به گزارش سلام نو، سیدمصطفی هاشمی طبا در شرق نوشت: در دوره دوم دبیرستان در سالهای قبل از انقلاب -سیکل دوم- با همکلاسانی در مدرسه دوست بودیم، دعوا میکردیم، به خانههای هم میرفتیم، به هم تقلب میرساندیم، ورزش و بازی میکردیم، اگر میتوانستیم معلمان را به سخره میگرفتیم و خلاصه همدیگر را میشناختیم و در آغوش میگرفتیم یا دعوا و آشتی و باز هم صلح و صفا.
در آن زمان فکر میکردیم یکدیگر را میشناسیم. چندی بعد یکی ساواکی شد، یکی انقلابی و در زندان، یکی افسر نیروی دریایی شد و یکی پزشکی حاذق در خدمت مردم. معلوم شد که یکدیگر را نمیشناختیم و گذر زمان و شرایط مکان، آدمها و شناختها از ایشان را تغییر میدهد و این در همه زمانها و زمینها جاری است و در بسیاری موارد شرایط اجتماعی، حالات انسان را تحت تأثیر قرار میدهد و میفهمیم که او را نمیشناسیم.
این حکایت عملکرد یک مدیر، یک مسئول، یک کارگزار در قبل از قبول مسئولیت و پس از آن است. حکایت رئیسجمهورهایمان است و اینک حکایت رئیسجمهور حاضر که با نیت خیر و انرژی مکتسبه از دوران زندگی پای در عرصه مدیریت کشور گذاشته است و با این امید که ناراستیها را راست و نامعلومها را شفاف و ناآگاهان را آگاه کند و قافله عقب نگه داشتهشده را به پیش براند. سینه سپر کرده است و مردم هم با پسند او به استقبالش رفتهاند. اما اینک، مردم از او چه میخواهند؟ حکمرانی از او چه میخواهد؟ به کدام کار اهتمام خواهد داشت؟ آیا بر جادهای صاف قدم خواهد گذاشت یا راهی صعب و دشوار و پرحفره در پیش خواهد داشت؟ چگونه میتواند مجموعهای از ناتوانیها و کژیها و عقبافتادنها و توقعات و فشارها را بر هم منطبق کند؟ اغراق نیست که بگوییم هیچ بعید نیست که همان ابتدا از جاده آسفالت به گذر خاکی برود و تسلیم روندی شود که در زمانی نسبتا طولانی ایران را به شرایط کنونی درآورده است. میگویید چه شرایطی؟
۴۰ سال است با آمریکا در حالت جنگ اعلام نشده هستیم ولی در داخل سیاستهای جنگی که نداریم هیچ، از هر کشور بدون جنگ بیشتر سیاستهای خروج سرمایه، اسراف، رانتخواری، رشد شهرنشینی و رفاهطلبی را پیشه کردهایم. اگر معتقد به تخاصم با آمریکا هستیم، سیاستهای داخلی را باید مانند سیاستهای زمان جنگ کنیم.
۱- کشاورزی عقبمانده در کشور داریم و هیچ کوشش فراگیری برای اصلاح آن نکردهایم.
۲- صنعت بهشدت نیاز به ارز نفتی دارد و رشد صادراتی نداشتهایم و بهویژه صنعتگران از قطع برق و گاز و نحوه گشایش اعتبار و مسائل ارزی نالان هستند.
۳- ۲۰ میلیارد دلار نهادههای دامی و تغذیهای وارد میکنیم. ولی شعار خودکفایی میدهیم.
۴- صدها میلیارد دلار ارز و طلا به بازار ریختهایم تا خارجکنندگان سرمایه و قاچاقچیان از آن بهره ببرند و موضوع ادامه دارد.
۵- قاچاق سوخت سازمانیافته داریم، به حد بسیار زیاد و واضح.
۶- به جای توجه به حملونقل عمومی بهویژه ریلی، به تولید اتومبیل -آنهم بیکیفیت- دل خوش کردهایم و بر این طبل میکوبیم و باز هم اتومبیل خارجی وارد میکنیم.
۷- پسماندها در سراسر کشور انبوه شده و رودخانهها فاضلاب شده است، جنگلها تکیده و تالابها خشکیده.
۸- چاههای آب در معرض خشکشدن است و کشاورزی وابسته به چاه در حال مرگ.
نظر شما