به گزارش سلام نو به نقل از ایرنا محمدرضا صبوری در گفتوگو با نشریه ایتالیایی کومه دون کیشوت اظهار داشت که ریشه بحران کنونی در غزه ناشی از نادیده گرفتن حق آبا و اجدای ملت فلسطین و انکار حق تعیین سرنوشت این ملت است و نبایستی آن را در چارچوب اندیشههایی مانند نظریه برخورد تمدنها دید و تفسیر کرد.
وی در همین پیوند تصریح کرد: هر راه حلی که بدون توجه به خواست و اراده مردمان واقعی این سرزمین ارائه شود، بینتیجه خواهد بود.
در ادامه مشروح این مصاحبه آورده شده است.
سئوال: با توجه به وقایع ۷ اکتبر ۲۰۲۳، "مسئله اسرائیل و فلسطین" بار دیگر در صدر مباحث عمومی در غرب قرار گرفته است. در حالی که ریشه بحران فلسطین و اسراییل از سالها قبل از ۲۰۲۳ میباشد. در واقع این موضوع برای هر کسی که حداقل دارای عقل سلیمی باشد کاملا پذیرفته شده است. این بحران که از سال ۱۹۴۸ تاکنون ادامه داشته، چه چیزی در خطر است و چگونه می توان آن را حل کرد؟
پاسخ: به باور اینجانب تاکید رسانه ها و مقام های غربی بر ۷ اکتبر نوعی تلاش برای منحرف ساختن افکار عمومی از ریشه های اصلی این بحران چند دهه ای است. رژیم اسرائیل نیز در فضای رسانه ای داخلی و بین المللی بر عملیات ۷ اکتبر حماس اصرار و پافشاری دارد تا جنایات نسل کشی و علیه بشریت که اینک در اراضی فلسطینی مرتکب می شود را تحت عنوان حق دفاع مشروع پنهان سازد. اعتقاد دارم که ریشه بحران فلسطین را بایستی در بیش از ۱۰۰ سال پیش جستجو کرد که ابتدا فلسطین را به قیمومت انگلیس سپردند و سپس به اسرائیلی ها واگذار کردند. چگونه می توان انتظار داشت که سرزمین آبا و اجدای یک ملتی را از آنها با دو بازوی زور و تزویر بگیرید و بعد از آنها انتظار سکوت داشته باشید. چرا تاکنون تمام راه حل ها و قطعنامه هایی که برای بحران فلسطین پیشنهاد شده، بدون نتیجه مانده است؟ جواب روشن است: چون هیچ گاه نظر مردم فلسطین مورد سئوال قرار نگرفته است نظر آنها در معادلات سیاست گذاری نادیده گرفته شده است.
سوال: در این زمینه، جمهوری اسلامی ایران موضعی واضح و مشخص داشته است. می توانید توضیح دهید که این موضع چیست و در عوض دیگر قدرت های منطقه ای و جهانی درگیر در این مساله، چگونه عمل می کنند؟
پاسخ: همانطور که به خوبی اشاره کردید موضع جمهوری اسلامی ایران از ابتدا کاملاً روشن و شفاف بوده است. ما قائل به راه حل مبتنی بر رفراندوم با حضور مردمان واقعی این سرزمین یعنی فلسطینیهای داخل و بیرون اراضی اشغالی هستیم. من در مورد مواضع سایر کشورها قضاوت نمی کنم اما اعتقاد دارم هر راه حلی که بدون توجه به خواست و اراده مردمان واقعی این سرزمین ارائه شود، بی نتیجه خواهد بود.
سوال: در چشم انداز ژئوپلیتیکی جهان، شاهد یک تقابل میان کسانی هستیم که از نظم جهانی تک قطبی که بعد از پایان جنگ سرد شکل گرفت حمایت می کنند و در مقابل برخی دیگر به دنبال جهان تک قطبی هستند. نظر شما چیست؟
پاسخ: از همان ابتدای پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، موضوع نوع نظام حاکم بر مناسبات بین المللی مطرح بود و یک بحث جدیدی نیست. این تنها یک بحث آکادمیک نبود و نیست چراکه جواب به آن بر سرنوشت تمامی کشورها به عنوان بازیگران اصلی نظام بین الملل تاثیر خواهد گذاشت. از همان ابتدا نیز نظریه نظام تک قطبی که آمریکایی ها مبلغ آن بودند با دیدگاه های رقیب جدی روبرو بود. حتی در اروپا نیز این ایده مطرح شدکه جهانی شدن به دلیل سرعت تحولات و گشتار در فرایندها موجب شده که نظام بین الملل همچنان در حالت گذار و انتقالی باقی بماند.
