مرد کارخانه‌دار با کمک باند ۱۰ نفره خود نقشه قتل پزشک سرشناس و همسرش را کشیدند.

خانه ۵۰۰ میلیاردی در ولنجک بلای جان صاحبان آن شد
به گزارش سلام نو به نقل از اعتماد، مرد کارخانه‌دار که متهم است با ۱۰ عضو باندش، پزشک سرشناس و همسرش را برای تصاحب خانه ۵۰۰ میلیارد تومانی به قتل رسانده‌اند، ۲۰ روز پس از ارتکاب جنایت بازداشت شدند.

روز پنج‌شنبه ۱۴ اردیبهشت‌ماه امسال مرد جوانی در تهران به اداره پلیس رفت و از گم شدن ناگهانی دایی و زن دایی پزشکش شکایت کرد.

شاکی در توضیح ماجرا گفت: «دایی‌ام متخصص گوش، حلق و بینی است و همسرش هم پزشک است و هر دو در بیمارستان عرفان طبابت می‌کنند. آن‌ها خانه بزرگی در منطقه ولنجک در شمال تهران دارند و با هم زندگی می‌کنند و فرزندشان هم در کشور امریکا ساکن است، به همین خاطر آن‌ها تنها هستند و من یا مادرم هر چند روز یک‌بار با آن‌ها در تماس هستیم یا به خانه‌شان می‌رویم و به آن‌ها سر می‌زنیم. یک روز قبل سرایدار دایی‌ام به من خبر داد دایی و زن دایی‌ام به‌طور ناگهانی ناپدید شده‌اند. او گفت در همین چند روز هم چند مرد ناشناس به خانه دایی‌ام دستبرد زده و خودروی سانتافه و مقداری از وسایل و مدارک آن‌ها را سرقت کرده‌اند. پس از آن من و بستگانمان همه جا سر زدیم، اما هیچ ردی از دایی و زن‌دایی‌ام پیدا نکردیم. الان نگران هستیم که برای آن‌ها اتفاق بدی رخ داده باشد.»

با طرح این شکایت، تیم زبده‌ای از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران به دستور قاضی شعبه ۱۱ دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات خود را برای یافتن ردی از زن و شوهر گمشده آغاز کردند.

نخستین بررسی‌ها نشان داد دکتر رضا ضیایی و همسرش مینو صابری روز یک‌شنبه ۱۰ اردیبهشت‌ماه با یکی از خودروهای سانتافه‌شان از خانه‌شان در منطقه ولنجک خارج شده و پس از آن دیگر به خانه بازنگشته‌اند. از طرفی هم مشخص شد زوج پزشک وضع مالی خوبی دارند و قرار بوده خانه ویلایی هزار متری که در شهرک غرب دارند را به مردی به نام سروش بفروشند. مأموران پلیس دریافتند آخرین فردی که با زن و شوهر گمشده تماس داشته، سروش بوده است.

بدین ترتیب مأموران در تحقیقات تخصصی و بررسی دوربین‌های مداربسته متوجه شدند زن و شوهر با خودروی سانتافه مشکی به خانه ویلایی شهرک غرب رفته‌اند. بازبینی دوربین‌های اطراف محل حادثه نشان داد زن و شوهر خودرویشان را در کوچه پارک می‌کنند و زنگ خانه را به صدا درمی‌آورند و لحظاتی بعد مرد جوانی با لباس آستین کوتاه مشکی در را به روی آن‌ها باز می‌کند و بعد از دست دادن و خوش و بش کردن با زوج پزشک، آن‌ها را به داخل پذیرایی راهنمایی می‌کند. در قسمت دیگری از فیلم مشخص می‌شود علاوه بر آن مرد جوان چند مرد دیگر هم داخل خانه ویلایی هستند. دوربین‌ها نشان می‌دهند زن و شوهر گمشده پس از ورود به پذیرایی دیگر از آنجا بیرون نمی‌آیند، اما چند ساعت بعد خودرویشان در حالی که مرد ناشناسی پشت فرمان نشسته است و خبری از آقای پزشک و همسرش نیست از کوچه خارج می‌شود. بررسی‌های فنی مأموران حکایت از آن داشت سرنوشت زوج پزشک در همان خانه ویلایی مرموز رقم خورده است.

بدین ترتیب مأموران تحقیقات خود را روی خانه ویلایی متمرکز کردند که مشخص شد خانه ویلایی حدود ۵۰۰‌میلیارد تومان ارزش دارد و دکتر ضیایی هم آن را به مردی به نام سروش اجاره داده و قرار بوده به او بفروشد، اما با هم اختلاف پیدا می‌کنند. از سوی دیگر مأموران در بررسی‌های تخصصی دریافتند سند خانه میلیاردی به صورت جعلی به نام سروش منتقل شده است. کارآگاهان مبارزه با آدم‌ربایی پلیس آگاهی در ادامه تحقیقات خود به ردپای باند ۱۱ نفره‌ای رسیدند که سروش برای آدم‌ربایی، جعل سند و سرقت دو خودروی سانتافه و اموال و مدارک زوج پزشک تشکیل داده بود.

با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران مخفیگاه متهمان را شناسایی و در چند عملیات همزمان تمامی اعضای باند را بازداشت کردند. در بازرسی از مخفیگاه متهمان، مأموران اسناد جعلی و مدارک سرقتی متعلق به دکتر ضیایی را نیز کشف کردند. متهمان در بازجویی‌ها همگی به قتل زوج پزشک اعتراف کردند، اما هر کدام قتل را به گردن دیگری انداخت. پدر و پسری که در شرکت تولیدی سروش کار می‌کردند و پس از قتل، اجساد زن و شوهر سالخورده را در بیابان‌های اطراف شهریار دفن کرده بودند قتل را به گردن سروش انداختند.

