به گزارش سلام نو به نقل از عصر ایران، «چگاسفلی»؛ این نام را بعدها زیاد خواهید شنید. مثل شهرسوخته، جیرفت و شوش. چگاسفلی گنجی است پر از اسرار تاریخ که رازهایش را با ما در میان خواهد گذاشت؛ اگر بگذراند. داستان این محوطه تاریخی و کارشکنیها برای کاوش در آن را در این قسمت از «ایران به روایت آثار» ببینید.
چگاسفلی از مهمترین محوطههای باستانی ایران است، اما نمیگذارند کار کاوش در آن به خوبی پیش برود. داستان اتقاقات عجیب در این محوطه پیشاتاریخی و جادهای که بر تن چگاسفلی کشیدهاند، بماند برای آخر قصهمان. اول برویم سراغ داستان خود چگاسفلی؛ اما نه در چگاسفلی، به شوش برویم؛ شهری که تاریخ دور و درازی را از سر گذرانده؛ از مردمانی که توانستند طی سالها تمدن عیلام را به وجود بیاورند و سالها پس از آنکه شهرشان شوش، به دست آشوربانیپال نابود شد، داریوش هخامنشی کاخ آپادانای خود را در آن ساخت. کاخی که بقایایش به دست «ژاک دمورگان» فرانسوی از بین رفت. کسی که در سالهای ۱۲۷۶ تا ۱۲۹۱ خورشیدی این محوطه را کاوش کرد؛ یعنی از دوره مظفرالدینشاه تا دوره احمدشاه قاجار. ۱۵ سالی که باعث شد اشیاء مهمی از دل خاک بیرون بیاید، اما شوش برای همیشه رازهایش را از دست داد.
«دمورگان» سنگهای کاخ داریوش را برای ساخت قلعه خودش استفاده کرد؛ قلعهای که بر فراز ارگ شوش ساخت.
از معدود عکسهای بهجامانده از آکروپل، ارگ شوش را قبل از کاوش، «مارسل دیولافوا» باستانشناس فرانسوی گرفت؛ یعنی قبل از ورود «دمورگان». با آمدن «دمورگان»، او دستور داد جای جای این تپه را که ارگ سلطنتی بود، بهصورت غیرکارشناسی حفاری کنند تا اشیاء گرانبها را پیدا کند. تصویری از تپه پس از کاوشهای او موجود است که نشان میدهد تمام اطلاعات ما از دوره پیشاعیلامیان و عیلامیان و حتی هخامنشیان از بین رفت؛ شیوه تدفینها، قرارگیری اجساد، لایههای تاریخی و هزاران اطلاعات که میتوانستند به ما از اجداد کسانی بگویند که ۵هزار سال پیش تمدن عیلامیان را ساختند.
حالا به چگاسفلی برویم. به جایی که گورستانی جمعی در آن پیدا شد. ۵۲ نفر در یک گور خوابیدهاند. در گوری ساخته شده از سنگ با تزئینات ظریف و معماری فاخر.
تُل چگاسفلی، سکونتگاه مردمانی در ششهزار سال پیش است. محوطهای در شهرستان بهبهان نزدیک خلیجفارس. نمونهای منحصربهفرد از زندگی در پیش از تاریخ. جایی که مردمان پیشاعیلامیان در آن زندگی میکردند. فرصتی دوباره، برای پیدا کردن رازهایی که در شوش از بین رفت.
چگاسفلی مکانی مقدس بوده؛ از معماری گورهایش معلوم است، از بقایای قربانیها، از سفالها و زیورآلات ارزشمند، و از نیایشگاه بزرگش که سنگهایی آئینی در آن پیدا شد.
روی این سنگها نقوش جالبی است؛ انگار صورت یک انسان؛ ساده، با دو چشم و یک بینی و خطی بر بالایشان که میتواند حتی ابرو باشد. یا فقط دو فرورفتگی شبیه به دو چشم. طرحی از بزهای شاخبلند را هم روی برخی از آنها میبینیم که نمیدانیم نشانه چیست. این سنگها در نیایشگاه چگاسفلی پیدا شدند. ۷۳ سنگ تقریبا یک شکل با ابعادی بین ۶۰ تا ۷۰ سانتیمتر که روی هم کنار دیواری چیده شده بودند. سنگهایی از جنس ماسه سنگ که احتمالا شمایلی از خدایان این قوم بودهاند.
برگردیم به گورستان و نگاهی به یافتههای آن بیاندازیم. به گورهای دستهجمعی که تعداد جمجهها با استخوان پیکرها همخوان نیست. نشانی از اینکه در اینجا تدفین آئینی خاص خودش را داشته؛ وقتی قرار بوده تا جنازهای را دفن کنند، استخوانهای افرد قبلی را در گوشهای از قبر جمع میکردند تا مرده خود را هم در قبر جا دهند. همین نشان میدهد که این گورستان مقدس بوده و احتمالا از سایر نقاط هم جنازهها را برای دفن به اینجا میآوردند.
