به گزارش روزنامه ایران، «۳ نفر بودند که سوار بر یک موتور به ما نزدیک شده و ناگهان چاقویی بزرگ بیرون کشیدند. یکی از آنها گوشه چشمانش یک خالکوبی کوچک داشت.»
این جملات مشترک زنان و مردانی بود که دزدیده شدن گوشی تلفن همراهشان را به پلیس اعلام کرده بودند. خالکوبیهای گوشه چشم یکی از دزدها منجر به شناسایی او توسط همه طعمههایش شد.
یکی از این طعمهها میگفت: «در کنار فرزند خردسالم در خیابان ایستاده بودم که این سارقان به من حمله کردند؛ قمه بزرگی در دست داشتند، چیزی شبیه یک شمشیر! با دیدن آن بیاختیار فریاد میزدم. گوشی را که قاپیدند از من و فرزندم دور شدند، اما از همان لحظه به بعد بچه من لکنت زبان و شب ادراری گرفته است. شاید همه چیز به نظر یک گوشیقاپی ساده بیاید اما آسیبی که به فرزند من وارد شد شاید تا آخر عمرش همراه او باشد.»
اعضای این باند سرقت، بعد از چند ماه فعالیت مجرمانه و گوشیقاپی در محدوده یافتآباد، نازیآباد، فلاح، تهرانسر و شهرک اکباتان؛ بالاخره شناسایی و دستگیر شدند.
سرهنگ کارآگاه علی فرخپور، ریاست پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران در توضیح شیوه فعالیت و دستگیری این باند به خبرنگار ما گفت: «در پی شکایتهای سریالی شهروندان با موضوع گوشیقاپی به عنف، رسیدگی به موضوع در دستور کار مأموران ما قرار گرفت. تصاویر متهمان در بازبینی دوربینهای مداربسته محل سرقتها بدست آمد و بعد از شناسایی شدن چهره آنها عملیات شناسایی مخفیگاه آنها آغاز شد و سرانجام دستگیر شدند. تا کنون بیش از ۳۵ شاکی که قبلاً شکایت خود را به ثبت رسانده بودند چهره این متهمان را شناسایی کردند و همچنین متهمان به بیش از ۱۰۰ فقره گوشیقاپی اعتراف کردهاند. با توجه به اینکه تحقیقات در این پرونده همچنان ادامه دارد، احتمال بالا رفتن شمار شاکیان پرونده وجود دارد.»
یکی از شاکیانی که مورد حمله این باند سرقت قرار گرفته، مرد جوانی است که در مورد روز حادثه میگوید: «آن روز کنار خیابان ایستاده بودم که گوشیام زنگ خورد. به محض اینکه گوشی را از جیبم بیرون آوردم، صدای موتور را از پشت سرم شنیدم. در چشم بر هم زدنی یکی از راکبان موتور ضربهای روی دستم زد و گوشی را کشید. اصلاً فرصت هیچ حرکتی پیدا نکردم، اما وقتی از من دور میشد تصویر خطهایی که پشت سرش داشت در ذهنم ماند. مقداری که از من دور شد کمی مکث کرد؛ میخواست گوشی یک نفر دیگر را هم سرقت کند اما فرصت پیدا نکرد و فرار کرد.»
دختر جوان ۲۲ سالهای که ۳ هفته قبل مورد حمله زورگیران قرار گرفته است، در توضیح روز حادثه به خبرنگار ما میگوید: «ساعت ۱۱ صبح روز جمعه بود که داشتم به خانهمان واقع در شهرک اکباتان میرفتم. در جای خلوتی این ۳ نفر با یک موتور سیکلت سمت من آمدند. آنها چاقو و قمههای بزرگی در دست داشتند. یکی از آنها میخواست گوشی من را از دستم بگیرد، وقتی دید مقاومت میکنم گلویم را گرفت. او داشت خفهام میکرد. به حدی گلویم را فشار داده بود که تا چند روز بعد جای کبودی روی گلویم مشاهده میشد. بعد هم گوشی را از دستم کشید و فرار کرد، این حادثه به حدی باعث ترسم شده که هنوز هم به تنهایی از خانه بیرون نمیروم.»
بازداشتگاه به جای اردوی تیم ملی
اعضای این باند ۳ جوان کم سن و سال هستند که یکی از آنها قهرمان کشتی کشوری است و قرار بود برای شرکت در تیم ملی کشتی تست دهد. یکی دیگر از اعضا نیز همان کسی است که خالکوبیهای عجیب و غریبش زبانزد همه شاکیان پرونده بود؛ اسعد نام دارد. سومین نفر هم یک جوان افغان به نام تیمور است که تازه ازدواج کرده و چند ماه دیگر فرزندش به دنیا میآید.
