سخنان حضرت علی(ع) در کتاب نهج البلاغه در سه باب بیان شده است که یک باب به خطبه ها، باب دیگر به نامه ها و رسائل و وصایا و باب آخر به کلمات قصار، حکمت آمیز و مواعظ اختصاص داده شده است.

نهج البلاغه پس از کتاب آسمانی قرآن کریم، یکی از کتاب های پرفضیلت می باشد که گنجینه ی بسیار ارزشمندی برای مسلمانان است.

این کتاب، میراث گرانبهایی از حضرت علی(ع) می باشد که درس انسان سازی داده وانسان را از لحاظ تمامی ابعاد اجتماعی، سیاسی و... هدایت کرده و با زیباترین کلام، راه تقرب الهی را به انسان می آموزد.

سخنان حضرت علی(ع) در کتاب نهج البلاغه در سه باب بیان شده است که یک باب به خطبه ها، باب دیگر به نامه ها و رسائل و وصایا و باب آخر به کلمات قصار، حکمت آمیز و مواعظ اختصاص داده شده است.

خطبه در نکوهش اختلاف علما در فتاوی

وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ

از سخنان آن حضرت است

فی ذَمِّ اخْتِلافِ الْعُلَماءِ فِی الْفُتْیا

در نکوهش اختلاف علما در فتاوی

تَرِدُ عَلی اَحَدِهِمُ الْقَضِیَّهُ فی حُکْم مِنَ الاَْحْکامِ فَیَحْکُمُ فیها

در حکمی از احکام قضیه ای نزد یکی از ایشان مطرح می گردد او به رأی خود

بِرَأْیِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّهُ بِعَیْنِها عَلی غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فیها بِخِلافِهِ،

حکم می دهد، سپس همان بر دیگری ارائه می شود او حکمی دیگر صادر می نماید،

ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضاهُ بِذلِکَ عِنْدَ الاِْمامِ الَّذِی اسْتَقْضاهُمْ

آن گاه به نزد رهبری می روند که مسند قضا را به آنان سپرده است

فَیُصَوِّبُ آراءَهُمْ جَمیعاً! وَ اِلهُهُمْ واحِدٌ، وَ نَبِیُّهُمْ واحِدٌ،

او هم صحّت هر دو حکم را تصدیق می نماید! در حالی که خدا و پیامبر

وَ کِتابُهُمْ واحِدٌ. اَفَامَرَهُمُ اللّهُ تَعالی بِالاِْخْتِلافِ فَاَطاعُوهُ؟

و کتابشان یکی است. آیا خداوند آنان را به اختلاف دستور داده و آنان اطاعتش کرده اند؟

اَمْ نَهاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ؟ اَمْ اَنْزَلَ اللّهُ سُبْحانَهُ دیناً ناقِصاً فَاسْتَعانَ

یا آنان را از اختلاف نهی فرموده و آنان از نهی او سرپیچی نموده اند؟ یا خداوند دینی ناقص نازل نموده

بِهِمْ عَلی اِتْمامِهِ؟ اَمْ کانُوا شُرَکاءَ لَهُ فَلَهُمْ اَنْ یَقُولُوا،

و از آنان برای کامل نمودنش یاری خواسته؟ یا این فتوادهندگان در حکم شریک خداوندند که می توانند

وَ عَلَیْهِ اَنْ یَرْضی؟ اَمْ اَنْزَلَ اللّهُ سُبْحانَهُ دیناً تامّاً

به رأی خود حکم نمایند و بر خداوند است که به حکم آنان رضایت دهد؟ یا خداوند دین کاملی فرستاده

فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَنْ تَبْلیغِهِ وَ اَدائِهِ؟

ولی رسولش ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ در تبلیغ آن کوتاهی کرده؟

وَ اللّهُ سُبْحانَهُ یَقُولُ: «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْء.» وَ قالَ:

در صورتی که خداوند می فرماید: «در کتاب چیزی را فرونگداشتیم.» و می فرماید:

«فیهِ تِبْیانُ کُلِّ شَیْء.» وَ ذَکَرَ اَنَّ الْکِتابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً،

«بیان هر چیزی در آن است.» و تذکر داده که بعض قرآن گواه بعض دیگر است،

وَ اَنَّهُ لاَ اخْتِلافَ فیهِ، فَقالَ سُبْحانَهُ: «وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ

و اختلافی در آن نیست، و فرموده: «اگر این کتاب از سوی غیر خداوند نازل شده بود

لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً.» وَ اِنَّ الْقُرْآنَ ظاهِرُهُ اَنیقٌ، وَ باطِنُهُ عَمیقٌ،

در آن اختلاف فراوان می یافتند.» قرآن ظاهرش زیبا، و باطنش عمیق و ناپیداست،

لاتَفْنی عَجائِبُهُ، وَ لا تَنْقَضی غَرائِبُهُ، وَلا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ.