البته در این گورستان گورهای انفرادی هم پیدا شده. شاید برای صاحبمنصبی بوده. اما برخی از جمجمهها، مهمترین چیزی است که تاکنون اینجا پیدا شده. جمجمههای انسانی، که تغییرشکل یافتهاند. یعنی آدمهایی که از کودکی سر آنها را میبستند تا جمجمهشان به این شکل درآید.
قبلا نمونههایی از پیکرک انسانهایی به این شکل را در محوطههایی همدوره چگاسفلی دیدهایم؛ مثلا از محوطه پیشاتاریخی عبید در عراق امروز. اما اینجا به ۱۳ جمجمۀ خود آن انسانها برخوردهایم. کسانی که حتما شأن و جایگاه والایی در جامعه آن روزگار داشتهاند؛ مثلا شاید جادوگر، شمن یا چیزی شبیه به این بودهاند.
در گورهای این محوطه، سفالها و زیورآالاتی هم پیدا شده با نقوشی که شبیه آن را در محوطههای پیش از تاریخ دیگری هم دیدهایم. اما برخی از اشیاء این محوطه در نوع خود بینظیرند و رازآمیز. مثلا جامی کوچک که در نیایشگاه این محوطه پیدا شده. گرچه نمونهاش قبلا در ایران دیده شده، اما با یافت شدن آن در چگاسفلی متوجه آئینی بودنش شدهایم. دورتادور این جام سه نقش همشکل را با خطهایی کنار هم میبینید. اما وقتی این خطها را بشمارید متوجه چیز عجیبی میشوید. اینکه هربار یک خط به آنها اضافه میشود. چیزی که دلیلش را نمیدانیم اما حتما جنبه مذهبی داشته.
کاسهای هم در نیایشگاه یافت شده که بسیار جالب است. نقشی مشبک درون آن زدهاند با تناسبی بسیار عالی که نمونه آن را تاکنون ندیدهایم. خوب که به مشبکها نگاه کنید میبینید که انگار با طرحی از یک بنا مواجه هستید. چیزی شبیه به زیگورات که نمونه واقعیاش یعنی چغازنبیل، دوهزار سال بعد از این کاسه ساخته شده.
پیدا شدن یک دستبند نقره در گورستان این محوطه هم بسیار جالبتوجه است؛ چراکه تا امروز قدیمیترین شیء ساخته شده از نقره در جهان است و تاریخ صنعت نقرهسازی را به ششهزار سال قبل رسانده.
با وجود همه اینها، هنوز رازهای اصلی این محوطه آشکار نشدهاند. کاوش در تل چگاسفلی، مراحل اولیه خود را طی میکند، اما میتواند یکی از مهمترین دستاوردهای باستانشناسی در سالهای اخیر شود. اینجا با اینکه در دهه ۵۰ توسط موسسه شرقشناسی شیکاگو معرفی شد اما تا سالهای سال خبری از کاوش در آن نبود. سال ۱۳۸۸ توسط گروه «کامیار عبدی» باستانشناس به ثبت ملی رسید و سرانجام «عباس مقدم» سال ۱۳۹۴ کار کاوش را در آن شروع کرد. او گورستان و نیایشگاه این محوطه را از دل خاک بیرون آورد، نشانههای مردمانی که از آداب و آئین آنها هیچ نمیدانیم. همین موضوع یعنی کاوشها باید به سرعت انجام شود و بخش مسکونی این محوطه هم از خاک بیرون بیاید، که البته نمیگذارند.
چگاسفلی محوطهای تاریخی است که روی آن روستایی ساخته شده. روستایی با ۳۰ خانه در مرکز، جنوب و غرب چگاسفلی، که کاوش در محوطه را سخت کردهاند. برای خیابانشان جدول میسازند، چاه میزنند و حتی قصد راهاندازی زنبورداری هم داشتهاند. از طرفی یکی از مسئولان هم در دفاع از آنها تهدید کرده بود که کل محوطه را با بولدوزر تخریب میکند..
با اینکه وزارت میراثفرهنگی و بنیاد مسکن قول جابهجایی این روستا را دادهاند تا بخش مسکونی چگاسفلی هم کاوش شود، اما انتقال آنها به خارج از محوطه چند سال است که طول کشیده. انگار هیچ مسئولی همت این را ندارد که بتواند محوطهای باستانی را در ایران نجات دهد. آنهم محوطهای چنین بااهمیت که میتواند نگاه ما را به زندگی اجدادمان در ششهزار سال پیش دگرگون کند.
چگاسفلی یک امید است. امیدی برای به دست آوردن آنچه قبلاً در شوش از ما گرفتهاند. اگر تا امروز مسئولین غربیبودن «دمورگان» را توجیهی برای از دست رفتن شوش عنوان میکنند، فردا هیچ بهانهای برای افسوس چگاسفلی نخواهند داشت.
نظر شما