است. تفاوت دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که مثلاً در اروپا وقتی شما می خواهید روی یک ” تز” کار کنید ، پیش یک استادراهنما می روید و می گوید می خواهم در مورد یک موضوع کار کنم و این کار را هم انجام می دهید وپس از تکمیل آن را تحویل می دهید. اما اینجا در دانشگاه کالیفرنیا اوضاع بر این گونه نیست و شما باید همراه با دیگر دانشجویانی که در حال گذراندن دوره دکترای تاریخ هستند ؛ برای یک یا دو سال (متدولوژی) روش شناسی و پیش نیاز های دیگری را که لازمه نوشتن در باره تاریخ است، بگذرانید. این با هم کار کردن باعث می شود از هم بیاموزیم و این امکان به وجود می آید که ایده هایی را از افرادی که در حال کار کردن روی مباحث دیگری هستند بگیریم. دو سال اول چنین فضایی دارد و بعد در سال سوم کلاسهایی را در زمینه تخصصی تحقیقات خودتان برمیدارید و مطالعه را شروع میکنید. همه اینها مقدمهای میشود برای نوشتن” تز” یک دانشجوی دکترای تاریخ.
به عنوان تاریخ دانی با رویکرد تجدید نظر طلبانه ، نگاه شما به تاریخ، تمدن و فرهنگ ساسانی چه تفاوتی با ۱۰ سال قبل کرده است.
به نظر من یک ایراد اساسی متوجه کسی است که بگوید ۱۰ سال قبل کتابی نوشتم و نگاه امروز هم همان هست که ده سال قبل بوده. مطالعات ما باعث تغییر در دید ، نگاه و نظر ما را می شود. کتابی که من ده سال قبل در مورد تمدن ساسانی نوشتهام امروز قرار است توسط ناشر ،تجدید چاپ شود برای همین از من خواسته شده که این کتاب را بازبینی و به آن مطالبی را اضافه کنم که این کار در حال انجام شدن است .
کارهای جدید زیادی انجام شده و تزهای جدیدی در مورد مسائل ریز و درشت دوره ساسانی ارائه شده که این نشانه ای از پویایی تاریخ است. باید مرتب تاریخ را با کارهایی که دیگران انجام می دهند بازنگری کنیم . وقتی یک کتاب جدید در مورد تاریخ نوشته شد در سال بعد باید یک نفر بیاید و این مباحث را زیر ذره بین سوال ببرد و این ارتباطی با بیادبی کردن ندارد بلکه این یک بازنگری با متانت است و شما می توانید کاملا دید متفاوتی داشته باشید و این نوع سالم برخورد با تاریخ است . ما نمیتوانیم بگوییم که یک کتاب که ۷۰ سال قبل نوشته شده همین است که هست و تمام این یک دیده و نگاه بیمارگونه به تاریخ است که تاریخ یک دوره را بدون تغییر در نظر بگیریم مثل بقیه علم ها آنگونه که در دنیای خارج از علوم انسانی این نگاه وجود دارد،در مورد تاریخ هم همین گونه است.
در بحث روش شناسی شما در نگاه به تاریخ موارد را به درستی اشاره کرده اید، در حوزه عملی اگر بخواهیم بدون وارد شدن به جزئیات به تاریخ ساسانیان نگاه کنیم چه موارد شاخص جدیدی کشف شده که بتوانیم دیدگاه مان را به واسطه آن بازنویسی کنیم.
