به گزارش سلام نو آتش که نماد روشنایی و گرمابخشی است، به دلیل فراهم آوردن رفاه و آسایش بیشتر، کشف مهمی در مسیر تکامل بشر محسوب میشود.
بر اساس داستانی قدیمی و به استناد متون کهن، در ابتدا اقوام آریایی بودند که موفق به کشف آتش شدند.
مطابق با داستانی کهن، هوشنگ، نخستین پادشاه و موسس سلسله پیشدادی، نقش اساسی در کشف آن داشته است.
این داستان بدین گونه است که این پادشاه پیشدادی به هنگام زمستان و در حال عبور از کوههایی به اژدهای سهمگینی برخورد میکند.
سپس، به قصد کشتن اژدها، سنگی را از زمین برمیدارد و به سمت آن پرتاب میکند.
سنگ به اژدها برخورد نمیکند، اما با سنگ دیگری تماس پیدا میکند و جرقهی ایجاد شده، باعث ایجاد آتش و فرار اژدها میشود.
در گذشته، زرتشتیان آتش را در گودالی قرار میدادند و گرداگرد آن سنگچینهای تعبیه میکردند تا این آتش مقدس همواره روشن باقی بماند.
در کتاب اوستا ویژگیهای آتش به این صورت بیان شده است:
«…تو آن فروغ جاودانی که از همه به اهورامزدا نزدیکتری، پس آرزوی ما را برآور و آمال ما را که از زبانمان برمیآید با زبانههایت که سر به آسمان میساید، همنوا ساز تا کامروا شویم. ای پروردگار، آتشی که در برابر ماست، نور آفرینش توست و قبلهگاه ما که خواهانیم به وسیله آن خود را با نور تو درآمیزیم…»
برگزاری جشن آذرگان
مردم ایرانِ باستان همواره جشنهای خود را با آداب و رسوم خاصی برگزار میکردند. در زمان برگزاری جشن آذرگان، مردم اعمال زیر را انجام میدادند:
- افروختن آتش در خانهها به دلیل آغاز زمستان و نزدیکی سرما
- رفتن به آتشکدهها، نیایش و اهدای نذورات
- فراهمآوری اخگری (جرقه، بارقه، شراره) از آتش مقدس به موجب رسمی کهن و افروختن آتش با آن در منازل
- تلاوتِ نیایشها و ادعیه و همچنین آفرینگانخوانی
- نظافت، پاکیزگی و کوتاه کردن مو و ناخن
- قربانی، نذر و اهدای آن به مردم
- رقص، پایکوبی و نشاط فراوان در کنار شعلهها و زبانههای آتش
- نیایش، تقدیم سرودها و جملاتی مقدس به آتش
- تمیز کردن و تزیین آتشدانها و آتشکدهها و تجهیز آنها با هیزمهای تمیز و معطر
- استفاده از آتش ویژهی جشن، جهت تهیه آذوقه و بهترین خوراکیها
- مشورت کردن در امور مختلف با یکدیگر
در فرهنگ ایران آتش به دلیل نور و گرمایی که به کل کائنات و هستی میبخشید، بسیار قابل احترام و مقدس بود.
به همین دلیل در این روز جشن آذرگان برگزار میشد و همه با برافروختن آتش در پشت بامهای خود، جشنهای باشکوهی برگزار کرده و به رقص و پایکوبی میپرداختند.
در همین جشن نیاکان، بر روی آتش چوبهایی بسیار خوشبو قرار میدادند و در شروع فصل سرما نیز، هرکسی از آتش آتشکده اخگری برداشته و آن را تا پایان زمستان روشن نگه میداشت و از آن نگهداری می کرد. آنها اعتقاد داشتند که انجام اینکار بسیار پربرکت و خوش یمن است.
طبق آداب و رسوم در جشن آذرگان میوهها و خوراکیهای مختلف پاییزی وجود داشت و همه با شادی از آن استقبال میکردند و گویی گل میگفتند و گل میشنیدند.
امروزه هم در بسیاری از شهرهای ایران جشن آذرگان توسط زرتشتیان در ستایش آذر اهورایی برگزار میشود. در این جشن توسط موبد بخشهایی از اوستا نیز خوانده میشود.
ایرانیان در آذرجشن از گلی ویژه و خاص برای زیباتر کردن آتشکده استفاده میکردند.
