محمدعلی صفآرا - عضو تحریریه
چند هفتهای میشود که نام جمال خاشقچی از آمریکا تا ایران تیتر یک رسانههاست. یک روز گاردین از ناگفتهها میگوید و یک روز واشنگتن پست پردهای جدید از این قتل برمیدارد.
از سوی دیگر ترکیه هم با هدایت شخص اردوغان هر روز به گونهای در این بازی خون بار نقش میآفریند. یک روز اطلاعاتی جدید منتشر میکند و انگشتها را به سمت بن سلمان نشانه میبرد و دیگر روز اردوغان صراحتا حساب بن سلمان و ملک سلمان را از هم جدا میکند.
در تازهترین رخداد مربوط به این پرونده هم سی.آی.اِی با درز دادن اطلاعات به روزنامههای آمریکایی صراحتا تایید کرده که محمد بن سلمان ولیعهد آمریکا را آمر قتل جمال خاشقچی میداند و گفته این روزنامهنگار سعودی پیش از رفتن به کنسولگری با برادر بن سلمان که سفیر عربستان در آمریکا است تماس گرفته و تضمین گرفته که بی خطر به کنسولگری برود.
مجموع این شرایط ولیعهد قدرتمند سعودی و متعهد اصلی او یعنی دونالد ترامپ را در وضعیت بدی قرار داده تا جایی که صحبت از تحویل فتح الله گولن، مخالف اصلی اردوغان، به ترکیه به عنوان نوعی از حق السکوت توسط آمریکا مطرح است.
اما چرا چنین شده است؟ قتل یک روزنامهنگار در کنسولگری عربستان چرا باید ولیعهد جوان را این چنین به زحمت بیاندازد؟ چرا قتل عامل یمن با او چنین نکرده است؟ چرا حمایت از ترور در داخل ایران یا تحریم قطر او را ذرهای در سختی نگذاشت ولی حال قتل یک و تنها یک نفر او را چنین به دردسر انداخته؟
ائتلاف سعودی برای سرکوب دولت یمن و متحدان حوثی آن در سال 2015 به یمن حمله کرد. روزنامه واشنگتن پست در گزارشی با اشاره به آمار تقریبی 10 هزار کشته غیرنظامی که برای جنگ یمن ذکر میشود نوشت:« به گفته مقامهای سازمان ملل و تحلیلگرانی که جنگ را بررسی میکنند، رقم اعلام شده قطعا رقمی محافظهکارانه و احتمالا بسیار پایینتر از رقم واقعی است. تعداد یمنیهای کشته شده در جنگ نزدیک به ۵۰ هزار نفر است.»
بنا بر گزارش یونیسف حملات ائتلاف عربستان به یمن به خصوص پس از سال 2016 و حمله به زیر ساختهای غذایی و بهداشتی یمن باعث مشکلات جدی در این کشور شده و جان بیش از ۱۷ میلیون یمنی را تهدید میکند. بر اساس این گزارش تاکنون بیش از ۳٫۳ میلیون کودک و زن باردار یا شیرده دچار سوءتغذیه شدید شدهاند.
از سوی دیگر حمایت عربستان از ترور در ایران و کشاندن جنگ به داخل ایران عملا باعث در خطر قرار گرفتن غیرنظامیان شده است، اتفاقی که با تحریم قطر هم محتمل به نظر میرسد.
ولی چرا رقمهای وحشت آور یمن و دریای خون کودکان، بن سلمان را به زیر نکشید و خون خاشقچی میتواند چنین کند؟ به نظر میرسد این مسئله از دو منظر قابل بررسی است. نخست از منظر روابط بین دولتها و مسائل سیاسی و دیگر موضع روزنامهها.
واقعیت این است در جنگ یمن پای آمریکا، بریتانیا و دیگر کشورهای فروشنده سلاح به عربستان هم در میان است و این کشورها از جنگ یمن یا افزایش تنش بین ایران و عربستان سود مالی بسیاری میبرند و دلیلی برای فشار به عربستان نمیبینند، اما قتل خاشقچی صرفا یک آبروریزی خونخوارانهی بی سود بود.
از سوی دیگر خونریزی و کشتار در جهان سیاست هم تابعی از قوانین و قواعد میان قدرتهاست و ظاهرا شاهزاده جوان سعودی این بار خود سرانه و بدون اجازه و هماهنگی دست به این کار زده است.
اما سوی دیگر این ماجرا به رسانهها بر میگردد که این بار به شکل جدی دنبال ضربه زدن به ولیعهد دیوانه عربستان هستند. قتل یک روزنامهنگار که اتفاقا با برخی از روزنامههای معتبر دنیا هم همکاری داشت تعصب این روزنامهها را به نقطه اوج رسانده و آنان این بار محدوده حرفهای خود را در خطر میبینند و برای صیانت از خود وارد عمل شدند.
نمونه این رویکرد در ماجرای اخراج خبرنگار سی.ان.ان از کاخ سفید هم دیده میشود. در این مورد هم سی.ان.ان گفته حاضر به تعویض خبرنگار نیست و از ترامپ و کاخ سفید شکایت میکند. بعد از این موضع فاکس نیوز، رسانه حامی ترامپ، هم گفته که از سی.ان.ان دفاع میکند.
مجموع این دلایل و البته دلایل دیگری چون قدرت گرفتن مخالفان داخلی بن سلمان باعث شده تا خون جمالی خاشقچی به تنهایی زور بیشتری از خون میلیونها یمنی داشته باشد و شاهزاده جوان را در آستانه سرنگونی قرار دهد، اتفاقی که البته باید صبر کرد و دید در انتها چگونه رقم میخورد؟ آیا بن سلمان این بار زمین میخورد یا باز هم با حمایت آمریکا بر میخیزد؟