در شب عاشورا اتفاقات غم انگیزی برای آقا امام حسین(ع) و اصحاب و یاران با وفایشان رخ داد که هریک حکایت مظلومیت ایشان و اهل بیت و یارانشان است.حکایتی که هنوز غم و غربتش بر چهره ی تاریخ نشسته است.
از خواب ها و بیقراری ها و تسلی ها تا بیرحمی های دشمنان امام حسین(ع) که در میان تمامی این غم ها،غربت و بی تابی های حضرت زینب(س) و صبر بسیار ایشان بر تمامی این مصائب درس بزرگی برای تمامی مسلمانان می باشد.
اصحاب امام حسین(ع)
معروف است که شهدای کربلا ۷۲تن بوده اما مسلّماً بیشتر بوده اند.
در برخی از روایات آمده است که امام حسین(ع)پیش از وداع کردن، به قتلگاه نگاه کردند و پیکر به خون غلتیده ۷۲نفر از اصحاب و دوستان و ۱۸نفر از بستگان را دیدند.
مرحوم مستوفی در پاسخ التواریخ گوید:« آن چه از بررسی های خودم اجتهاد نمودم این است که شهدای عاشورا بیشتر از ۷۲ نفر بوده اند، برخی آن ها را تا هزار تن نوشته اند، و این که در زبان عامه مردم به ۷۲تن معروف شده اند، منظور شهدایی است که از مدینه همراه امام حسین(ع) به کربلا آمده اند.»
و در زیارت ناحیه مقدسه که آن را سیدبن طاوس از امام زمان(عج) نقل کرده، نام ۷۹شهید کربلا ذکر شده است.
در کتاب فرسان الْهَیْجاء (محدّث محلّاتی) نوشته شده است:۲۲۸نفر از اصحاب امام حسین(ع) که شهید شده اند، جمع آوری شد، یکی از آن ها به نام سلیمان بن ابی زرین در بصره شهید شد، و دوازده نفر در کوفه شهید شدند که عبارتند از:
حضرت مسلم(ع) و دوپسرش، محمد بن کثیر و پسرش، هانی، عبدالاعلی، عباس بن جعده، عبدالله بن حارث، عبدالله بن عفیف، عبدالله بن یَقطر، فیس بن مُسَهّر، و بقیه یعنی ۲۱۷نفر در کربلا به شهادت رسیدند.
مرحوم علّامه سید محسن امین در کتاب اعیان الشّیعه نام ۱۳۹شهید را ذکر کرده و می گوید: آن چه از اخبار به ما رسیده:
از بنی هاشم از اولاد امیر مومنان علی(ع) ده نفر.
از اولاد امام حسن(ع) چهار نفر.
از اولاد امام حسین(ع)(حضرت علی اکبر(ع)، عبدالله و ابراهیم).
از اولاد عبدالله بن جعفر سه نفر(محمد، عون و عبیدالله)
از اولاد عقیل ۹نفر و شخصی به نام احمد بن محمد هاشمی که نَسَبش در بنی هاشم مشخص نمی باشد بنابر این تعداد شهدای بنی هاشم سی نفر هستند.
شهدا کربلا از غیر بنی هاشم ۱۰۶نفر می باشند.
پس نتیجه این است که تمامی شهدای کربلا و کوفه، از بنی هاشم سی نفر، از غیر بنی هاشم ۱۰۹نفر و کل شهدا ۱۳۹نفر بوده اند.
در مطالب مربوط به مصائب شهدا و اُسَرای کربلا به طور فشرده به چگونگی شهادت برخی از یاران امام حسین(ع) می پردازیم. در این مطلب به بخشی از ذکر مصیبت حرّ بن یزید ریاحی می پردازیم و در مطلب بعدی بیشتر درمورد آن خواهیم نوشت.
ذکر مصیبت حرّ بن یزید ریاحی
در همان صبح عاشورا در حمله ی اول، وقتی که حُرّ دید جریان جنگ در کار است، به عمر سعد گفت: آیا به جنگ با امام حسین(ع) تصمیم گرفته ای؟
عمر سعد گفت: « آری به خدا، جنگی که آسان ترین آن افتادن سرها و بریدن دست ها باشد» از طرفی شنید امام حسین(ع) می فرمایند:
«آیا دادرسی نیست که برای رضای خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاع کننده ای نیست که از حرم رسول خدا (ص) دفاع کند.»
حُر به کنار لشگر رفت، مردی از قبیله ی او به نام قُره بن قیس نزدش بود، به او گفت: ای قُرّه! آیا امروز اسب خود را آب داده ای؟ قُرّه جواب داد: نه، حُرّ گفت: آیا نمی خواهی آن را آب دهی؟
قُرّه می گوید: به خدا من گمان کردم، حُر می خواهد از جنگ کنار برود و خوش ندارد من او را در آن حال ببینم،گفتم:من اکنون می روم و اسبم را آب می دهم، او کم کم کنار رفت و اندک اندک به نزد حسین(ع) رفت، یکی از سربازان دشمن به نام مهاجر به حُرّ گفت: چه می خواهی بکنی؟آیا می خواهی به حسین حمله کنی؟
حٌرّ جوابش را نداد ولی لرزه اندامش را گرفت.
مهاجر گفت: به خدا در هیچ جنگی تو را چنین ندیده بودم که این گونه بلرزی و اگر به من می گفتند دلیرترین مرد کوفه کیست؟ تو را معرفی می کردم، پس این چه ترسی است که در تو می نگرم.