بله یک سری مسائل نامعلوم در این بین وجود داشته، اگر کتاب کریستنسن که یکی از بهترین کتاب ها در این زمینه است را ، به این دلیل که نشست و برخاستی هم با علمای ایران داشت ، زبان های ایران باستان را می شناخت و به تاریخ اشراف خوبی داشت را مد نظر قرار دهیم . باید بگویم از آن زمان چیزهایی زیادی کشف شده که شامل تعداد زیادی مکان های جدید است ، مثلاً مناطقی یافت شده که در مورد رابطه ایرانیان و شرق و اهمیت آن به ما میگوید ، نقاطی مثل ، بندیان که دکتر رهبر حفاری کردهاند و در این زمینه یک مقاله جدید در حال تدوین است. موردی که نشان دهنده ارتباط و تقابل با هفتالیان و شرق است. یا نقطه ای که دکتر آذرنوش در حاجی آباد در مرز فارس پیدا کرده است اینها دید جدیدی در نحوه زندگی و حتی تفکر ساسانی را نشان میدهد. این که امروز خانههایی را داریم که در آنها روایت های حماسی را که شبیه مکانهایی مثل افراسیاب روی دیوار می بینیم که گویای کارکرد یک سنت جالب برای به یادآوری گذشته بوده است. اکنون می دانیم که در دوره قباد و خسرو انوشیروان بر حسب مهر های اسپهبدان این شاهنشاهی دارای چهار بخش نظامی بوده و می دانیم که در زمان قباد تغییرات اداری و اقتصادی رخ داده که این موارد از سکه هایی که از دوره دوم حکومت قباد و ضرابخانه ها مشخص می شود. امروز می دانیم که سیستم اداری ساسانی چگونه کار می کرده و مهرهایی که متعلق به مناصب حکومتی بوده نشان میدهد که شاهنشاهی ساسانی سنترالیزه (مرکز گرا) بوده است . این موضوع خیلی مهمی است که شباهت این شاهی به حکومت روم را در این زمینه به ما نشان می دهد .
کریستنسن در تحقیقاتش تعدادی از القاب را از کتیبه های کرتیرذکر کرده ولی به دلیل این که به مهر ها دسترسی نداشت این لیست کامل نبوده است اما امروز ما القاب دیگری را هم در همین مهرها یافته ایم که این باعث اضافه شدن یک لایه به دید ما از حکومت ساسانی شده است.
در زمان کریستنسن در مورد خود کرتیر ،کتیبه اش و در مورد سابقه و کارهای او و اهمیتش ، و این که دستگاه مذهبی چگونه تحول یافته چیز های زیادی نمی دانستیم – اما امروز مهر های موبدان را نیز داریم و میدانیم بر چه مناطقی حکومت داشته اند و این میتواند در روشن شدن نگاه ما و دریافت ما از تغییرات مذهبی مسائل زیادی را روشن کند .
چرا ما نمیتوانیم ریشههای خودمان را در تاریخ باستان به آن شکلی که اروپاییان را در رم پیدا میکند بیابیم حتی اگر دوره ساسانی را در این مقایسه لحاظ کنیم باز هم این شناخت برای ما کمتر وجود دارد
به نظر من ما می توانیم. نوع منابع ما در این زمینه متفاوت و کار مشکل تر است. آنچه از رم باقی مانده به مراتب بیشترآن از چیزی است که از دوره ساسانی باقی مانده و این چند دلیل دارد ولی میتوانیم کم کم این کار را بکنیم زیرا اکنون متون ساسانی ، شامل پهلوی وفارسی میانه بیشتری در حال شناخته شدن هستند که تاثیر زیادی بر روشن شدن جهانبینی ایرانی برای ما دارد. مثل این است که کسی بگوید، ایرانی هایی که متون اوایل دوره اسلامی را نوشته اند و ایرانیهایی دوره فردوسی و آنهایی که بعد گرشاسب نامه را نوشته اند دیدکاملا متفاوتی داشتهاند، ولی اینگونه نبوده و متون حماسی مسائل زیادی را به ما نشان میدهد. ما حتی نیمی از متون پهلوی که در دسترس داریم را نتوانستیه ایم ترجمه کنیم که این کار کم کم در حال انجام شده است.
