به گزارش سلام نو روز مبعث بر پایهٔ باورهای اسلامی، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد.
مسلمانان معنقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بتپرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند. محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی میکرد.
درباره مبعث حضرت رسول اکرم (ص)
روز مَبْعَث، روزی است که حضرت محمد، پیامبر گرانقدر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. در تقویم هجری قمری، ۲۷ رجب روز مبعث است.
حضرت محمد مصطفی در روز (۲۷ رجب) سال ۴۰ عام الفیل، همزمان با سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام، در غار حرا، توسط (جبرئیل) و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بتپرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.
روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت.
آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند.
آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست.
روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.
قران کریم:
یا أیُّهَا النَّبِی إنّا أرسَلناکَ شاهِداً و مُبَشِّراً و نَذیراً و داعِیاً إلَی اللَّهِ بِإذنِهِ و سِراجاً مُنیراً
ای پیامبر! ما تو را گواه و نوید دهنده و هشدار دهنده فرستادیم که به فرمان خدا به سوی او دعوت کنی و چراغی روشنی بخش باشی
احزاب ، آیه ۴۶ - ۴۵ .
پیامبر صلی الله علیه وآله :
إنَّما بُعِثتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ
من مبعوث شدم تا بزرگواریهای اخلاقی را کامل کنم
بحار الأنوار ، ج ۱۶ ، ص ۲۱۰ .
پیامبر صلی الله علیه وآله :
بُعِثتُ بِمَکارِمِ الأخلاقِ و مَحاسِنِها
من برای [احیای] مکارم و نیکیهای اخلاقی مبعوث شدم
بحار الأنوار ، ج ۱۶ ، ص ۲۸۷ .
امام علی علیه السلام :
أرسَلَهُ عَلی حِینِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ و طُولِ هَجعَةٍ مِنَ الاُمَمِ و اعتِزامٍ مِنَ الفِتَنِ وَانتِشارٍ مِنَ الاُمُورِ و تَلَظٍّ مِنَ الحُرُوبِ و الدُّنیا کاسِفَةُ النُّورِ ، ظاهِرَةُ الغُرورِ عَلی حِینِ اصفِرارٍ مِن وَرَقِها و إیاسٍ مِن ثَمَرِها
خداوند او را در زمانی فرستاد که روزگاری بود پیامبری برانگیخته نشده بود ، و مردم در خوابی طولانی به سر میبردند، و فتنه ها بالا گرفته و کارها پریشان شده بود، و آتش جنگها شعله میکشید، و دنیا بی فروغ و پر از مکر و فریب گشته ، برگهای درخت زندگی به زردی گراییده و از به بار نشستن آن قطع امید شده بود
نهج البلاغه ، خطبه ۸۹ .
امام علی علیه السلام :
أرسَلَهُ بِالضِّیاءِ و قَدَّمَهُ فِی الاِصطِفاءِ فَرَتَقَ بِهِ المَفاتِقَ و ساوَرَ بِهِ المُغالِبَ و ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ و سَهَّلَ بِهِ الحُزُونَةَ حَتّی سَرَّحَ الظَّلالَ عَن یَمینٍ و شِمالٍ
او را با نور فرستاد و در گزینش مقدّم داشت . به واسطه او گسستگیها را به هم آورد و چیره جو را شکست داد و مشکلات را آسان و ناهمواریها را هموار کرد تا جایی که گمراهی را از راست و چپ دور کرد
میزان الحکمه ، ح ۱۹۸۴۱ .
امام علی علیه السلام :
. . . إلی أن بَعَثَ اللَّهُ سُبحانَهُ مُحَمَّداً رَسولَ اللَّهِ لإِنجازِ عِدَتِهِ و إتمامِ نُبُوَّتِهِ
. . . تا اینکه خداوند سبحان محمّد پیامبر خود را فرستاد تا وعده خویش را به انجام رساند و سلسله نبوتش را کامل کند
نهج البلاغه ، خطبه ۱ .
امام مهدی علیه السلام :
إنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً رَحمَةً لِلعالَمینَ و تَمَّمَ بِهِ نِعمَتَهُ
خداوند محمّد را برانگیخت تا رحمتی برای جهانیان باشد و نعمت خود را تمام کند
بحار الأنوار ، ج ۵۳ ، ص ۱۹۴ .
