بحث ما به اوضاع داخلی کشیده شد و من دلنگرانیهایم از روال امور را برایش بیان کردم، پرسیدم: «چرا شاه نسبت به صحبت با مردمی که سعی میکنند با او گفتوگو کنند پاسخ مثبتی نمیدهد؟..»
به گزارش سلام نو به نقل از به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۶ زمانی که دوران نخستوزیری هویدا به سر آمده بود، یک بار میخواست به مطب دندانپزشکی در جنوب شهر برود و آنتونی پارسونز (سفیر وقت انگلیس در تهران) را هم سوار اتومبیلی که خود راننده آن بود، کرد. در راه مردم از او به گرمی استقبال کردند. همچنین هویدا در مسیر در پاسخ به برخی پرسشهای پارسونز انتقادات صریحی را نسبت به شاه بیان میدارد. پارسونز در روایت خود چند روز پس از عزیمت کارتر به ایران پس از اشاره به درج مطلبی توهینآمیز به امام خمینی در روزنامهها که موجب بالا گرفتن اعتراضات ضد رژیم پهلوی شده بود، به بیان خاطرهای از دیدار با هویدا، نخستوزیری که سیزده سال این سمت را برعهده داشت، میپردازد. اهمیت این خاطره از حیث انتقاد صریح هویدا از نحوه عملکرد شاه در نسبت با مردم است.
برای اطلاع از جزئیات این دیدار ویژه، به مرور خاطره پارسونز میپردازیم: چند هفته بعد مکالمه جالبی با هویدا داشتم؛ یک روز بعد از ظهر و در یک ملاقات عادی وی را در دفترش نزدیک کاخ سعدآباد در شمال تهران ملاقات نمودم. در رابطه با برخی مسائل مورد علاقه دو طرف صحبت میکردیم که هویدا گفت برای قراری که با دندانپزشک دارد دیرش شده است. از آنجا که مطب دندانپزشک در جنوب تهران و از سفارت من دورتر بود، هویدا پیشنهاد کرد که با ماشین مرا برساند تا بتوانیم به صحبتهایمان هم ادامه دهیم.
سوار ماشین شدیم، او رانندگی میکرد و محافظ یا اسکورتی هم در کار نبود. ساعت حدود ۹ شب بود و خیابانها بهخوبی روشن بودند. وقتی که در اولین ترافیک گیر کردیم تعدادی از عابران پیاده و چند کارگر که پشت یک کامیون بودند، هویدا را شناختند و دور ماشین جمع شدند. او شیشه اتومبیل را پایین کشید و با آنها مشغول گفتوگو و شوخی و خنده شد. آنها وی را بوسیدند و به نشانه دلگرمی دستی به پشتش زدند. وقتی راه افتادیم گفتم باعث خوشحالی است که در اتومبیل چنین سیاستمدار محبوبی نشستهام. او ابراز داشت که به مدت سیزده سال نخستوزیر بوده است و به همین شیوه عمل میکرده تا در تماس مستقیم با مردم باشد، و من هم میدیدم که کسی از او متنفر نیست.
بحث ما به اوضاع داخلی کشیده شد و من دلنگرانیهایم از روال امور را برایش بیان کردم، پرسیدم: «چرا شاه نسبت به صحبت با مردمی که سعی میکنند با او گفتوگو کنند پاسخ مثبتی نمیدهد؟ او با اجبار مردم به سکوت و رقم زدن حادثه شومی نظیر تیراندازی قم امیدوار است که به چه چیزی برسد؟ اوضاع در نظر او تا چه حد ناگوار است؟»
هیچگاه پاسخ هویدا را فراموش نخواهم کرد، گفت: «خب... تونی، تو تعریف اعلیحضرت از گفتوگو (دیالوگ) را میدانی، از نظر او گفتوگو یعنی من صحبت میکنم، شما گوش کنید. او تغییر نخواهد کرد. این دولت است که میتواند کار بیشتری انجام دهد. آموزگار واقعاً باهوش و ذکاوت است اما اشکالش، عدم ارتباط با مردم است.»
منبع: غرور و سقوط، آنتونی پارسونز، ترجمه سید محمدصادق حسینی عسکرانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۰.
۲۵۹
نظر شما