به گزارش سلام نو ، «نصرتالله تاجیک» سفیر اسبق ایران در اردن در تشریح ابعاد و فراز و فرودهای بهار عربی اظهار کرد: بدون تردید حوادثی که در سال ۲۰۱۱ در شمال آفریقا و خاورمیانه روی داد، از مهمترین و تاثیرگذارترین تحولاتی هستند که مردم این منطقه و جهان طی چند دهه گذشته شاهد آن بودهاند؛ چراکه مجموعه تحولات مزبور موجب پیدایش خاورمیانه جدید خواهند شد. اگرچه در ارتباط با ماهیت، محتوا، رویکرد و جهتگیری وقایع، و حتی نام این تحولات اختلاف نظرهای گستردهای وجود دارد اما استفاده از عناوینی هم چون بهار عربی، تحولات عربی، انقلابهای عربی یا بیداری اسلامی، بیانگر نگاههای متفاوت بازیگران منطقهای و فرا منطقهای به ماهیت این وقایع در کشورهای مختلف درگیر با این پدیده است. تحولاتی که طی چند سال گذشته خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) را فراگرفته و همچنان در حال تداوم است، با دو شاخص کلی میزان و نحوه تاثیر بر کشورهای درگیر و همچنین ابهامات گسترده درباره منشاء، ماهیت و آینده آن تعریف می شوند. به گونهای که کارشناسان و محققان کشورهای مختلف، دیدگاههای متنوعی در این زمینه ارائه کردهاند.
وی ادامه داد: به هر صورت آنچه که در جهان عرب مخصوصاً در مصر در سال ۲۰۱۱ و به تبع آن در سالهای بعد رخ داد، حیرتانگیز و خیرهکننده بود. حوادث عجیب و غمباری اتفاق افتادند که تنها زمان نشان خواهد داد که آیا این وقایع در مجموع خوب، بد و یا کاملاً موضوع متفاوتی بودهاند یا خیر؟ حاصل رخدادها هر چه باشد، یک چیز مسلم است و آن اینکه خاورمیانه هرگز مانند گذشته نخواهد بود. از آنجایی که خاورمیانه (به واسطه منابع انرژی و موقعیت محوریاش در دنیا) بر هر منطقه از جهان تاثیر گذار است، باید گفت همانطور که خاورمیانه پس از بهار عربی دیگر خاورمیانه گذشته نیست، سایر مناطقی هم که در ارتباط با خاورمیانه و متاثر از آن بوده و هستند نیز همچون گذشته نخواهند بود. هر چند که رویدادهای سال ۲۰۱۱ و پس از آن پر التهاب و حاد بودند، اما تنها آغازی هستند بر تحولاتی که منطقه در دهههای آینده به خود خواهد دید. رویدادهای مزبور بیتردید سر آغازی هستند بر یکی از تحولات عمده قرن بیست و یکم در منطقه و آن چیزی نیست جز «ظهور دوباره جهان عرب پس از چندین دهه بی تحرکی سیاسی». ظهوری که این بار بازیگران دیگری جز دولتها محور این بازی هستند و مردم و نهادهای مدنی تاثیر بیشتری بر روند تحولات آتی این منطقه خواهند داشت.
این تحلیلگر مسائل بینالملل در پاسخ به این سوال که آیا قرار است در خاورمیانه طیف جدیدی از تودههای اجتماعی به روی کار بیایند یا خیر، گفت: اصولاً آنگونه که فوکویاما میگوید، در جوامع در حال گذار منطقه مذکور، طبقات اجتماعی معاصر با «روکش سیاست مذهبی» مهم و قابل توجه بوده، اما خود این جوامع به دو قطب تقسیمبندی میشوند: یکی حامیان لیبرال دموکراسی مدل غربی که از طبقه متوسط شهری و تحصیل کرده برمیآیند و دیگری قطب اسلامی مانند اخوانالمسلین که از اقشار روستایی یا حاشیهنشین و فقیر در شهرها عضوگیری میکنند. آنچه در بطن جوامع خاورمیانه میگذرد نمودهایی از رویارویی سنت و مدرنیته است. اما یک پدیده دیگری که در کنار این وضعیت ظهور و بروز پیدا کرده است، شکلگیری پدیده دولتهای ابتدائی در رژیمهای تمامیت خواه است. یعنی بخشهایی از جامعه و مخصوصاً نخبگان که به لحاظ سیاسی با ممانعت از سوی دولت یا حکومت روبهرو شدهاند به ارائه خدمات اجتماعی برای اقشار فرو دست جامعه روی میآورند. بنابراین وقتی کمی فضای سیاسی باز میشود، میتوانند به خوبی نیروهای تحت پوششان را بسیج کنند.
