چندشم میشه از دیدن خیلی هایتان. چون روزهایی که توی سر شما می زدند و مثل حیوون باهاتون برخورد می کردند نصرالله رادش دستتان را گرفت و شما حتی بهش زنگ نمیزدید.
همه اش دروغ و دروغ و دروغ! پستی از هیکلتان میبارد.حالم به هم می خورد از دیدنتان و یکی از خوشبختیهایم اینه که نمی بینمتان.
اگر این را قبل از مرگم نمی گفتم خیلی درد داشت. خجالت بکشید. یک ذره آدم باشید و از وضع رفقایتان بپرسید.
نظر شما