علت نامگذاری مبعث حضرت رسول اکرم (ص)
زمینه بعثت
خداوند به دلیل مِهری که به بندگانش دارد، هرگز آنها را به حال خود وا ننهاد، و هرگاه گمراهی و نادانی و تبه کاریهای آنان به درازا کشید و امیدی بر هدایت و رهایی شان نبود، پیامبری به میانشان فرستاد، تا فرشته نجاتشان باشد، و آنان را به شاهراه هدایت رهنمون سازد.
حضرت علی علیه السلام در زمینه بعثت رسول خاتم صلی الله علیه و آله چنین می فرماید:
«اَرْسَلَهُ عَلَی حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَطُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الاُْمَمِ وَاعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ، وَانْتِشَارٍ مِنَ الاُْمُورِ، وَتَلَظًّ مِنَ الْحُرُوبِ، وَالدُّنْیَا کَاسِفَةُ النُّورِ، ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ، عَلَی حِینِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا، وَ اِیاسٍ مِنْ ثَمَرِها، وَ اِغْوارٍ مِنْ مائِها، قَدْ دَرَسَتْ مَنارُ الْهُدی، وَظَهَرَتْ اَعْلاَمُ الرَّدَی، فَهِیَ مُتَجَهِّمَةٌ لاَِهْلِهَا، عَابِسَةٌ فِی وَجْهِ طَالِبِهَا، ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ، وَطَعَامُهَا الْجِیفَةُ وَشِعَارُهَا الْخَوْفُ وَدِثَارُهَا السَّیْفُ...
اَرْسَلَهُ وَاَعْلاَمُ الْهُدَی دَارِسَةٌ وَمَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَةٌ، فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَنَصَحَ لِلْخَلْقِ، وَهَدَی اِلَی الرُّشْدِ وَاَمَرَ بِالْقَصْدِ؛
[خداوند] پیامبر اسلام را هنگامی مبعوث فرمود که از زمان بعثت پیامبران پیشین، مدّتها گذشته بود و ملتها در خواب عمیقی فرو خفته بودند؛ فتنه و فساد، جهان را فراگرفته و اعمال زشت، رواج یافته بود؛ آتش جنگ، همه جا زبانه می کشید و دنیا بی نور و پر از مکر و فریب گشته بود؛ برگهای درخت زندگی به زردی گریاییده به میوه آن امیدی نبود؛ آب حیات، فروخشکیده و نشانه های هدایت، کهنه و ویران شده بود؛ پرچمهای هلاکت و گمراهی آشکار و دنیا با قیافه ای زشت به مردم می نگریست، و با چهره ای عبوس و غم آلود با اهل دنیا رو به رو می شد. میوه درخت دنیا [در جاهلیت]، فتنه، و خوراکش مردار بود، در درونش سامان دادن به دنیای انسانها نیز در دایره رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار داشت، و آن حضرت به شکوفاسازی دنیای مسلمانان نیز توصیه می کرد
وحشت و اضطراب و در بیرون، شمشیر[های ستم] حکومت داشت... [خداوند [پیامبرش را هنگامی فرستاد که نشانه های هدایت کهنه شده بود و راههای دین ویران شده بود. او، حق را آشکار و مردم را نصیحت و خیرخواهی فرمود، و همه را به رستگاری هدایت و به میانه روی فرمان داد.»
بعثت و خیرخواهی
بی تردید خداوند، خیرخواه بندگانش و خواهان خوشبختی و سعادت آنان است؛ و نشانه آن، اینکه پیامبرانی دلسوز و خیرخواه که آینه دار اسماء و صفات پروردگارند، به میانشان می فرستد، و از آنها می خواهد تا نسبت به مردم، بیش ترین مدارا و گذشت و حُسن خلق را به کار گیرند، تا بدین گونه آدمیان از سر شوق و رغبت، دین حق را اختیار کنند و به سوی پروردگارشان برگردند. از این رهگذر، پیامبران همواره در میان مردم حضور داشتند و از انزوا دوری می جستند.
در حکایت است که روزی حضرت داود علیه السلام به صحرا رفت و از مردم، فاصله گرفت. خداوند به او وحی فرستاد: «ای داوود! چرا تو را تنها می بینم؟» عرض کرد: «شوق تو در دلم اثر کرد و مرا از مصاحبت با خلق باز داشت.»
خداوند فرمود: «برو و در میان آنان باش که اگر بتوانی بنده گریخته ای را به درگاه ما بازآری، نام تو را در لوح محفوظ، از جمله سپه سالاران بزرگان ثبت خواهم کرد.»
