خشکسالی شدید به زودی بیش از نیم میلیون نفر در جنوب شرق استان سیستان و بلوچستان را مجبور به مهاجرت به سایر نقاط کشور خواهد کرد. بسیاری از مردم سیستان و بلوچستان کشاورز هستند، اما خشکسالی معیشت آنها را از بین برده است. سیستان و بلوچستان دومین استان بزرگ ایران است که با افغانستان و پاکستان همسایه است. اکثریت ساکنان آن، از نظر اقتصادی ضعیفترین بخش جمعیت ایران هستند. این منطقه از سال 1377 تاکنون با کمبود شدید آب و دورههای مختلف خشکسالی دست و پنجه نرم کرده است. مشکل اکنون به سطح بحرانی رسیده است. این منطقه از سال آبی 1400-1399 به بعد چند دوره از بارندگیهای کوتاه دوره ولی بعضا سیلآسا و البته دورههای طولانی بدون بارندگی را تجربه کرده است. تبعات خشکسالی منطقه برای مردم منطقه باید با شیوههای سازگار با محیط زیست مهار شود، چراکه در بیشتر سالهای آبی اخیر 200 روز خشکی متوالی را تحمل کردهاند.
بیش از 13 شهرستان سیستان و بلوچستان با کمبود شدید آب مواجه هستند. از مجموع 613 حلقه چاهی فعال میکنند، 143 حلقه دارای سطح آب نرمال بوده و 178 حلقه چاه با نیمی از ظرفیت معمول کار میکنند و مابقی کاملا خشک شدهاند. بیش از 50 درصد از ساکنان سیستان و بلوچستان در مناطق روستایی زندگی میکنند. بسیاری از آنها مجبور به ترک خانههای خود و مهاجرت به استانهای همجوار و سایر نقاط کشور شدهاند.
شرایط در این استان پس از آن بدتر شد که افغانستان جریان رودخانه هیرمند را که حوضه آبخیز اولیه حوضه سیستان است، محدود کرده و در نتیجه این منطقه را از سهم حق خود از آب محروم کرد. کشاورزان استان برای تامین آب خود به رودخانه هیرمند متکی هستند. افغانستان در دو دهه گذشته سدها و کانالهایی ساخته است که سهم ایران از آب را به میزان قابل توجهی کاهش داده است. بر اساس معاهده آب رودخانه هیرمند، ایران حق دارد سالانه 850 میلیون مترمکعب آب از رودخانه دریافت کند. سیستان و بلوچستان امسال تنها دو درصد از سهم حق خود را از آب دریافت کرده است. افغانستان مدعی شده است که مخزن این کشور جوابگوی نیازهای داخلی آن نیست و این موضوع را بهانهای برای محروم کردن ایران از 98 درصد از سهم آب خود کرده است.
محمدعلی منصف، نماینده بیرجند و قائنات در نطقی در مجلس شورای ملی به تاریخ دوم اسفند ۱۳۲۴ هشدار داد که «افغانها در مسیر رود هیرمند مشغول حفر نهر جدیدی در پانزده کیلومتری جنوب کرشک در ولایت قندهار هستند که پنج تا نه متر عمق دارد، تا ۵۹ متر عرض و بیش از دویست کیلومتر طول دارد که ۲۴ تا ۳۶ هزار کارگر با ماشینآلات جدید زیرنظر مهندسان خارجی در آن مشغول به کارند و اگر تمام شود و جریان پیدا کند، تصور نمیکنم که بعدا سیستانی وجود داشته باشد.» در سال ۱۳۲۷ منصورالسلطنه عدل، نماینده ایران در سازمان ملل متحد شکواییهای علیه افغانستان به شورای امنیت این سازمان درباره توسعه زیرساختهای آبی از سوی افغانستان داد. دولت امریکا وابسته کشاورزی سفارت خود در تهران به نام پولستر را برای تهیه گزارشی موشکافانه از وضعیت سیستان و آب هیرمند به منطقه فرستاد. دولت امریکا کمیسیون بیطرفی به نام «کمیسیون دلتا» برای راهحل این معضل پیشنهاد کرد. در اسفند 1328 سه کارشناس با نامهای فرانسیسکو دومین گوئز از شیلی، رابرت لوری از امریکا و کریستوفر نی وب از کانادا برگزیده شدند.