اینها به ما دیدی کلی در مورد پایه های جهان بینی ایرانی و ایرانشهری می دهد. در دوره اسلامی بسیاری از متن های ساسانی برای اداره حکومت در بحث خلافت ترجمه و استفاده میشود و این بخش دیگری از این فرهنگ است که لعاب اسلامی گرفته اما در حقیقت ایرانی و دربردارنده دید ایرانشهری است که نمرده و باید مورد استفاده قرار گیرد . از شاهنامه فردوسی گرفته تا متون عربی که از خدای نامه ها الهام گرفتهاند در این زمینه صحبت میکنند را باید کنار هم قرارداد که این موارد در کنار حفاری و اکتشافاتی که انجام شده می تواند دید بهتری ایجاد کند. علاوه بر آن آنچه به صورت ویژوال و جود دارد ، متریال کالچر(متون مادی) این فرهنگ است را هم در دست داریم . این که این جهان چه شکلی داشته را کاملا می توان بازسازی کرد و بازیافت ولی اول باید به شیوه سلامت و درست این بازیابی را کامل کرد و بعد در موردش نوشت.
کتاب چند جلدی دل ایرانشهر(تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی) نوشته (محمد محمدی ملایری) ” نشر توس” که در تشریح گذار از ایران ساسانی به ایران اسلامی نوشته شده در بردارنده متونی است که مسائل این دوران انتقال را شرح می دهد . به علاوه متون جدیدی به پهلوی و بلخی کشف شده که جهانبینی ایرانی شرقی را به ما نشان میدهد و همه گویای نوعی پلورالیزم ( تکثرگرایی) از دید ایران شهری است وگویای این موضوع که این جهان بینی در دوره ساسانی همواره در حال تغییر بوده .اینها نکته های جالبی است که جای کار بیشتری دارد . باید برنامه ای باشد که دانشجویان این کارها را انجام دهند.
مفهوم ایرانشهری را شما امروز با توجه به آنچه یافت شده ، چگونه باز تعریف می کند آیا ایرانشهر را میتوان رویکردی پاد هلنی دانست یا خیر.
اول باید بگویم چه چیزی مربوط به مفهوم ایران شهری نیست و نباید به این مفهوم چسبانده شود. اول اینکه ایرانشهری یک پروژه نیست، یک حرکت سیاسی نیست، مقاصد سیاسی ندارد و من به عنوان یک تاریخ دان این تلاش میکنم تا در مورد این جهان بینی و تاریخ بنویسم تا بدانیم چگونه ایده ایرانیت و ایرانی بودند و فرهنگ ایرانی بودن به وجود آمده. مفهومی که هیچ گاه استاتیک (ایستا) نبوده و در طول دوره ساسانی دچار تغییر و تحول شده به گونه ای که از این ایده یک جهانبینی پلورالیستی ساخته است . در این جهان بینی سرو کارمان نه فقط با دین زرتشتی و یک جهان بینی بسته بلکه با فعل و انفعالات و حقایقی که در این دوران وجود داشته ، مثل وجود مسیحیان و یهودیان و مانویان سر و کار داریم .
مفهوم ایرانی بودن محدود به یک گروه خاص نبوده . این مفهوم در زمان تغییر می کند و ما دوره ای داریم که من از آن با عنوان لیگالیزم (برحسب قانون و داد یا قانون مدار ) یاد می کنم . در قرن ششم و بعد از خسرو انوشیروان مساله ایرانی بودن و ایرانشهری یک مساله قانونی میشود مثل روم که چند صد سال زودتر از ایران تصمیم میگیرند سیتیزن شیپ را (یا شهروندی) برای مردم رومی بکار ببرند.
در ایران قرن ششم “زن و مرد شهر” به معنی افرادی هستند که شهروند ایرانشهر محسوب می شوند در این زمان این موضوع وابستگی مذهبی ندارد. یعنی پا را فراتر از این گذاشته بودند ، به همین دلیل این تداوم ایده ایرانی بودن را در طول تاریخ می توانیم ببینیم.