مطابق با مطالبی که در کتابهای مختلف نوشته شده است، این گل نه چندان خوشبو بوده و به رنگهای زرد و یا سرخ و یا ترکیبی از این دو رنگ در طبیعت یافت میشد.
برای مثال در کتابهای پهلوی، از این گل به نام آذربون یاد شده است که به رنگ سرخ بوده و بوی چندان خوشی نیز نداشته و به رنگ سرخ است.
اما در برخی منابع دیگر نیز از این گل به رنگ زرد نام بردهاند.
آیین جشن آذرگان
جشن آذرگان در بدر نهمین روز از ماه آذر برگزار میشود؛ بر اساس گاهشمار زرتشتی، آذر روز از آذرماه فرصتی برای برپایی جشن روشنی و نور بوده است.
جشن آذرگان از جشنهای دوازدهگانه سال است که در ستایش ایزد آذر (ایزد همه آتشها) در این روز از سال برگزار میشود.
زرتشت امر کرده که مردم در این روز آتشکدهها را زیارت کنند و به مشورت درباره کارهای جهان مشغول باشند.
در نگاه ایرانیان باستان، آتش، اولین و مهمترین عنصر حیات به شمار میآمد و آب در درجه دوم اهمیت قرار داشت.
در آیین زرتشتیان آتش نماد پاکی و راستی اهورایی است؛ آتش در هر حالی رو به بالا میسوزد و نور و روشنایی به هر آنچه در اطرافش است میبخشد.
ایزد آذر نگهبان آتش بود؛ ایرانیان جشنهایی موسوم به جشن آتش داشتند که آذرگان یکی از آنها بود.
در روز جشن آذرگان مردم به آتشکدهها رفته و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا و جشن و شادی، بخشی از آتش مقدس را به نشانه تبرک با خود به خانه میآوردند و تا پایان فصل سرما از آن مراقبت میکردند تا خاموش نشود.
در یسنا، هات ۶۲، ستایشهای بسیار زیادی در مورد آذر وجود دارد؛ برازنده نیایش، گشایشبخش و پناهبخش از ویژگیهای آذر اهورایی شمرده میشوند و از آذر اهورایی شادکامی، زندگی دراز، آسایش همگانی، کامروایی و روشنایی را طلب میکنند.
نتیجه افروختن نور ایمان اهورایی، آسایش آسان و فراوان، فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان، خرد بزرگ، نیک و بیزیان، دلیری، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان،نیک کردار، آزادیبخش و جوانمرد خواهد بود.
آذر در اوستا «آتَر/ آتَرش» و در پهلوی «آتُر / آتَخش» و در فارسی امروز «آذر / آتش» نام دارد.
در تاریخ و فرهنگ ایرانی آتش نسبت به سایر عناصر آفرینش از تقدس و جایگاه خاصی برخوردار است، چراکه با برافروختن آن گرما و جانی در کالبد دیگر پدیدههای هستی جاری میشود و نوری ایجاد میکند که تاریکی را از بین میبرد.
همین نور، نشانی از آذر اهورایی است که جان و دل یاران و همراهان اهورامزدا را روشن میکند. از این جهت آتش «سوی پرستش» اهورا مزداست و آتشپرستان در طول تاریخ تا به امروز از آتش، این عنصر مقدس در آتشکدهها نگهداری میکنند.
برگزاری جشن آذرگان، اقدام دیگری است که در جهت پرستش آتش نزد ایرانیان انجام میشود و ویژه آتش و ستایش آذر اهورایی است.
این مراسم بزرگداشت، همین جشن آذرگان است که در ۹ آذر ماه برگزار میشود.
آذر جشن چه روزی است
جشن آذرگان یا آذر جشن! هر دو یک جشن ویژه در آذر ماه هستند.
این جشن در روز نهم از ماه آذر برگزار می شود، اما نه به تقویم شمسی، بلکه به تقویم زرتشتی؛ اگر بخواهیم زمان دقیق برگزاری این جشن را به تقویم شمسی بیان کنیم باید بگوییم این جشن همزمان با سوم آذر ماه برگزار می گردد.
این روز در تقویم زرتشتی شش روز جلوتر است و با عنوان نهم آذر شناخته می شود.
نهم آذر ماه در تقویم زرتشتیان آذر نام دارد. بله! درست متوجه شدید. یک روز از یک ماه با نام همان ماه برابر شده است.