پسر جوان گفت: «من راننده سروش بودم و پدرم نیز در کارگاه تولیدی او کار می‌کرد. ما اهل یکی از روستاهای غرب ایران هستیم. مدتی قبل تعداد زیادی سکه طلای عتیقه پیدا کردیم. ما سکه‌های طلا را به سروش دادیم و قرار بود او مبلغ ۳‌میلیارد تومان به ما بدهد، اما امروز و فردا می‌کرد. روز حادثه او با ما تماس گرفت و گفت به خانه‌اش در شهرک غرب برویم تا پول سکه‌ها را به ما بدهد. وقتی وارد خانه ویلایی شدیم صحنه عجیبی دیدیم؛ سروش دو جسد را داخل نایلون بسته‌بندی کرده بود و از ما خواست با خودروی سانتافه مقتول اجساد را به بیرون منتقل و در بیابان‌های اطراف شهریار دفن کنیم. او گفت علاوه بر ۳ میلیارد طلب ما، ۴ میلیارد هم به عنوان دستمزد انتقال اجساد می‌دهد و ما هم قبول کردیم و اجساد را از خانه خارج و بیرون از شهر دفن کردیم.»

وی در پایان گفت: «سروش خودش قاتل است و من و پدرم در قتل زوج پزشک دخالتی نداشتیم.»

سروش هم در بازجویی‌ها ادعا کرد با زوج فوت شده اختلاف ملکی داشته، اما او آن‌ها را به قتل نرسانده و پسر و پدر، آن‌ها را با شلیک گلوله به قتل رسانده‌اند. سرهنگ ولیپورگودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت تحقیقات از متهمان به دستور قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران ادامه دارد.

گفت‌وگو با سروش

*چطور با دکتر ضیایی و همسرش آشنا شدی؟

من وضع مالی خوبی دارم. پدرم و جد پدری‌ام در کار نساجی فعالیت داشتند و من هم کارگاره تولید محصولات بهداشتی و دارویی دارم. از طرفی در کار خرید و فروش ملک هم فعالیت دارم. مدتی قبل تصمیم گرفتم خانه ویلایی در شهرک غرب بخرم و پس از رفت و آمد به چند بنگاه املاک، ملک دکتر ضیایی را به من معرفی کردند. وقتی آنجا را دیدم، پسندیدم و با دکتر و همسرش در بنگاه املاک قرار گذاشتم و خانه آن‌ها را به مبلغ ۱۷۰ میلیارد تومان قولنامه کردم. آشنایی ما به خاطر خرید همان خانه ویلایی بود.

*برای تصاحب همان خانه آن‌ها را به قتل رساندی؟

من خانه آن‌ها را ۱۷۰ میلیارد تومان خریده بودم و پولش را هم به آن‌ها داده بودم و قرار نبود ملک آن‌ها را تصاحب کنم. از طرفی من آن‌ها را به قتل نرساندم، دو نفر از کارگرانم که پدر و پسر هستند روز حادثه با شلیک گلوله آن‌ها را به قتل رساندند.

*چرا روز حادثه آن‌ها را به خانه ویلایی کشاندی؟

من اسفندماه سال قبل پول خرید خانه را تسویه کردم، اما آقای دکتر به خاطر اینکه هر روز دلار بالا می‌رفت، دبه می‌کرد و برای زدن سند به نام من به دفتر ثبت و اسناد رسمی نمی‌آمد. من خیلی در فشار بودم و اصرار داشتم او به قولش عمل کند، اما دکتر هر روز ۱۰۰ هزار یا ۲۰۰ هزار دلار به قیمت ملکش اضافه می‌کرد تا اینکه روز حادثه او را به خانه ویلایی کشاندم تا درباره قیمت نهایی به توافق برسیم.

*چرا آن‌ها را به قتل رساندید؟

من قبلش به دو نفر از کارگرانم که پدر و پسر هستند موضوع را گفته بودم که دکتر و همسرش مرا اذیت می‌کنند و سند را به نام من نمی‌زنند. پدر و پسر گفتند به من کمک می‌کنند و قرار بود دکتر و همسرش را فقط کتک بزنند و بترسانند و در نهایت به زور از آن‌ها امضا بگیریم، اما وقتی آن‌ها وارد خانه شدند ناگهان پدر و پسر که در گوشه‌ای مخفی شده بودند از پشت با دو کلت کمری به طرفشان شلیک کردند و زوج پزشک را به قتل رساندند. من آنقدر ترسیده بودم که از آنجا بیرون رفتم و قرار شد خود آن‌ها اجساد را به بیرون منتقل کنند.

*موضوع سرقت خودروها و مدارک مقتول چه بود؟

قرار شد آن‌ها دو خودروی مقتول و همسرش را سرقت کنند و برای دستمزدشان بفروشند، به همین خاطر به خانه او رفتند و مدارک و اسناد دو خودرو را سرقت کردند.

*چرا سند خانه را جعل کردی؟

وقتی مقتول حاضر نشد سند را به نام من بزند، از طریق یکی از دوستانم به دفتر ثبت و اسنادی معرفی شدم که جعل سند انجام می‌داد. وقتی موضوع را به رئیس دفتر اسناد گفتم، او وکالتنامه جعلی درست کرد تا با آن به دکتر فشار بیاورم و او را مجبور کنم سند را به نام من بزند و ۱۵۰ میلیون تومان بابت جعل وکالتنامه به دفتر ثبت اسناد دادم.

*فکر می‌کردی دستتان رو شود؟

نه.


کد خبرنگار: ۲۸
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید

    ***