چنانچه اشاره شد، پیامبران علیهم السلام آینه دار خیرخواهی پروردگارند و جز خیر و سعادت مردم را اراده نمی کنند، تا آنجا که خداوند در قرآن مجید در مقام تعدیل خیرخواهی و دلسوزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله می فرماید: «فَلَعَلَّکَ بَـخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَیآ ءَاثَـرِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُواْ بِهَـذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا»؛ «شاید، اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه، در پیگیری [کار]شان تباه کنی.»
همچنین در آیه دیگر در این باره می خوانیم: «مَآ أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَیآ* إِلاَّ تَذْکِرَةً لِّمَن یَخْشَی»؛ «قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتی؛ جز اینکه برای هر که می ترسد، پندی باشد.»
در باره خیرخواهی رسول اکرم صلی الله علیه و آله داستانی از ایشان در دفتر سوم مثنوی آمده که شنیدنی است:
در یکی از جنگها عده ای از کفّار به اسارت در آمدند. چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله از برابر آنها می گذشت تبسّم می کرد. در این هنگام، یکی از آن اسرا گفت: «اگر تو پیامبر بودی، این گونه بر ما نمی خندیدی و بر اسارت ما شادمان نمی شدی.»
پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: «خنده من برای تحقیر و کوچک نمودن شما نیست؛ بلکه بدان دلیل می خندم که آیا باید شما را به بند کشانید و به اجبار به سوی بهشت سوق داد؟ چرا با اختیار خود این راه سعادت و خوشبختی را اختیار نمی کنید؟»
زان نمی خندم من از زنجیرتانکه بکردم ناگهان شبگیرتان
زان همی خندم که با زنجیر و غلمی کشمْتان سوی سروستان و گل
ای عجب کز آتش بی زینهاربسته می آریمتان تا سبزه زار
از سوی دوزخ به زنجیر گرانمی کشمْتان تا بهشت جاودان
شیخ الرئیس ابو علی سینا نیز می گوید: «چگونه می شود که خداوند در مقام خیرخواهی انسان و برای آسودگی او و لذت بردن وی از زندگی مادی، به وی پلک، چشم و مژه عطا فرماید، و کف پای او را برای آسان تر راه رفتن گود کند، با آنکه هیچ یک از این امور، ضروری نمی نماید؛ امّا از روح وی غافل بماند و برای خوشبختی معنوی و سعادت اخروی وی پیامبری به میانشان نفرستد؟!»
از این رهگذر، باید گفت مبلّغ راستین، کسی است که پا جای پای پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله می نهد، و در آنچه می گوید و رفتار می کند، خیر مردم را در نظر می گیرد، و در این باره برای او تفاوتی ندارد که همه مردم خواهان او باشند و یا برخی از آنها از حضور وی ناخشنود باشند؛ بلکه او خیر همه را می خواهد و می کوشد که راه سعادت را به این گروه نیز بنمایاند.
مناسبت های مبعث حضرت رسول اکرم (ص)
بعثت و انقلاب فرهنگی و علمی
برای یک انقلاب سازنده و فراگیر در همه زمینه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، پیش از هر چیز، به انقلاب فرهنگی نیاز است؛ چرا که تا در فرهنگ یا همان نگرشها و باورهای انسانها دگرگونیِ شایسته ایجاد نشود، در دیگر زمینه ها انقلابی ایجاد نخواهد شد.
به عبارتی دیگر، بدون آنکه در درون افراد، تحوّلی صورت پذیرد، در بیرون هیچ گونه دگرگونی رخ نخواهد داد. رسول خدا صلی الله علیه و آله از نخستین لحظه های بعثت این پیام اساسی را مطرح می کرد که «قُولُوا لاَ اِلَهَ اِلاَّ اللّه تُفْلِحُوا؛ بگویید لا اله الاّ اللّه تا رستگار شوید.» این سخن، به همین انقلاب فرهنگی و درونی اشاره می کند، چرا که بزرگ ترین اثر این کلمه توحیدی آن است که به افراد، نگرش و باوری توحیدی می بخشد، و آن گاه که به نهاد و اندیشه آنان رنگ خدایی بخشید، راه رسیدن به انواع خیرات و پیشرفتهای مادی و معنوی را هموار خواهد کرد.
چنین کسی، چون نگرشی توحیدی و خدایی دارد، در پیشرفتهای دنیوی خویش، همیشه خدا را در نظر دارد، و در عین حال که به دنیا و سامان دادن به کارهای مادی خویش می پردازد، از حرص و زراندوزی به دور است، و آن گاه که می خواهد در طبیعت، تصرّف کند، براساس معیارهای اخلاقی و دینی اقدام می کند؛ نه از روی خواهشهای بی حساب نفسانی.