تاجیک افزود: در بعضی از این کشورها افزایش لایه متوسط و غلبه نخبگی به اقشار کم در آمد در اثر توسعه آموزش عالی در شهرها و روستاها به این منجر شده است که یک طبقه متوسط بزرگ شهری و روستایی شکل گرفته که حتی به مشروعیت رژیم اعتراض داشته و در بعضی مقاطع به طور جدی مدتی آنرا با بحران مواجه کرده است. در چنین جوامعی نهادهایی (هر چند ضعیف) خارج از اراده و اقتدار دولت و حکومت شکل گرفته که به راحتی تحولات اجتماعی را مدیریت میکند. در این میان نهادها الگوهای پایدار، ثابت، ارزشمند و ادواریِ رفتار جوامع و بازیگران آن هستند که در واکنش به نیازهای یک حرکت خاصِ تاریخی به وجود میآیند و ورای دوره تصدی رهبران سیاسی بنا شده و با عوض شدن آنها همچنان معتبر میمانند؛ مگر اینکه افراد جامعه به دلیل شرایط تازه اجتماعی، نهادهای جدید پایهگذاری کنند یا نهادهای قدیمی را اصلاح کنند و تغییر دهند.
وی تصریح کرد: نهادها دارای قوانین ثابتی هستند که رفتارهای بشری را شکل میدهند، محدود میکنند و جهت میدهند و آنچه که باعث شکلگیری تحولات و بحرانهای این منطقه شده، نداشتن نهادهای قوی با کارکرد و ساختار مناسب در هر کشور است که خلاء آنها موجب آشفتگی شده است. باید توجه داشت که نخ تسبیح همه این قیامها طبقه متوسط و نهادهائی است که توسط این قشر اجتماعی بنا شده و یکی از آنها توسعه سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی است که در نتیجه تحقق میزان یا جنبهای از آن در نسل پیشین این کشورها، باعث شده است نسل جدیدی ظهور کند که انتظاراتشان نه تنها مطابق گذشته نبوده بلکه خیلی بیشتر از نسل قبلی و حداقل انتظار آنها توقع شغل و رفاه نسبی در حد کرامت انسانیشان است. اما متاسفانه دولت و حکومت در این کشورها بطور ثابت به معادلات تغییر نسل نگاه کرده و کمتر به این نکته توجه میکنند که بقای نظام سیاسی کاملاً به میزان انطباقپذیری آنها با دورنمای جدید اجتماعی مرتبط است که از رشد اقتصادی و یا جنبهای، هر چه کم رنگ از توسعه سیاسی، اجتماعی برآمده است.
این کارشناس مسائل غربآسیا با بیان اینکه بهار عربی تغییرات وسیعی بر سایر جغرافیای جهان اعمال میکند، عنوان کرد: تاثیرات سیاسی و ژئوپلیتیکیِ تحولاتی که در خاورمیانه اتفاق افتادهاند به گونهای هستند که علاوه بر خلق خاورمیانه جدید، تغییرات وسیعی بر سایر مناطق جهان به وجود خواهند آورد. این حوادث تنها آغازی هستند بر تحولاتی که منطقه و جهان در دهههای آینده به خود خواهند دید. بنابراین به منظور تبیین ابهامات و همچنین درک دقیقتر و عمیقتر آنچه در این منطقه استراتژیک رخ داد، کتابهای مختلفی در سالهای پس از آغاز بهار عربی به زبانهای مختلف تالیف و بعضاً به فارسی ترجمه شدهاند یا حتی کتابهائی به فارسی تالیف شدهاند که هر کدام از منظر خود در پی تشریح و تجزیه و تحلیل تحولات مزبور بودهاند. اما فقدان تحقیقات و کتب فارسی در این زمینه به وضوح مشخص است و لذا ارائه یک تصویر کلی از آنچه بهار عربی خوانده میشود و همچنین تبیین چرایی و چگونگی وقوع آن در زمان حاضر خیلی کار راحتی نیست.
وی اضافه کرد: ترسیم یک دیدگاه کلی درباره بهار عربی، دینامیک و پیامدهای احتمالی تحولات اصلی و فرعی حاصل از آن، تجزیه و تحلیل و بررسی چگونگی اثرگذاری حوادث بر یکدیگر که به دنبال بهار عربی در هر یک از کشورهای منطقه رخ داده اند، دستیابی به الگوهای کلیِ تحت تاثیر قرار دهنده سیر تحولات منطقه، چگونگی تلفیق الگوهای مزبور با ویژگیهای خاص هر کشور و سلسله حوادث منتج از آن را که از جهاتی خصوصیات مشابه زیادی دارند، و از جهاتی دیگر کاملاً مختص خود آن کشور هستند از ضروریات کار مطالعاتی در این زمینه است تا به کارشناسان و دست اندرکاران سیاست خارجی در کشورمان یاری رساند. در ضمن این اقدام باعث خواهد شد تا علاقمندان بتوانند از چگونگی بروز و ظهور بیداری عربی در هر یک از کشورهای منطقه درک بهتری از رخدادهای گذشته و آینده در کشورهای منطقه داشته باشند و بتواند به تحلیل علمی و واقعی (و نه زاییده تخیلات) دست یافته و ضمن داشتن تصویر کلی از رویدادهای گذشته و حال این تحولات میتوانند به درک بهتری از روند رشد و توسعه هر کشور و فرایندی که منطقه در آینده با آن روبرو خواهد شد برسد.