سوال: نقش تهران در این زمینه چیست؟
پاسخ: موضع ما از ابتدا روشن بود و هست، ما مخالف نظام تک قطبی و قائل به یک نظام چند قطبی هستیم. در این بین بایستی به چند نکته توجه کنیم. نخست اینکه ماهیت قدرت، متحول شده هرچند هنوز نوعی نوسان بین چهره چهارم قدرت یعنی قدرت گفتمانی از یک سو و قدرت هوشمند از سوی دیگر وجود دارد. دوم، تحول در نوع و تعداد بازیگران که علاوه بر قدرت های بزرگ، بازیگران منطقه ای نیز وارد عرصه بازیگری شده اند. در کنار دولتها نیز بازیگران دیگری مانند شرکتهای چند ملیتی، احزاب و رسانه ها نیز حضور دارند و به نوعی شاهد نوعی فرسایش حاکمیت ها هستیم. سوم اینکه ماهیت میان کنش بین بازیگران به گونه ای تغییر کرده که «فضای رقابت- همکاری» بر روابط میان آنها در «نظام بین الملل معتدل» حاکم شده و اهمیت یافتن شبکه های مجازی در فضای «شفافیت فزاینده»، اولویت را به فرایندها در مقایسه با ساختارها داده است.
سوال: مساله اسرائیل و فلسطین بیش از هر زمانی از اهمیت برخورداست، چراکه تمدن اسلامی یکی از قطب های جهان جدید چندقطبی است و ایران در آن یک بخش مهم در نظر گرفته میشود. در صورت تشدید تنشها توسط غرب، آیا ایران هدف اصلی خواهد بود؟
پاسخ: من بحران جاری در اراضی اشغالی فلسطین را بر مبنای اندیشه شما یعنی درگیری تمدنها تفسیر نمی کنم هرچند طی ماههای اخیر از زبان برخی سیاستمداران همین ادبیات را شنیدم. در اینجا بحث تمدن اسلامی یا تمدن غربی مطرح نیست. همانطور که اشاره کردم بحث بر سر ریشه بحران فلسطین است یعنی نادیده گرفتن حق آبا و اجدای ملت فلسطین و انکار حق تعیین سرنوشت این ملت و نبایستی آن را در چارچوب اندیشه هایی مانند نظریه برخورد تمدن ها دید و تفسیر کرد. اما اینکه آیا ایران یک هدف است یا خیر نیز باید بگویم انقلاب اسلامی ایران از همان ابتدا دشمنان خود را داشت و ریشه این دشمنی نیز در تلاش ایران برای تبدیل شدن به یک کشور مستقل و مخالفت آن با هژمونی آمریکاست. این باور در میان بسیاری دیگر از ملت ها منتشر شد و مورد استقبال قرار گرفت، لذا در صدد برآمدند که هر روز با سناریویی در برابر آن بایستند از جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق گرفته تا ایجاد اغتشاشات در کشور.
سوال: نماینده عالی اتحادیه اروپا، در اظهاراتی، با اشاره به "باغ" و "جنگل"، به نوعی به برتری غرب بر سایر نقاط جهان اشاره کرد. کسانی که ایران را واقعا می شناسند، می دانند که ایران کشوری سنتی، توسعه یافته و مهمان نواز است. منظور وی از این سخنان چه بود؟
پاسخ: اظهاراتی از این دست یادآور ادبیات استعمارگرایانه و نژادپرستی است. کسانی که این دیدگاهها را مطرح می کنند و اشاعه می دهند را دعوت می کنیم که بار دیگر تاریخ کشورهای آفریقایی و آسیایی و روابطشان با کشورهای اروپایی را مرور کنند و فراموش نکنند علت عقب افتادگی بسیاری از این کشورها، همین کشورهای اروپایی بودند. لااقل از لحاظ تاریخی، دست کم در قرن های اخیر این باغ بوده که به جنگل حمله کرده است. متاسفانه تحت تاثیر این فضاست که شاهدیم بیش از ۲۵ هزار نفر در غزه توسط رژیم صهیونیستی به شهادت می رسند و دولتهای غربی همچنان سکوت میکنند و عملاً حقوق بشر ابزاری است در دست غرب برای پیشبرد سیاست خارجی سلطه جویانه خود و به عبارت بهتر برای حفظ سیطره باغ بر جنگل.
نظر شما