در مورد این که ایرانشهری یک رویکرد پادهلنی بوده یا نه باید بگویم در ابتدا ممکن است یک دید پاد هلنی بوده باشد ولی چیزی که ما در اواخر دوره ساسانی میبینیم این است که ساسانیان به راحتی دید و فرهنگ هلنی را با فرهنگ و تمدن هندی و تمدن سریانی در بین النهرین ادغام و از آن استفاده کرده و هیچ گونه مشکلی با آن ندارشته اند و این تا زمانی است که این فرهنگ با جهانبینی ساسانی مطابقت پیدا میکند و این در حقیقت یک خواسته بزرگ ایرانی و ایرانشهری است که در طول تاریخ با کمترین جدل توانسته ایم یک سیستم (پلورالیستیک ) و متکثر را به وجود بیاوریم.
انگیزه های بعد از هخامنشی چقدر تشکیل دیده ایرانشهری اهمیت داشته است .
هرودوت در قرن پنجم قبل از میلاد راجع به ایرانی ها به این اشاره میکند که ایرانی ها انسان هایی هستند که به راحتی هنرهای و اعتقادات دیگران را میپذیرند، ادغام میکنند و از آن استفاده می کنند . شاهنشاهی هخامنشی برای همین باز بودن و پذیرا بودن به این درجه از شکوفایی میرسد. اگر( قانون) یا ( داد) شاه را دنبال می کردید اجازه پیدا می کردید (نموس) و سنت ، خدایان ، زبان و مذهب خود را داشته باشید موردی که کاملاً در دوره هخامنشی قابل قبول بوده . ایده ای که از کوروش کبیر شروع می شود که نماینده بازی اندیشی فکری در شیوه حکومت داری است و تا اواخر دوره ساسانی قابل ردگیری است. به هر حال هویت ایرانی در دوران هخامنشی در حال شکل گیری است و این فقط مربوط به دوره ساسانی نیست .
ایری و ایرانی بودن که داریوش شاه می گوید: من به آریایی و زبان ایرانی سخن میگویم نشان دهنده وجود ایده ایرانیت است. درست است که حدود و مرزهای ایران شهری را بیشتر در دوره ساسانی شفاف مطرح شده است ولی این هویت ایرانی در طول تاریخ در حال شکلگیری بوده است و چون در تقابل با دیگران هم بوده ، کاملا برای خودشان مشخص بوده است که چگونه باید با دیگران تعامل و تقابل داشته باشند چیزی که ما کمتر در تمدنهای خارج از روم می بینیم. امپراطوری ها و شاهنشاهی ها ضرورت این موارد را به خوبی درک کرده بودند و انجام میدادند. رومیها میگفتند شما میتوانید هر مذهب و زبانی داشته باشید فقط لازم است که مجسمه اش را قرار دهید، یک روز را برای سزار دعا کنید و و مالیات تان را پرداخت کنید و در زمان سربازگیری مشارکت کنید . این برای هیچ کدام از اقوام زیر سلطه رومیان مشکل ساز نبوده فقط در برخورد با مسیحیان و یهودیان این مشکلات تحت عنوان آنچه رومیان با مسیحیان و یهودیان کردند در تاریخ ذکر شده است. در ایران ساسانی دیگر چنین مسئله ای هم وجود ندارد کافی بود که شما قانون یا دادشاه را قبول داشته باشید، در بحث مذهب هیچ اجباری وجود نداشته است.
در جایی به این اشاره دارید که ۱۷۰ بار کلمه ایرانشهری را در متون وکتیبه ها پیدا کرده ایم که هر کدام شرح جداگانه ای داشته است، چه عاملی باعث شکلگیری مفهوم ایرانشهری به عنوان یک عامل بنیادی بوده است .
فکر می کنم این ایده در همان جایی که شما از آن با من گفتگو میکنید یعنی در استان فارس و با اردشیر و پدرش بابک شروع می شود ما این ایده را به صراحت و با شواهد تاریخی در این دوره می بینیم که این کلمه به عنوان “ایران” به مفهوم ایرانیان و “ایرانشهری” به مفهوم شاهنشاهی و سرزمین ایرانیان عنوان شده است. بعد در متون پهلوی از آداب و رسوم کسی که ایرانی است سخن به میان می آید که شامل مواری مثل ، نحوه غذا خوردن ، نحوه صحبت کردن ، مردانگی و ایرانی بودن و رفتار در قبال هم دین که مربوط به اوایل دوره ساسانی است که با گذشت زمان این مفهوم به نحوه برخورد با کسی که هم ایرانیست اما می تواند هم کیش شما نیز نباشد تحول پیدا می کند .