برآیند پژوهش این کمیسیون در 1330 تعیین ۶۴۰ میلیون مترمکعب در سال یا ۲۲ مترمکعب در ثانیه برای ایران بود. افغانستان نظر این کمیسیون را پذیرفت، اما چون بعضی قسمتهای گزارش کمیسیون به ضرر سیستان و قسمتهایی از آن مبهم بود و به علاوه نسبت به چند موضوع مورد ادعای دولت ایران اظهارنظر نشده بود، ایران نه پیشنهادهای کمیسیون را پذیرفت و نه رد کرد. شمار بندهایی که افغانستان روی آب هیرمند زد، رو به افزایش گذاشت: بند سراج، بند کز کشک، بند رودبار، بند مهرآباد، بند چهار برجه، بند کمال خان، بند قلعه فتح، بند خوابگاه و یکی، دو بند دیگر. آب هیرمند در ایران چنان کاهش چشمگیری یافت که تنها در سال ۱۳۲۶ به مرگ بیش از ۲۴۰۰ راس گاو و کوچ گسترده اهالی سیستان انجامید. موضوع به رسانهها کشید و اعتراض برانگیخت. در ۲۲ اسفند ۱۳۵۱ گزارش کمیسیون دلتا میان امیرعباس هویدا، نخستوزیر آن هنگام ایران و محمدموسی شفیق، نخستوزیر افغانستان در کابل به امضا رسید و مقرر شد در هر ثانیه ۲۶ مترمکعب آب (معادل ۸۵۰ میلیون مترمکعب در سال) سهم سیستان و دریاچه هامون باشد . جمع ۲۲ مترمکعب آب در ثانیه بر پایه گزارش کمیسیون دلتا و چهار مترمکعب آب در ثانیه به عنوان «حسن نیت و علایق برادرانه» بود.
اسدالله علم وزیر دربار شساهنشاهی در دهههای چهل و پنجاه شمسی در سال آخر حیات خود در آخرین جلد خاطرات خود درباره مساله هیرمند مینویسد: «چهارشنبه 21/2/1356: «[حسین داودی] سفیر شاهنشاه در کابل را پذیرفتم. شرح مفصلی میگفت که قرارداد چند سال پیش دولت ایران با افغانستان را که دولت ایران [درباره هیرمند] بست و اول افغانها میگفتند بسیار بد است و (دولت انقلابی جدید) امضا نمیکردند بعد که مطالعه کردند، دیدند کاملا به منفعت آنهاست، چون مساله سیلابها که باید به سیستان برسد در آن نیست و باید در پروتکل علیحده[ای] مبادله میشد و دولت سابق هم رفت. اینها هم جز به متن قرارداد به چیز دیگری اهمیت نمیدهند و حالا میخواهند جلوی سیلابها را بگیرند و به گودزره [تالابی در نردیکی مرز ایران و در داخل خاک افغانستان] بیندازند. آمدن نعیم هم برای این [منظور] بود. دولت هویدا هم توجهی ندارد. این خبر مثل پتک بر سر من فرود آمد و شب تب کردم، تا فردا یا پسفردا عرض کنم با آنکه در مجلس ما و آنها تصویب شده، قرارداد مبادله نشود تا بعد ببینیم چه خاکی بر سر بریزیم.» سهشنبه 27/2/1356: {شاه} فرمودند، آخر اگر ما به افغانها سختگیری بکنیم در دامن روسها میافتند. عرض کردم، این یک مساله جداگانه است و اینها به هر حال در دامن روسها افتادهاند، زیرا عمر داوود آفتاب لب بام است پس چرا ما سند را مبادله کنیم و یک سند محکمی به دست دولت کمونیست بعدی افغان بدهیم؟ بهتر است قرارداد مبادله نشود. فرمودند، به هر حال ما باید از همین آبی که داریم استفاده خوب بکنیم. عرض کردم، خشکی [تالاب] هامون یک بدبختی بزرگ منطقه است، زیرا گاوداری سیستان از بین میرود.»
نظر شما