در ایران باستان تمام روزهای سال نام ویژه ای داشته اند و جالب است بدانید که روز نهم برج نهم از یک سال زرتشتی نیز آذر نام داشته و این روز به علت اهمیت بسیار زیاد آتش در ایران باستان، بدین نام ملقب شده است.
حتما در خلال این مباحث متوجه شده اید که آذر به معنای آتش است و جشن آذرگان یا آذر جشن نیز اشاره به جشن آتش دارد.
آتُر، آتش و آذر همگی واژگانی هستند که در طول تاریخ برای گرامیداشت این روز بکار رفته اند.
امروزه و در فرهنگ فارسی و تقویم شمسی از نام آذر به جای واژه آتش استفاده می شود.
جشن آذرگان یکی از جشن های باستانی در ایران است که توسط پیروان آیین زرتشت برگزار می شود.
هر چند امروزه نمی توان ادعا کرد که این جشن با همان شور و هیجان باستانی خود اجرا می گردد، با این حال همچنان در شهرهایی از ایران و بخصوص شهرهایی که آتش گاه ها از خطرات طبیعی و حمله دشمنان در امان مانده اند برگزار می شود.
جشن آذرگان یکی از صدها جشن باستانی ایران است، با این حال ارزش و اهمیت آن بسیار زیاد بوده و زرتشتیان بسیار زیادی در سراسر ایران این روز را به جشن و پایکوبی و افروختن آتش می پردازند.
برگزاری این جشن نه تنها در میان پیروان زرتشت بلکه در میان افرادی که ارزش خاصی برای تاریخ ایران قائل هستند حائز اهمیت است.
جایگاه مهم جشن آذرگان
از آن جهت که جشن آذرگان یکی از مراسم و آیینهایی با اهمیت ایرانیان باستان بوده است نباید تعجب کرد که بزرگان زیادی در طول تاریخ در مورد این روز مقدس سخنانی گفته باشند. در ادامه به چند مورد از این سخنان اشاره خواهیم کرد:
- ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه»: روز نهم آذر، عیدی است که به مناسبت توافق دو نام «آذرجشن» میگویند و در این روز آتش افروخته میشود؛ آذرجشن، روز جشن آتش، به نام فرشتهای که به همه آتشها موکل است نامیده شده است. زرتشت امر کرده در این روز آتشکدهها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند.
- مسعود سعد سلمان، شاعر پارسیگوی: ای ماه، رسید ماه آذر / برخیز و بده می چو آذر آذر بفروز و خانه خوش کن / ز آذر صنما به ماه آذر
- دانشمند آلمانی شفتلویتز (Sheftelwitz): در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در اینباره دارد و نشان میدهد که چگونه همه ملل جهان از هر نژاد آتش را میستایند و از متمدنترین کشورها در اروپا تا وحشیترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریکاند.
- در نزد هندوان: آگنی (Agni)، اسم آتش و نام پروردگار آن است و در «ریگ ودا» هندوان و اوستای ایرانیان اسم پیشوای دینی هر دو دسته از آریاییها، «اَترهون»(Athravan) است که به مانک آذربان و آن کسی که از برای پاسبانی آتش گماشته میشود، گویند.
- در وستالیس (Westalis): در رم قدیم دختری پاکدامن و دانا از خاندانی شریف مسئول نگهبانی و زنده نگهداشتن آتش مقدس در معبد «وستا» بوده است. در مدت خدمت ۳۰ سالهاش، میبایست پاکی، پرهیزگاری و تقدس را پیشه میکرد و نمیگذاشت آتش مقدسی که آن را پشتیبان دولت رم میدانستند، خاموش گردد.
توجه به آتش بهعنوان عنصری مقدس در آفرینش در جایجای ادبیات فارسی بسیار به چشم میخورد.
این رویکرد حتی پس از عصر ساسانی به شکلی ویژه در ادبیات ایران زمین وجود داشته و علیرغم کمرنگ شدن آیین مهرپرستی و دوری از دین زرتشت پیامبر، همچنان آتش یا ایزد آذر، نزد ایرانیان مورد احترام و ستایش بود.