تمام خصلت هایی که یک انسان ایرانی بعنوان فردی دارای فرهنگ که یونانیها به آن واژه ” پایدیا ” اطلاق می کنندو چیزهایی که لازم است بداند تحت این عنوانی گنجانده شده است . همه این موارد را در جایی که “دبیرستان” یا ” فرهنگستان” نام داشته است به ایرانیان آموزش می دادند مکانی که برای موبدان “هربادستان” یا “موبدستان” بوده است.
مواردی که همه بار تمدنی دارد و همه اینها در آن دوران تدریس می شده و مردم از همه اینها آگاه بودند و هیچ لزومی هم نداشته که حتماً یک زرتشتی باشید . امروز این را میدانیم که نجبای مسیحی بین النهرین بخشی از این دید حماسی ایرانی را داشتند و خودشان را در آن حیطه میدیدند.
آیا این امکان وجود دارد در گنجینه واتیکان مواردی پیدا شود که به وضوح و دستیابی ما برای تکمیل کردن این پازل کمک کند
اصلا نمیدانم ولی فکر نمیکنم متونی قدیمیتر وجود داشته باشد که آن قدرها برای دوره ساسانی به ما کمک کند. امیدوارم چیزی باشد ولی فکر نمیکنم. اول باید لابلای متون عربی را بگردیم . ما بیشتر از یک میلیون نسخه خطی به عربی و فارسی داریم و هزاران متن سریانی وجود دارد و حتی ده ها متن پهلوی دیده نشده وجود دارد که هر چند وقت یکبار یکی از آنها پیدا میشود. متون ارمنی هم همینطور- ما باید ابتدا اقدام به گردآوری و یک نسخه خوب با ترجمه خوب کنیم و به نظر من اینها بیشتر به ما کمک می کند.
آیا میتوانیم بگوییم تمدن ایرانی دچار زوال شده است
فرهنگ همیشه در حال تغییر است من در دوره ای بزرگ شدم که اولین حرف سلام بود و که با حالت (و خطابه ها) بصورت دوم شخص گفته میشد . در ایران امروز کمتر چنین است. اگر سن من بالاتر رود می گویند این فرد دچار (چون در دوارن من اینچنین بوده است و اکنون نیست – به نظر من) زوال ، ادبیات و آداب و رسوم شده است. در مورد رسوم ایرانی هم همین حالت وجود دارد و من در جایگاهی نیستم که بخواهم بگویم ما به زوال رسیده ایم یا خیر . این موارد را افرادی مثل دکتر طباطبایی که فیلسوف هستند باید پاسخ دهند و آن هم بیشتر در حوزه اندیشه سیاسی و نه در حوزه فرهنگ که بخواهیم بگوییم در حال زوال هستیم یا خیر . ما در حال تغییر هستیم ولی فرهنگ پویا همیشه در حال تغییر است و فرهنگی که تغییر نکند محکوم به مرگ است.
