به گزارش سلام نو، محمد صادق کوشکی بر این باور است: به واسطه درک غلطی که از مقوله دیپلماسی در طول ۴۰ سال در مقامات شکل گرفت از گذشته تا به امروز نوعی شیفتگی نامعقول و حتی کودکانه در برخی از چهرههای سیاسی و دیپلماتیک کشور برای نزدیکی بدون امتیاز به غرب یا شرق در طول این سالها به وجود آمد.
برای بررسی ۴۰ سال دیپلماسی انقلاب اسلامی و آسیب شناسی سیاست خارجی کشور در این 4 دهه دیپلماسی ایرانی گفت و گویی را با محمدصادق کوشکی، کارشناس مسائل سیاسی به بحث و تبادل نظر گذاشته است که از نظر میگذرانید:
در آستانه چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی یکی از مهمترین وجوه این انقلاب به دیپلماسی و سیاست خارجی آن باز می گردد که در طول این سال ها با آمد و رفت دولت ها موجی سینوسی پیدا کرده است. در سایه این نکته ارزیابی کلی شما از این ۴۰ سال دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران چیست؟
مهمترین مسئله ای که در خصوص دیپلماسی ۴۰ ساله جمهوری اسلامی ایران باید به آن اشاره کرد این است که در طول ادوار مختلف در این 4 دهه دولتها نتوانستند آن گونه که باید مفهوم دیپلماسی را تبیین و به کار گیرند. به عبارت دیگر در طول این سالها ما مفهوم و مقوله دیپلماسی را با دیگر واژه ها و عبارات تلفیق کردیم که این تعاریف حتی با استانداردهای جهانی هم سازگار نبود. چرا که در طول این سالها دیپلماسی را عموماً در مقابل رفتار و کنش انقلابی تعریف کردیم و یا حتی گاهی دیپلماسی در مقابل جنگ مطرح شد و در این راستا نیز دیپلماسی به معنای مذاکره و گفت وگو عنوان شد که در این اواخر با لبخند هم تلفیق شد، در صورتی که دیپلماسی هیچ کدام از این گزاره ها نیست. دیپلماسی در واقع به کار بردن ابزارهای غیر سخت برای حصول اهداف و منافع در سیاست خارجی است که این مسئله میتواند شامل دیپلماسی رسانه ای تا جنگ روانی و دیگر وجوه را در بر بگیرد. لذا یکی از صدها مظاهر دیپلماسی به مذاکره و گفت و گوی دو یا چند جانبه بین المللی باز می گردد. از این رو تعریفی خام و ناشیانه از مقوله بسیار مهم دیپلماسی در این سال ها در کشور شکل گرفت و متاسفانه کماکان نیز ادامه دارد.
دیالکتیک سیاست داخلی با مقوله دیپلماسی را در طول این 4 دهه چگونه می بینید؟
دیپلماسی که یک مفهوم کاملا جداگانه در حوزه روابط بین الملل و سیاست خارجی است در طول این سال ها به شدت آغشته به بازی ها و سهم خواهی های جناحی و سیاسی داخلی شده است که یقینا آفت بسیار کشنده ای برای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران است. همین مسئله در کنار آسیب پیشین که به آن اشاره داشتم سبب شده تا چهل سال دیپلماسی ایرانی با فراز و فرودها و عموماً ناکامیهایی مواجه شود و به تبع آن نتیجه این شده که در بسیاری از مواقع منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران که باید توسط دیپلماسی به دست آید و از آن مراقبت شود و حتی توسعه پیدا کند قربانی این آفت ها در حوزه دیپلماسی شده است، به خصوص قربانی رقابت ها و سهم خواهی های جناحی سیاسی داخلی. لذا در بسیاری از مواقع حتی دیپلماسی پلهای برای برخی قدرت طلبان به منظور کسب قدرت بیشتر و رسیدن به عناوین بالاتر شده است. این آفت ها موجب شده است که ما نتوانیم در طول این چند سال از دیپلماسی استفاده مناسب ببریم و امتیازات لازم را برای کشور به دست آوریم. البته در اینجا لازم به ذکر است که در حوزه دیپلماسی غیر رسمی ایران یا اصطلاحاً دیپلماسی انقلاب اسلامی ایران یا دیپلماسی نهضتی خوشبختانه ما در این ۴۰ سال موفقیت های بسیار خوبی را به دست آوردیم و توانستیم در نقاط مختلف دنیا به خصوص منطقه غرب آسیا پایگاه ها و نقطه های اطمینان و اتکایی را برای گسترش نفوذ و امنیت ایران پیدا کنیم، اما همان طور که گفتم این موفقیتها به هیچ وجه محصول دیپلماسی رسمی جمهوری اسلامی ایران نیست.
