به گزارش سلام نو، روزنامه جوان نوشت: اصولاً عباراتی اینچنینی که با واژه شانس ساخته میشود، گرتهبرداریشده از فرهنگ غربی است. در آنجا «شانس» جایگاهی خاص دارد و معمولاً شانس را که مفهوم عمیقتری در حوزه فلسفه دارد، مقابل پیشامدی یا تصادفی (رندوم) قرار میدهند و به آن توجه بیشتری میکنند. با اینحال در همان فرهنگ وقتی مفهوم شانس به عرصه سیاست میرسد، با افول همراه میشود.
حسین مرعشی، احمد زیدآبادی روزنامهنگار، محمود صدری روزنامهنگار و پورابراهیمی نماینده مجلس از کسانی بودند که شخص رئیسی را یا وظیفهای را که برای او تعیین میکردند، آخرین شانس جمهوری اسلامی میدانستند.
زمانی هم متملقان اطراف احمدینژاد او را آخرین شانس نظام میدانستند. اما پیش از او و برای نخستینبار در زمان دولت اصلاحات اینگونه حرفها باب شد. آن زمان خاتمی آخرین شانس نظام بود. خود خاتمی کلیدواژه «فرصت» بیشترین کاربرد را در سخنانش دارد. هرچیزی را آخرین فرصت یا یک فرصت ازدسترفته میبیند.
اگر تمامی این شانسبازان سیاست بهمعنای واقعی کلمه به مردم باور داشتند، مردم را شانس هر نظام و حکومتی میدانستند، نه اشخاص را و نه خود را! انتخابات رئیسجمهور نهم اتفاقاً نشان داد که مردم فارغ از تحریمها و کاستیها و برخی ناکارآمدیهای مسئولان اجرایی و مقننه و قضایی، این شانس را از نظام نگرفتهاند. در انتخاباتی که بهنظر میرسید بسیاری از رأیدهندگان، نامزد مقبول تراز خود را در میان هیچیک از شش نامزد ندیدند، اما باز هم آمدند، پس برای چه آمدند، اگر جز برای ایران و انقلاب نبود؟! برای همین وقتی در آستانه نیمقرنشدن انقلاب، محمدرضا باهنر سیاستمدار کهنهکار در پاسخ به خبرنگار میگوید: «این هم که پرسیدید دولت آقای پزشکیان آخرین شانس ما است، من میگویم فقط دولت پزشکیان نیست، هرکس که رأی آورده بود، آخرین شانس بود»، معلوم میشود که چقدر امر سیاسی در ایران در نگاه سیاستمداران سابق مبتذل، و در مقابل، در نگاه مردم، متعالی شده است.
نظر شما