نظریه و فرهنگ ایرانشهری بین ایران دوستان طرفداران زیادی داردتا جایی که جایگزین هوس انگیزی برای ایده ی گلوبالیزم یا جهان وطنی بوده است نگاه ایرانشهری در سپهر حکومت ساسانی با امروز ما چه تفاوت و چه شباهت هایی دارد
به عنوان یک تاریخ دان دوره ساسانی را مد نظر قرار میدهم. قاعدتاً اگر همان دید را بدون کم و کاست بخواهم داشته باشیم به باستانگرایی محکوم خواهم شد و من اصلاً چنین ایده ای ندارم. از طرف دیگر من در دوره زندگی می کنم که یک ری اکشن(واکنش) نسبت به ایده گلوبالیزم در در کل دنیا در حال شکل گیری است ،چه در آمریکا که من آنجا تدریس می کنم و چه بقیه دنیا و این در حالی است که من فواید جهانی بودن راه می دانم . البته من اسم آن را گلوبالیزم نمی گذارم. چیزی که برای من اهمیت دارد جهانی بودن است ولی باور دارم که ما میتوانیم ایرانی باشیم و دید ایرانشهری داشته باشیم و در عین حال جهانی هم باشیم. در حقیقت در قرن ۲۱ نمیتوانیم خودمان را مخفی کنیم دور خودمان را دیوار بکشیم مثل کاری که اینجا در امریکا میخواهند انجام دهند ( دیوار بین مکزیک و امریکا ) . ایزوله کردن فایده ندارد یک نمونه خوب برای این مورد ،کیارستمی است. اگر بپرسیم آیا کیارستمی یک فیلمساز ایرانی است؟ جواب این است که “البته که ایرانی است ” که البته دید ایرانشهری مدرن را هم دارد .باز هم اگر سوال کنیم که آیا در جهان اثرگذار بوده است؟ باید بگویم ، البته بدون شک تاثیر داشته است و قسمتی از سینمای جهانی است. ما انسان هایی از این جنس زیاد داشتیم که هم دید ایرانشهری را نشان میدهند و هم در سطح جهانی دیده میشوند. میتوانید سنت را نگه دارید و در عین حال مثل دکتر طباطبایی در یک سیستم دموکراتیک و مدرن هم باشید چرا که نه.
آنتی تز ایرانشهری در دوره سقوط دولت ساسانی چه مواردی بوده آیا مانویت به عنوان یک نگاه رادیکال و منشعب از فرهنگ ایرانشهری در سقوط آن نقش بیشتری داشته یا مسیحیت به عنوان یک ایده بیرونی.
اگر بخواهیم مثال بزنیم به عنوان یک دید گلوبالیستی در مقابل یک دید ایرانشهری در آن دوره مانویت یک دید گلوبالیستی داشته است یعنی برای همه افراد و همه زبان ها تبلیغ شده اما مانویت یک اکسنت و دید ایرانی هم دارد . کلماتی که برای خدایانش استفاده میکند و ایده هایش همه ایرانی است در انگلیسی از اکسنت یا نفوذ ایرانی برای آن استفاده میکنیم.
البته دیگر فرهنگ ها هم در آن نفوذ دارند ولی برای دورهای که ایده ایران شهری درحال شکل گیریست ، مانویت تبدیل به یک آنتی تز می شود. نخست مانی خود را به عنوان یک پیامبر که میتوان از او آنگونه که “رم” از مسیحیت استفاده کرد نمود پیدا کند و شاپور اول به این فکر میکرد که میتوان از مانویت با چنین کارکردی به عنوان یک دین جهانی استفاده کند در صورتی که این کار انجام نمیشود و در عین حال مسیحیت هم در قرن پنجم به دینی تبدیل میشود که مدل شرقی و ایرانی اش هم وجود دارد و برای همین در تقابل با دید ایرانیت قرار نمیگیرد بلکه ادغام میشود و وجود دارد. در قرن ششم همه چیز در دربار ساسانی بر اساس قانون شکل میگیرد، مانویان زنده می ماند و مسیحیان هم حضور دارندآنگونه که بوداییان در شرق ایران حضور دارند . در حقیقت در آن دوره اگر قانون شاه را قبول داشتید و مالیات را پرداخت میکردید این امکان وجود داشت که در یک شاهنشاهی این چنینی با عنوان ایرانشهر زندگی کنید.
در دید گاه اولیه که از قرن سوم وجود دارد این دید مخصوص دین زرتشتی است اما تا قرن ششم این دید تبدیل به یک دید “قانونی” یا قانون مدار می شود. در این چنین فضایی است که یک مسیحی می تواند بگوید یک ایرانی است و ما از این موضوع کتیبه داریم در طول تاریخ این ایده ایرانی بودند دچار تغییر هم شده است اما تا امروز باقی می ماند. با چنین دیدی بوده که مسیحیان عرب برای ایران جنگیدند اگر چه از اعراب مسلمان شکست خورند.