تاجیک با اشاره به نیاز به روشنگری همهجانبه در مورد تاثیر بهار عربی در سطوح مختلف تئوری و عملی، بیان کرد: اگر چه نمیتوان به تمام ابعاد رویدادی چنین عظیم حتی بعد از هشت سال در یک یا چند کتاب پرداخت، اما از سویی دیگر، اشتیاق زیادی هم برای در اختیار داشتن تحلیلی جدی از حوادث سال ۲۰۱۱ و بعد از آن در میان نخبگان و تحلیلگران وجود دارد. هر چند که رسانهها ما را از آنچه اتفاق افتاد مطلع کردند اما برای تبیین چرایی و چگونگی آن و همچنین ارائه یک تصویر کلی از ماجرا کار چندانی نشده است و عموم علاقمندان و مخصوصاً محافل دانشگاهی با یک دیدگاه کلی درباره بهار عربی، دینامیک آن، و پیامدهای احتمالی تحول مزبور آشنا نیستند. زیرا این سه مقوله اجازه خواهند داد تا حوادثی را که به دنبال بهار عربی در هر یک از کشورهای منطقه رخ دادند بررسی و چگونگی اثرگذاری آنها بر یکدیگر را نیز تحلیل کنیم. این امر باعث میشود که الگوهای کلیِ تحت تاثیر قرار دهنده منطقه، چگونگی تلفیق الگوهای مزبور با ویژگیهای خاص هر کشور منطقه، و سلسله حوادث منتج از آن را که از جهاتی خصوصیات مشابه زیادی دارند، و ازجهاتی دیگر کاملاً مختص خود آن کشور هستند را نیز بررسی کنیم.
وی افزود: در این زمینه توجه به موضوعات مهم و کلیدی همچون اقتصاد کشورهای عربی و نقش نظامیان، اسلامگراها، رسانهها، تروریسم و مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی به طور عام و مساله فلسطین به طور خاص که بر کل منطقه تاثیرگذار هستند و بسترساز حوادث مهم در سالهای آینده خواهند بود، به علاوه بررسی نقش بازیگران غیرعرب منطقه ( ایران، رژیم صهیونیستی و ترکیه) که تاثیر بسیار زیادی بر جهان عرب دارند و هم اینکه خودشان نیز درآینده تحت تاثیر سلسله حوادث ناشی از بیداری عربی قرار خواهند گرفت نیز مهم خواهد بود. در این زمینه سه سئوال کلیدی که «در این منطقه چه پیش آمده است؟ چرا چنین تحولی در این زمان و در چنین مسیری اتفاق افتاد؟ و چه سناریوهایی در آینده پیش خواهند آمد؟» بیش از هر پرسشی مهم و قابل توجه هستند. یکی از مهمترین اقداماتی که باید در این زمینه در بخش مطالعاتی صورت گیرد این است که کشورهای خاورمیانه براساس نوع ظهور بهار عربی و چالشهای مشترکشان در مواجهه با این رویداد تقسیمبندی شوند. زیرا موضوع مهم در خاورمیانه امروز، توسعه سیاسی کشورها است و این تقسیمبندی اجازه میدهد که تجزیه و تحلیل روند پرداختن کشورهای منطقه به نارضایتیهای اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی که موجب ناآرامی و قیامهای بهارعربی شدهاند و بررسی نحوه پرداختن به نارضایتیهای مزبور راحتتر و منطقیتر شود.
این پژوهشگر مسائل بینالملل در پایان خاطرنشان کرد: در تحقیقات مربوط به این مقوله باید به موضوعات کلیدی همچون چگونگی ظرفیت و موقعیت سیاست و حکومت، اقتصاد کشورهای عربی، نقش نظامیان، اسلامگراها و رسانهها، چگونگی زمینههای داخلی و خارجی گسترش خشونت و تروریسم، مناقشه اعراب و اسرائیل (که بر کل منطقه تاثیرگذار هستند و بسترساز حوادث مهم در سالهای آینده خواهند بود) پرداخت. البته نقش بازیگران غیرعرب منطقه (یعنی ایران، ترکیه و رژیم صهیونیستی) که بازیگرانی مهم و تاثیرگذار بر جهان عرب بوده و هم اینکه خودشان در آینده تحت تاثیر سلسله حوادث ناشی از بیداری عربی قرار خواهند گرفت نیز باید در مطالعات اینچنینی مورد نظر قرار بگیرند. البته درک رویدادهای اینچنینی که بر آینده کشورها و منطقه خاورمیانه تاثیر زیادی خواهد گذاشت بدون در اختیار داشتن دیدگاه، اقدامها، راهبردها و سیاست قدرتهای جهانی همچون ایالات متحده، چین، روسیه و اروپا در قبال بهار عربی و نوع موضعی که آنها در این رابطه اتخاذ کردند ممکن نخواهد بود. این امر باعث میشود که متخصصان این موضوع به فهم دقیق زوایای پیچیده حوادث خاورمیانه که از سال ۲۰۱۱ شروع شد، کمک کرده و تصویر جامعتری از رویدادهای حال و آینده و همچنین رشد و توسعه مربوط به هر کشور منطقه به دست آید و صرفاً به ابعاد خاصی از بهار عربی بسنده نشود./ایلنا