شگفتی هایش تمام شدنی نیست، و غرائبش پایانی ندارد، و تاریکیها جز با قرآن از فضای حیات زدوده نگردد.

خطبه به اشعث بن قیس

- قالَهُ لِلاَْشْعَثِ بْنِ قَیْس. وَ هُوَ عَلی مِنْبَرِ الْکُوفَهِ یَخْطُبُ، فَمَضی فی بَعْضِ کَلامِهِ

به اشعث بن قیس. امام بر منبر کوفه سخنرانی می فرمود، در ضمن گفتارش مطلبی عنوان کرد که

شَیْءٌ اعْتَرَضَهُ الاَْشْعَثُ فَقالَ: یا اَمیرَالْمُوْمِنینَ هذِهِ عَلَیْکَ لاَ لَکَ.

اشعث بر آن حضرت اعتراض نموده، گفت: یا امیرالمومنین این مطلب به زیان توست نه به سودت.

فَخَفَضَ عَلَیْهِ السَّلامُ اِلَیْهِ بَصَرَهُ ثُمَّ قالَ:

امام نگاهش را به او دوخت و فرمود:

ما یُدْریکَ ما عَلَیَّ مِمّا لی؟ عَلَیْکَ لَعْنَهُ اللّهِ وَلَعْنَهُ اللاّعِنینَ،

تو را به سود و زیان من چه کسی خبر داد؟ لعنت خدا و لعنت کنندگان بر تو باد،

حائِک ٌ ابْنُ حائِک مُنافِقٌ ابْنُ کافِر! وَ اللّهِ لَقَدْ اَسَرَکَ الْکُفْرُ مَرَّهً

ای بافنده پسر بافنده، منافق کافرزاده! به خدا سوگند یک بار در زمان کفر اسیر شدی

وَ الاِْسْلامُ اُخْری، فَما فَداکَ مِنْ واحِدَه مِنْهُما مالُکَ وَلاحَسَبُکَ.

و بار دیگر در اسلام، و در هر مرتبه نه ثروتت تو را سودی داد و نه تبارت به دادت رسید.

وَ اِنَّ امْرَءاً دَلَّ عَلی قَوْمِهِ السَّیْفَ، وَ ساقَ اِلَیْهِمُ الْحَتْفَ لَحَرِیٌّ اَنْ

مردی که عشیره خود را به دم شمشیر بسپارد، و مرگ را به سوی آنان آنان کشاند حق اوست که

یَمْقُتَهُ الاَْقْرَبُ، وَلایَأْمَنَهُ الاَْبْعَدُ.

نزدیکانش با او دشمنی ورزند، و بیگانگان از او ایمن نباشند.

اَقولُ: یُریدُ علیه السّلام اَنَّهُ اُسِرَ فِی الْکُفْرِ مَرَّهً وَ فِی الاِْسْلامِ مَرَّهً. وَ اَمّا قَولُهُ

می گویم:مقصود امام این است که اشعث یک بار در کفر و باردیگر در اسلام به اسارت رفت. و این که فرمود:

عَلیْهِ السّلام: «دَلَّ عَلی قَوْمِهِ السَّیْفَ» فَاَرادَ بِهِ حَدیثاً کانَ لِلاَْشْعَثِ مَعَ خالِدِ بنِ الْوَلیدِ

«عشیره خود را به دم شمشیر سپرد» منظورش برنامه ای است که اشعث در یمامه با خالد بن ولید داشته،

بِالْیَمامَهِ، غَرَّ فیه قَوْمَهُ وَ مَکَرَ بِهِمْ حَتّی اَوْقَعَ بِهِمْ خالِدٌ. وَ کانَ قَوْمُهُ بَعْدَ ذلِکَ یُسَمُّونَهُ

اشعث قوم خود را فریب داد تا خالد بر آنان هجوم کرد. از آن پس قوم اشعث او را

عُرْفَ النّارِ، وَ هُوَ اسْمٌ  لِلْغادِرِ عِنْدَهُمْ.

«عُرفُ النار» نامیدند، و این سخن در نزد عرب اصطلاحی است برای آدم دغل باز.

کد خبرنگار: ۵
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید

***