از طرف دیگر ،بخشی از فرهنگ ایرانشهری در دوره ساسانی که از آن یاد می شود شامل این بوده است که برای مثال زمان خوردن خوراکی با دهان باز حرف نزنید در متون پهلوی گفته شده، کسانی که غیر ایرانی هستند ” آنهایی که بی سر و پا هستند” این لقب (موضوع) برای کسانی که سرشان نمی پوشاندند و پابرهنه راه می رفتند بکار رفته است . و در مورد آنها میگوید که چنین افرادی ایرانی نیستند. در جای دیگر گفته می شود ، یک ایرانی نجیب زاده که شطرنج و تخته را نداند نمیتواند استراتژی را بفهمد برای همین باید آن ها را بیاموزد ، برای این باید به مدرسه بروید و اینها را به عنوان علم استراتژی بیاموزید. شما باید یاد می گرفتید در مدرسه چطور با قلمو باریک نویسی کنید (درشت نویسی و باریک نویسی را بیاموزید) . شما باید تاریخ خودتان را یاد بگیرید و همه اینها عنوان شده و میتوان از آنها یک لیست بلند تهیه کرد . اینها دیدی است که هم در دوره ساسانی و هم بعد از دوران ساسانی هنوز به عنوان دیدگاه ایرانی ، حتی در خلافت عباسی قابل ردگیری است و با آن روبه رو می شویم. این موضوعات تا آن دوره هنوز در حال نوشته شدن بوده است. در فرهنگ ایرانشهری گفته شده که بچه ای که به مدرسه می رود در دبستان و دبیرستان چه کاری باید انجام دهد . متون پهلوی با دقت و جزئیات به این مسائل پرداخته اما متاسفانه به آنها دقت نمی شود. متونی وجود دارد که توضیح میدهد که وقتی از خواب بلند می شوید ، باید دست و صورت را سه بار با صابون بشویید، مسواک بزنید و باید حرف پدر و مادر را گوش دهید. یک متن جالب وجود دارد که شرح می دهد که وقتی به مدرسه می روید نباید به سگها سنگ بزنید این مثل این است که دارد دوران کودکی من را توصیف می کنید. اینها همه در متن پهلوی نوشته شده است . وقتی که به مدرسه می روید باید با گوش و زبان باز گوش کنید (فرهنگ یا علم بیاموزید). برای دبیرستانی ها می گوید اگر سر امتحان نهایی شما نتوانستید جواب بدهید باید سرتان را پایین نگه دارید و به زمین نگاه کنید چون آبروی خودتان را برده اید . اینها چیزهایی است که هنوز با ما به عنوان ایرانی هست و حداقل تا دوران ما که وجود داشته است. این دید ایرانشهری یک باور ایرانی است که ما در متون، می توانیم آنها را پیدا کنیم – چه خوشمان بیاید یا چه بدمان بیاید. همه این ها وجود دارد و این ذخیره فرهنگی ایران شهری است که خوب است انسان ها آنها را بشناسد ؛ حتی اگر نخواهیم اینگونه رفتار کنیم .درحقیقت فرهنگ و تمدن ایران شهری در فرهنگ ایرانی هنوز زنده و جاری است.
کتاب شناسی دکتر تورج دریایی
آثار مکتوبی که به زبان فارسی در دسترس قرار دارد:
نهاد پادشاهی در ایران باستان – نشر آبی پارسی / جهان ساسانی و مقالاتی درباره تاریخ ایرانشهر – فروهر.
