سلام نو - سرویس اجتماعی: روز گذشته ویدئویی از حسن مفخمیشهرستانی، فرمانده انتظامی مازندران در بازدیدی که از سواحل این استان داشت منتشر شد که در آن وی به نیروهای تحت امرش میگوید هر کسی در این استان هنجارشکنی کرد، به حکم قانون گردنش را بشکنید و تاکید میکند "پاسخش با من".
ساعاتی بعد، روابط عمومی نیروی انتظامی مازندران اعلام کرد که مصداق ناهنجاری در کلام سردار، بی حجاب ها نبودند بلکه مفسدان اقتصادی و دزدان و قاچاقچیان مواد مخدر هستند.
درباره آن ویدئو و سخنان عجیب فرمانده انتظامی مازندران چند نکته قابل توجه است:
اول- این که روابط عمومی نیروی انتظامی مازندران اعلام کرده منظور سردار از ناهنجاری، مفسدان اقتصادی و سارقان و قاچاقچیان مواد مخدر بوده نه بی حجاب ها، مشخص میکند که خود پلیس هم به عواقب ناخوشایند چنین سخنانی در وضعیت امروز جامعه آگاه است. این مسئله جای اندکی امیدواری دارد.
دوم- هر چند واکنش روابط عمومی نیروی انتظامی مازندران جای امیدواری دارد، اما پرسش که باید از ایشان و فرماندهی محترم نیروی انتظامی پرسید این است که آیا معمولا در بازدید از ساحل حرف از مفسدان اقتصادی و قاچاقچیها میشود؟
سوم- مفسد اقتصادی، سارق و قاچاقچی مواد هم انسان هستند و باید در چهارچوب قانون با آنها برخورد شود و ارتکاب چنین جرمهایی الزاما مساوی با شکستن گردن مجرم نیست.
چهارم- فرض کنیم شکستن گردن سارق و مفسد اقتصادی کار خوب و درستی است اما آیا پلیس توان حکم دادن و پذیرفتن مسئولیت این مسئله را دارد؟ در چنین مواقعی آیا نباید قوه قضاییه حکم بدهد و نیروی انتظامی ضابط باشد؟
پنجم- شاید کسی بگوید که فرمانده گفته به حکم قانون و این یعنی با حکم قوه قضاییه، اگر چنین بود که در انتهایش نمیگفت پاسخش با من! میگفت پاسخش با دادستان، بازپرس، قاضی یا رییس قوه قضاییه. مشخص است که فرمانده نیروی انتظامی از موضع قدرت سخن میگوید و نه موضع قانون.
ششم- شاید برخی بگویند بعد از توضیحات پلیس نباید سخت گرفت و باید حرفها را به فراموشی سپرد، اما چنین نیست. پلیس حافظ امنیت است و حفظ اعتبار آن ضروری است. هر اقدام پلیس تاثیرات جدی و مهمی دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت. اگر پیرو همین حرف فرمانده انتظامی مازندران گردنی شکست، دستی قلم و قانونی لگد مال شود چه کسی پاسخگو است؟
هفتم- بیایید فرض کنیم- آن هم فرض محال- که سخنان فرماندهی انتظامی مازنداران از نظر قانونی و اخلاقی پیششرطهای لازم را داشت. پرسش مهم بعدی این است که در فضای ملتهب امروز جامعه ایران چنین ادبیاتی چه سودی دارد جز افزایش تنش و بیاعتبار کردن جایگاه پلیس؟
هشتم- کاش فرمانده انتظامی مازندران و دیگر نظامیها- و حتی سیاستمداران ایرانی- به خاطر داشته باشند که تنها منشا و ابزار اقتدار «زور» نیست.
نظر شما