خلاصه اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله انقلاب عظیم علمی و فرهنگی ایجاد کرد.
در حقیقت، دگرگونیهای اجتماعی در جامعه پس از بعثت، برخاسته از این نهضت علمی ـ فرهنگی بود. مبارزه با جهل که سراسر زندگی مردمان عصر بعثت را فراگرفته بود، از اصلی ترین دغدغه های پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود. آن جناب، در آغاز ورود به مدینه، عبد اللّه بن سعید را مأمور کرد تا به مردم مدینه، خواندن و نوشتن بیاموزد.
وی پس از جنگ بدر، یکی از راههای آزادی اسیران باسواد را آموزش خواندن و نوشتن به ده نفر از نوجوانان و جوانان مدینه قرار داد. آن حضرت، پیوسته به نوشتن معارف و دانشها توصیه می کرد و یکی از حقوق فرزندان را بر پدر، آموزش کتابت به او می دانست.
هنوز چند سال از هجرت به مدینه نگذشته بود که حلقه های علمی فراوانی در گوشه و کنار مسجد پیامبر تشکیل شد، و این در حالی بود که جنگ و جهاد در راه خدا و مبارزه با دشمنان دین، یکی از دغدغه های اصلی مسلمانان به شمار می رفت.
همین سفارشها به علم آموزی و تکریم عالمان سبب شد که نهضت قلم پدید آید و همان مردمی که افراد باسوادشان انگشت شمار بودند، چنان به دانش و خواندن و نوشتن رو آورند که گروهی از آنان در مدینه، چند زبان آموختند و توانستند پیام اسلام را با زبانهای گوناگون به سراسر جهان ابلاغ کنند.»
بعثت و شکوفایی عقله
همان گونه که از خطبه اوّل نهج البلاغه استفاده می شود، پیامبران برانگیخته نشدند تا به مردم، عقل و خِرد ببخشند؛ بلکه آمدند تا آن را شکوفا سازند. در حقیقت، پیامبران به بذرافشانی خردورزی در سرزمین جان انسانها نپرداختند؛ بلکه مبعوث شدند تا بذرهای عقل و معنویت را که خداوند در نهاد آدمیان افشانده بود، پرورش داده، شکوفا کنند.
فرموده حضرت علی علیه السلام در این باره این است: «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَوَاتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ... وَیُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ؛ پس [خداوند [پیامبران خود را مبعوث و آنان را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان باز جویند... و گنجهای پنهانی عقلها را در آنان برانگیزند و آشکار سازند.»
بنابراین، پیامبران چیزی به انسان نمی دهند که در او نبوده است؛ بلکه آنچه دارد را پرورش می دهند و گوهر وجود او را آشکار می سازند.
حتی برخی معتقدند، همه تعلیماتی که به انسانها داده می شود، عنوان یادآوری دارد؛ چرا که ریشه علوم در درون جان انسانها نهفته است و پیامبران با تعلیمات خویش، آنها را از درون جان انسان ظاهر می کنند. گویی علوم، همانند منابع آبهای زیرزمینی هستند که با حفر چاهها، بر سطح زمین جاری می شوند.»
بعثت و خُلق پیامبر
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پیش از بعثت نیز از خُلق و خویی شایسته و زیبا برخوردار بود؛ این گونه نبود که آن حضرت، مانند دیگر مردمان، بی بهره از اخلاق خدایی، و یا برخوردار از خُلقی معمولی و متعارف به همراه ضعفها و عیبها باشد و آن گاه با حادثه بعثت، دگرگونی و تحوّلی ناگهانی در جان او ایجاد شده باشد؛ بلکه آن حضرت، نخست دل و روح خویش را از همه ناشایستها پیراسته و قلب خویش را صفا و جلا بخشید؛ آن گاه گوهر نبوّت به او عطا شد.
خداوند متعال در قرآن کریم خلق زیبای رسول اکرم صلی الله علیه و آله را چنین می ستاید: «اِنّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ»؛ «ای پیامبر! تو دارای خُلق بزرگی هستی.»
آری، همان اخلاق شایسته پیامبر گرامی اسلام بود که نه تنها زمینه را برای بعثت ایشان فراهم آورد؛ بلکه در راستای تبلیغ دین خدا، همواره او را یاری کرد. و این، امر مهمّی است که تمامی مبلّغان دین، بایستی همیشه در نظر داشته باشند.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پیش از بعثت نیز از خُلق و خویی شایسته و زیبا برخوردار بود.
نظر شما