با توجه به این آفت ها و آسیب شناسی که از سیاست خارجی در طول چهل سال داشتید، آیا دیپلماسی توانسته است که شعار نه شرقی و نه غربی را محقق کند؟
نکته مهمی که در پاسخ به سوال شما باید عنوان داشت این است که شعار نه شرقی و نه غربی به معنای قطع رابطه و یا تخاصم با شرق و غرب نیست، بلکه به این معنا است که باید در مناسبات و روابط خود با کشورهای بلوک شرق و غرب چارچوبی درست و برنامه ای دقیق و مدون را برای حفظ منافع و امنیت ملی خود داشته باشیم تا این روابط به نوعی سرسپردگی و یا همراهی بدون چون و چرا به آنها بدل نشود تا خدایی ناکرده کشور بدون دلیل امتیازات گسترده ای را به هیچ کشور دیگری ندهد و در مقابل بتوان در برابر هر امتیازی در مقوله دیپلماسی، امتیاز یا امتیازهای را کسب کنیم. لذا نباید این گونه تصور کرد که انقلاب اسلامی با این شعار سعی داشت که با همه کشورهای جهان قطع رابطه کند و با نوعی انقلابیگری یک انزوای جهانی را در پیش بگیرد. اتفاقا دقیق ترین تفسیر از این شعار توسط امام راحل مطرح شد که در این خصوص عنوان داشتند آن جایی که عزت، سرافرازی و استقلال جمهوری اسلامی و ملت ایران حفظ شود و دخالتی از جانب دیگران در امور داخلی کشور صورت نگیرد با همه کشورها رابطه خواهیم داشت و از رابطه با دیگر کشورهای جهان نیز استقبال میکنیم. اما نکته مهم اینجاست که به واسطه همان درک غلطی که از مقوله دیپلماسی در طول ۴۰ سال در مقامات شکل گرفت از گذشته تا به امروز نوعی شیفتگی نامعقول و حتی کودکانه در برخی از چهرههای سیاسی و دیپلماتیک کشور برای نزدیکی بدون امتیاز به غرب یا شرق در طول این سالها به وجد امد. در این راستا بسیاری از این مقامات و مسئولین با این طرز تفکر به دیپلماسی نگاه کردند که اگر سفری به یکی از کشورهای اروپایی و یا آسیای جنوب شرقی و روسیه داشته باشند و یا بلعکس، سفری از جانب مقامات این کشورها به ایران شکل گیرد، نوعی موفقیت دیپلماتیک است، در صورتی که این سفرها هیچ اهمیتی در مقوله دیپلماسی ندارد و تنها بسترسازی برای کسب موفقیت است. یعنی مادامی که این سفرها بدون هیچ گونه دستاوردی در راستای کسب، حفظ و گسترش منافع ملی نباشد و تنها به گرفتن عکس یادگاری دیپلماتیک با مقامات کشورها بسنده شود، نه تنها موفقیت دیپلماتیک نیست، بلکه نوعی انفعال و شکست دیپلماتیک است. لذا این رفتار نامعقول و کودکانه ناشی از شیفتگی به کشورهای شرق و غرب آسیب جدی به تحقق شعار نه شرقی و نه غربی به عنوان راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران زده است. در صورتی که اگر با قاطعیت و اتکا به قدرت داخلی می توانستیم در راستای دیپلماسی هوشمند و در عین حال پر صلابت روابطی را بر اساس منافع ملی خود با کشورهای این بلوکها شکل دهیم، اکنون وضعیت ما به مراتب بهتر از وضعیتی بود که در آن گرفتار شده ایم.
اما میتوان در بستر این سفرها میزان موفقیت یا عدم موفقیت دیپلماسی دولت ها را بررسی کرد؟
دیپلماسی یک ابزار است نه هدف. مشکلی که اکنون در دولت های پیشین و به خصوص دولت آقای حسن روحانی نیز با آن مواجهیم. ایشان از همان ابتدا دیپلماسی را هدف و ماهیت دولت خود قرار دادند، در حالی که دیپلماسی یک ابزار است و به خودی خود قداستی ندارد. آقای روحانی در طول این سال ها با افتخار خود یک دیپلمات معرفی می کنند، در صورتی که دیپلمات بودن بُعدی از یک شخصیت سیاسی است. یک شخص هوشمند سیاسی باید در موقع خود چهره قاطع جنگی از خود نشان دهد و در برهه مقتضی نیز چهره نرم دیپلماتیک را از خود به نمایش بگذارد و در همه این ابعاد یک سیاستمدار باید چهره قاطعی داشته باشد. افتخاری وجود ندارد که یک سیاستمدار خود را همیشه دیپلمات معرفی کند. اساسا چیزی به نام همیشه دیپلمات وجود ندارد. این جمله دقیقا مثل آن است که بگوییم یک نجار تنها و تنها با اره کار می کند. مگر می شود؟! این نگاه سبب شد تا همه مسائل داخلی کشور و حتی امنیت نیز به مقوله سیاست خارجی و برجام گره زده شود و اکنون نیز ما با خلاء های جدی بعد از ۴۰ تا دیپلماسی مواجهیم. یعنی به نام دیپلماسی غیر دیپلماتیک ترین رفتارها در این سالها شکل گرفت و به نام عقلانیت غیر عقلانی ترین تصمیمات گرفته شد که انبوهی از امتیازات ملموس را به طرف ها و کشورهای غربی بدهیم، اما در قبال آن هیچ امتیاز و دستاورد ملموسی که بتوان آن را به مردم ارائه کرد، به دست نیاوردیم و اکنون نتیجه این دیپلماتی سوال های بی جواب بسیاری از سوی مردم و جامعه است که از دولت سوال میکنند در سایه این دیپلماسی کشور چه امتیازاتی را کسب کرد؟