او همچنین میافزاید: حدیث داریم که اگر در کاری اخلاص و صداقت وجود داشته باشد، خداوند به آن کار برکت میدهد و اگر این دو خصیصه در کاری وجود نداشته باشد، عملا آن کار ابتر میماند و به نتیجه نخواد رسید. من عدم موفقیت این جریانی که آقای قالیباف از آن حمایت میکرد را ناشی از این میدانم که صداقت و اخلاص در اعمالشان وجود ندارد.
فرد مذکور همچنین گفته است: هر کدام از ما میتوانیم ارزش افزودهای برای نظام ایجاد کنیم و از طرف دیگر یکسری هزینه هم میتوانیم ایجاد کنیم. تا زمانی که این ارزش افزوده بیش از هزینه باشد، باید بایستیم و کار کنیم. آقای قالیباف هزینهاش برای نظام بیشتر از ارزش افزودهاش است. اگر جای او بودم عرصه را ترک میکردم. نظام نباید تا این اندازه برای یک شخص هزینه دهد.
این چهره نزدیک به یک سخنران محفلی در ادامه اظهارات خود نیز میگوید: ما هم این موضوع را شنیدهایم که آقای قالیباف مشغول مذاکره با اصلاحطلبان است برای اینکه بتواند از رای آنها برای ریاست خود استفاده کند و در عوض امتیازاتی به این دوستان بدهد. در این جا از هر دو طرف باید سئوال مشابهی را پرسید؛ از آقای قالیباف باید پرسید که اگر شما مسیر اصلاحطلبان را درست نمیدانید، چرا باید برای کرسی قدرت وارد مذاکره با آنها میشوید و همینطور از اصلاحطلبان باید پرسید شما که همواره انتقادات تندی به قالیباف داشتید، اینکه امروز بخواهید وارد مذاکره با او شوید، پس عملاً حرفهای گذشتهتان بیاساس بوده! برای مخاطبین شما سوال ایجاد میشد که سالها نقد میکردید، حالا چه اتفاقی رخ داده که به یکباره همه چیز را تغییر دادید و به گفتمان خودتان چوب حراج زدهاید.
*مزیّت مصاحبه و فعالیتهای امثال سعید محمد، آن سخنران مدعی ارتباط با غیب و سایر افراد مشابه این است که مردم میفهمند "دشمنان کارآمدی" و معارضان زندگی بهتر جامعه ایرانی چه کسانی هستند؟
دقت شود که دعوای این گروه با مجلس و شخص قالیباف نه یک دعوای گفتمانی یا یک دعوای مستند بلکه "دعوای بیعملان در مقابل عملگرایان " است و بس. بیهنران بودجهخوار و کممایهای که اتفاقا ظاهرالصلاح هستند و حدیث میخوانند و ژست مذهبی هم دارند اما ذات آنها در مقابل کارآمدی و عقلانیت است و از همین رو به خون هر کارآمدی تشنهاند. خواه اصولگرا باشد، خواه اصلاحطلب، خواه سپاهی و خواه طلبه.
مردم باید بدانند هرکه کارآمد باشد در سمت این گروه نیست و از همین رو باید از گردونه خارج شود!
و اما قالیباف...
اینکه سعید محمد مدعی شده مدیریت قالیباف در مجلس یازدهم ضعیف است را نمیتوان با تأکید رهبری بر انقلابی بودن و انقلابی ماندن مجلس یازدهم و نیز با تأثیرات مطلوب مجلس یازدهم در زندگی اقتصادی مردم تطابق داد. پس روشن آنست که محمد در این تحلیل خود سخنی را میگوید که نصّ کلام مقام معظم رهبری مخالف آن است.
ادعای بیصداقت و بیاخلاص بودن حامیان قالیباف و کسانی که قالیباف از آنها حمایت میکند نیز گزارهای است که خوانندگان و تحلیلگران محترم باید آنرا در پارادایم پیروزی قاطع فهرست قالیباف و حداد عادل در انتخابات معنی کنند.
چون تنها در این صورت است که عصبانیت امثال محمد درک میشود. عصبانیتی که آنان را وا میدارد به گفتن اظهاراتی غیر اندازهگیری و غیر قابل اثباتی از قبیل اخلاص و صداقت روی بیاورند که فقط امثال مدعیان ارتباط با غیب درباره آنها حرف میزنند!
در بحث ارزش افزوده یا هزینه یک مدیر هم محمد در واقع در حال فاکتور کردن اقدامات تخریبی خود و آن سخنران مدعی ارتباط با غیب علیه قالیباف است و در واقع اینطور وانمود میکند که آن اقدامات فِیک توییتری توانسته هزینه زیادی را برای نظام ایجاد کند!
ضمن اینکه باید این حقیقت را به جدیدالورودهای میدان سیاست یاد داد که چنین دیدگاهی در اسلام پذیرفته نیست و یک مدیر مادام که کارنامه خوبی دارد و پرونده قضایی منجر به انفصال هم ندارد؛ میتواند بماند و کار کند و گرنه یک نظام حکمرانی پیشرفته از وجود نخبگان اجرایی تهی خواهد شد و رو به اضمحلال خواهد رفت.
میماند دو قطبی مورد اشاره محمد درباره اصولگرا و اصلاحطلب و ادعای او درباره ماجرای ریاست قالیباف.
فرض بر صحت ادعا در این زمینه هم باید درس دومی به جدیدالورودهای میدان سیاست داد و آن اینکه حتما یک اصلاحطلب معقول از رجال جدیدالورود و بیکارنامه سیاسی و از آن سخنران مدعی ارتباط با غیب بهتر است و میدان سیاست اتفاقا مذاکره با افراد معقول را تأیید میکند.
طبعا اصلاحطلبان نیز اگر دچار خردمندی باشند؛ فردی مثل قالیباف که کارآمد است و تندرو نیست را به افرادی که دائما به دنبال هیاهو و مغیّبات و کرمچاله میگردند و هیچ کارآمدی هم ندارند؛ برای ریاست مجلس ترجیح میدهند و البته این هم یک امر بلامانع است.
کما اینکه پیش از این شاهد بودیم دکتر پزشکیان، از فعالان اصلاحطلب و از منتخبان مجلس دوازدهم نیز علاقه تلویحی خود به ریاست دکتر قالیباف در مجلس را اعلام کرده بود.
این در حالی است که جدیدالورودی محمد به میدان سخت سیاست از اینجا هم آشکار میشود که او نمیفهمد وقتی از یک فهرست سیاسی؛ ۹ نامزد بصورت اختصاصی و ۵ نفر بصورت اشتراکی در تهران و دهها نفر در سراسر کشور وارد مجلس شدهاند؛ طبعا سرلیست همین فهرست باید بعنوان رئیس مجلس هم انتخاب شود و این قاعده عقلانیت و لزوم مسئول بودن در مقابل خواسته مردم است.
پس محمد فعلا باید بیاموزد، کتاب بخواند و دست از دشمنی با کارآمدی بردارد تا بیشتر با واقعیتهای سیاست آشنا شود.
نظر شما