ساسانیان نشر توس/ امپراتوری ساسانی نشر فروزان/گزارش شطرنج . نهش نیو اردشیر/کوروش بزرگ پادشاه باستانی ایران نشر توس/تاریخ و فرهنگ ساسانی نشر ققنوس/شاهنشاهی ساسانی نشر ققنوس/ از جیهون تا فرات :ایرانشهری و دنیای ساسانی/شهرستان های ایرانشهر (نوشته ای به زبان فارسی میانه درباره تاریخ، حماسه و جغرافیای باستانی ایران / شاهنشاهی ایران، پیروزی عرب ها و فرجام شناختی زردشتی (تاریخ فارس و فراسوی آن در پایان دوره باستان ۹۰۰ – ۶۰۰ میلادی)/ شاهنشاهی ساسانی و تمدن های همجوار آن : مجموعه مقالات به افتخار پروفسور مایکل مورونی/ جهان ساسانی (مقالاتی درباره تاریخ ایرانشهر)/ سقوط ساسانیان، فاتحان خارجی، مقاومت داخلی و تصویر پایان جهان/ ناگفته های امپراتوری ساسانیان/ نهاد پادشاهی در ایران باستان از آخرین آثار اوست.
کتاب های نشر شده به انگلیسی:
Studies in Sasanian Persia and its Neighboring Civilizations (ed. M. Compareti & T. Daryaee), Bologna, ۲۰۲۰.
Sasanian Iran in the Context of Late Antiquity: The Payravi Lectures at the University of Oxford, ۲۰۱۸.
The Parthian and Early Sasanian Empires: adaptation and expansion, eds. Vesta Sarkhosh Curtis, Michael Alram, Touraj Daryaee (Editor), Oxbow Press, Oxford, ۲۰۱۶.
From Oxus to Euphrates: The World of Late Antique Iran, Ancient Iran Series, UCI Center for Persian Studies, ۲۰۱۶.
Excavating an Empire: Achaemenid Persian in Longue Dureé, eds. T. Daryaee, A. Mousavi, Kh. Rezakhani, Mazda Publishers, ۲۰۱۴.
Cyrus the Great: An Ancient Iranian King, ed. T. Daryaee, Afshar Publishers, ۲۰۱۴.
World History: A Concise Thematic Analysis, ۲ vols., Weily-Blackwell, ۲۰۱۳
On the Explanation of Chess and Backgammon: A Middle Persian Text, UCI Center for Persian Studies, ۲۰۱۶.
Iranian Kingship, The Arab Conquest and Zoroastrian Apocalypse, Mumbai, ۲۰۱۲ (Governor Fellowship Lectures given in the K.R. Cama Oriental Institute.
The Oxford History of Iran ed. T. Daryaee, Oxford University Press, ۲۰۱۲.
Bibliographika Sasanika: Bibliographical Guide to the Sasanian Empire, vol. I Years ۱۹۹۰-۱۹۹۹, in collaboration with E. Venetis, M. Alinia, Mazda Publishers, ۲۰۰۹.
Scholars & Humanists: Iranian Studies in Henning and Taqizadeh Correspondences ۱۹۳۷-۱۹۶۶, in collaboration with I. Afshar and P. Ranjbar, Mazda Publishers, ۲۰۰۹.
Iranistik: Deutschsprachige Zeitschrift fur iranistische Studien. Festschrift fur Erich Kettenhofen eds. T. Daryaee & O. Tabibzadeh, ۵. Jahrgang, Heft ۱&۲, ۲۰۰۶-۲۰۰۷(۲۰۰۹)(Alexander von Humboldt Stiftung).
Sasanian Persia: The Rise and Fall of an Empire, I.B. Tauris, London, ۲۰۰۹.
Sasanian Iran (۲۲۴-۶۵۱ AD): Portrait of a Late Antique Empire, Mazda Publishers, ۲۰۰۸.
Soghoot-e Sasanian (The Fall of Sasanians), Iran’s Historical Press, Tehran, ۲۰۰۵.
Meno-ye Xrad: The Spirit of Wisdom. Essays in Memory of Ahmad Tafazzoli, eds. T. Daryaee and M. Omidsalar, Mazda Publishers, ۲۰۰۴.
Shahrestaniha-i Eranshahr: A Middle Persian Text on Late Antique Geography, Epic and History, Costa Mesa, ۲۰۰۲.
نظر شما