چنانچه مولانا جلالالدین در سرآغاز دفتر اول مثنوی معنوی اشاره میکند:
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
و در جایی دیگر از همان دفتر میفرماید:
آتش طبعت اگر غمگین کند
سوزش از امر ملیک دین کند
آتش طبعت اگر شادی دهد
اندرو شادی ملیک دین نهد
باد و خاک و آب و آتش بندهاند
با من و تو مرده با حق زندهاند
پیش حق آتش همیشه در قیام
همچو عاشق روز و شب پیچان مدام
مسعود سعد سلمان ادیب و شاعر مشهور سده پنج و ۶ هجری قمری نیز در باب ماه آذر و آذرجشن چنین سرود:
ای ماه، رسید ماه آذر
برخیز و بده می چو آذر
آذر بفروز و خانه خوش کن
زآذر صنما به ماه آذر
پیش از آن اما، فردوسی طوسی شاعر بلند آوازه ایران زمین در اثر حماسی و ماندگار شاهنامه، از باور ایرانیان باستان به آتش گفته و به پیدایش این عنصر حیاتی اشاره کرده است.
با این توضیح که در برخی منابع کهن چون «لغت فرس اسدی» به ابیات بیشتری از فردوسی دراینباره برمیخوریم که در نسخههای امروزی اثری از آن نیست.
از اینرو، عدهای بر این عقیدهاند که این بخش از شاهنامه الحاقی بوده و این ابیات را به فردوسی نسبت میدهند چون به شیوه سخن فردوسی نزدیک است:
نیا را همی بود آیین و کیش
پرستیدن ایزدی بود بیش
نگویی که آتش پرستان بُدند
پرستنده پاک یزدان بُدند
بدان گه بُدی آتش خوبرنگ
چو مر تازیان راست محراب سنگ
به سنگ اندر آتش بدو شد پدید
کز او در جهان روشنی گسترید
روایت حماسی حکیم طوس در ادامه، به کشف آتش و برپایی جشن سده پرداخته که برخی از آن نیز بهعنوان جشن آتش یاد میکنند. کشفی که به مدد آن شهرنشینی و صنعت و تمدن میسر گشت و گسترش یافت. فردوسی این اکتشاف را به هوشنگ، نخستین پادشاه سلسله پیشدادی نسبت میدهد:
جهاندار هوشنگ با رای و داد
بهجای نیا تاج بر سر نهاد
بگشت از برش چرخ سالی چهل
پر از هوش مغز و پر از رای دل
چو بنشست بر جایگاه مهی
چنین گفت بر تخت شاهنشهی
که بر هفت کشور منم پادشا
جهاندار پیروز و فرمانروا
به فرمان یزدان پیروزگر
به داد و دهش تنگ بستم کمر
وزان پس جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد
نخستین یکی گوهر آمد به چنگ
به آتش ز آهن جدا کرد سنگ
سر مایه کرد آهن آبگون
کزان سنگ خارا کشیدش برون
چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
گراز و تبر ارّه و تیشه کرد
نیا را همی بود آیین و کیش
پرستیدن ایزدی بود بیش
بدان گه بُدی آتش خوبرنگ
چو مر تازیان راست محراب سنگ
به سنگ اندر آتش بدو شد پدید
کز او در جهان روشنی گسترید
هوشنگ پیشدادی شخصی بود که علاوه بر کشف آتش، استخراج آهن، شیوه کشت و کار، کاشت درخت، حفر کاریز یا قنات، گلهداری، گسترش شهرنشینی و کارهای دیگر بسیاری را منسوب به او میدانند.
در روایت فردوسی، روزی هوشنگ با ملازمان از کوه گذر میکرد؛ ماری سیاه در دامنه کوه میبیند و سنگی به سوی او پرتاب میکند.
مار فرار کرد و سنگ به کوه برخورد و در نتیجه برخورد سنگها جرقهای ایجاد و آتش پدیدار شد.
شب هنگام آتش افروختند و این اتفاق خجسته را جشن گرفتند و بدین سان جشن یا جشنهای آتش پدید آمد.
در شاهنامه (در بخش پادشاهی هوشنگ) به داستان کشف آتش چنین اشاره شده است:
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم گروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
علاوه بر این روایت، فردوسی چندین جای دیگر از شاهنامه به آتش یا جشن آتش اشاره کرده و از آتشکدهها سخن گفته است. از آن جمله در آغاز کتاب شاهنامه، شاعر از اهمیت آتش و برتری آن بر دیگر عناصر سخن میگوید:
از آغاز باید که دانی درست
سر مایه گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
سر مایه گوهران این چهار
بر آورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی بر شده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره بر او بر شگفتی کرد
به خاک اندرون روشنایی فزود
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
نظر شما