گفتوگو را با کشتیگیر شروع میکنیم.
*چه شد وارد باند سرقت شدی؟
برای تمرین کشتی از شهرستان به تهران میآمدم و خانهای اجاره کرده بودم که در محل با چند جوان دوست شدم. آنها پیشنهاد دادند با هم گوشیقاپی کنیم و من برای اینکه خرج و مخارج گردش در مدتی که تهران هستم تأمین شود، قبول کردم.
*قبل از آن شغلت چه بود؟
موتور داشتم و روی موتور کار میکردم. مدتی هم در بوتیک دوستم مشغول به کار بودم.
*پس انگیزه مالی چندان قوی برای سرقت نداشتی.
اصلاً نمیدانم چه شد.
*ورزش حرفهای هم میکردی؟
بله کشتیگیر هستم و چندین مقام کشوری دارم. مدال طلا، برنز و نقره گرفتهام و داشتم کمکم برای شرکت در اردوی تیم ملی آماده میشدم؛ می خواستم همه تلاشم را بکنم که در تیم ملی پذیرفته شوم، اما ۲ سال قبل از ورزش دور شدم. من که از صبح تا شب در حال تمرین بودم نمیدانم چه شد که یکدفعه کارم به اینجا کشیده شد.
*حالا باعث شد به جای اردوی تیم ملی از بازداشتگاه سر در بیاوری.
اصلاً دلم نمیخواهد به این موضوع فکر کنم، اعصابم به هم میریزد.
راز خالکوبیهای عجیب و غریب
اسعد ۲۲ ساله و دومین نفری است که با او گفتوگو میکنیم.
*نقش تو در این باند سرقت چه بود؟
گاهی راکب موتور بودم و گاهی هم ترک دوستم مینشستم و گوشی را قاپ میزدم.
*چطور وارد باند سرقت شدی؟
من رنگکار بودم. پدرم فوت کرده و من و مادرم خرج خانه را میدادیم.۲ خواهر و یک برادر مریض دارم. دوستانم میگفتند درآمد خوبی در این کار است، من هم برای کمک به خانوادهام، پیشنهادشان را قبول کردم.
*درآمد خوبی داشت؟
هر گوشی را بین یک تا ۲ میلیون تومان میفروختیم. حدوداً ۲۰ میلیون سهم من از این سرقتها میشد اما دوستانم پول زیادی به من ندادند و فقط مقداری از پولها را موقع گردش خرج کردیم. اصلاً نفهمیدم سهم من چه شد.
*یعنی بدون اینکه پول چندانی بگیری ۱۰۰ گوشی سرقت کردی؟
بله.
برای احتیاط قمه میکشیدیم
تیمور ۲۷ سال دارد و افغانستانی است. او در گفتوگو با خبرنگار ما، شیوه و شگرد این سرقتها را توضیح میدهد.
*در مورد شیوه و شگرد این سرقتها برایمان بگو.
در محل چرخ میزدیم و اگر کسی گوشی به دست بود با موتور به او نزدیک میشدیم و گوشی را قاپ میزدیم و فرار میکردیم.
*اگر مالباخته مقاومت میکرد چه میکردید؟
مقاومت نمیکردند.
*یعنی در این ۱۰۰ مورد یک نفر هم داد و فریاد راه نینداخت یا نخواست مقاومت نشان بدهد؟
نه اصلاً.
*پس چرا قمه و شمشیر همراه میبردید؟
برای احتیاط این چاقوها را حمل میکردیم.
*اما ممکن بود استفاده از این چاقوها باعث مرگ کسی شود.
نه ما از آن استفاده نمیکردیم.
*سابقه یا اعتیاد داری؟
خیر.
*چرا دست به سرقت زدی؟
من رنگکار بودم اما سال قبل که ازدواج کردم همسرم گفت از شغل من خوشش نمیآید و در میوهفروشی مشغول کار شدم، اما وقتی با دوستانم حرف از گوشیقاپی زدیم فکر کردم برای کمک خرج خانواده این کار را انجام دهم، چون همسرم باردار شده بود و بزودی فرزندمان به دنیا میآمد، برای همین میخواستم پولی به جیب بزنم.بدین ترتیب، رسیدگی به این پرونده تا روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا در دستور کار نیروی انتظامی و قضایی قرار دارد.
نظر شما