سلام نو – سرویس بین الملل: شب گذشته در میان وصل شدن اینترنت مشترکان تلفن همراه در بخشهایی از کشور و در میان حرفهای رئیس جمهور درباره بیخبری از زمان اجرای طرح سهمیه بندی بنزین ناگهان یک خبر از عراق به چشم آمد و آن حمله به کنسولگری ایران در نجف بود.
منابع عراقی شب گذشته اعلام کردند که در میان موج اعتراضی اخیر مردم این کشور، گروهی مهاجم در نجف اشرف به کنسولگری ایران حمله کردند و کنسولگری را به آتش کشیدند. در همین زمینه تصاویر کنسولگری ایران در حالی که در آتش میسوزد نیز منتشر شد. برخی منابع محلی بر این باورند که مهاجمین نقابدار، گروهی آشوبگر حرفهای بودهاند که با برنامهای از پیش تعیینشده قصد آسیب رساندن به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در نجف اشرف را داشتند.
چند وقت پیش گروهی که به یک روحانی شناخته شده خاص شیعه مرتبط بودند قصد حمله به کنسولگری ایران در کربلا را داشتند که در این ماجرا ناکام ماندند. اما چه شد که این طور شد و چرا مواضع ایران در عراق به این شکل تضعیف شده و زمینه حمله به اماکن دیپلماتیک ایران در عراق این چنین آماده شده؟
ایران از مهمترین بازیگران عراق، جدیترین حامی دولتهای مختلف این کشور و البته اولین کشوری است که در مبارزه با داعش به کمک عراق شتافت. تمام اینها در کنار راهپیمایی اربعین هرچند پیوندهای دو کشور را محکم میکنند ولی از چالشهای روابط میان آن دو نمیکاهد.
واقعیت این است که مردم عراق در دو دهه گذشته و پس از حمله آمریکا به عراق هیچ گاه وضع امنیتی و اقتصادی در خوری نداشتند و هر بار که به ثبات نزدیک شدند اتفاقی تازه رخ داد. یک بار در سوریه جنگ داخلی رخ داد و یک بار داعش ظهور کرد و بار دیگر کردها به فکر استقلال کامل افتادند.
در کنار تمام اینهای از دولت ابراهیم جعفری تا دولت عادل عبدالمهدی همه، به درست یا غلط، در ذهن مردم عراق با فساد و فاسدین گره خوردهاند و به دنبال منافع خود هستند. هیچ کدام از این دولتها نتوانستند یک گام مثبت برای وضعیت اقتصادی مردم بردارند و وضعیت مردم چنان ناخوشایند است که گاه آرزوی روزهای مستبدانه ولی آرام و به نسبت امن حکومت صدام را میکنند.
همین مسئله باعث میشود تا نگاه مردم به نیروهای خارجی به طور کل منفی شود حتی اگر آن نیرو حامی آنها در مبارزه با داعش بوده باشد باز هم نیروی خارجی است و به درست یا غلط دنبال بلعیدن منابع عراق! فرق چندانی هم بین ایران و آمریکا و عربستان در این مورد نیست. ایران این جا همانطور که امتیاز مبارزه با داعش را دارد بالاخره یک نیروی غیرعرب منطقهای حساب میشود و مشکلات خود را دارد.
در این میان در مدت اخیر دست عربستان و آمریکا به واسطه پول و رسانه در افکار عمومی عراق بالاتر بود. ایران در چند سال اخیر به خاطر بازگشت تحریمهای آمریکا دیگر همان توان حداقلی مالی را هم ندارد. از سوی دیگر ایران در زمینه رسانهای بازی را حتی به عربستان و امپراطوری کوچک رسانهای آن کامل باخته چه برسد به آمریکا!
ایران یکی دو روزنامه نیمه جان عرب زبان و چند کانال تلویزیون و مجموعهای از سایتهای خبری عرب زبان را دارد. این روزنامهها عملا کاربردی ندارند و صرفا چند کارمند حقوق بگیرند که مجموعه تولید محتوای آنها سرسوزنی ارزش ندارد. سایتهای خبری هم هرچند وضع بهتری دارند ولی بیشتر برای معادلات سیاسی درون قدرت کارآمدند نه ارتباط با مردم.
در این میان میماند کانالهای تلویزیونی که در اختیار صدا و سیما قرار دارد. اگر از خود صدا و سیما بپرسید آی فیلم عربی و الکوثر نه تنها رسانههای "عبری-عربی" را به خاک سیاه نشاندهاند بلکه امپراطوری رسانهای آمریکا را سر در گم کردهاند، ولی واقعیت این است که تکرار پشت تکرار سریالهای آی فیلم و برنامههای بی کیفیت الکوثر در جهان عرب و عراق آن تاثیر که باید را ندارد و در نبرد گستردهای که رقبای ایران به راه انداختهاند اصلا به حساب نمیآیند.
اگر ایران در حوزه دیپلماسی، جواد ظریف و در حوزه نظامی، قاسم سلیمانی را دارد در حوزه رسانهای تحقیقا هیچ ندارد و بازیگری از پیش باخته حساب میشود و میدان جنگ روانی جامعه را به سادگی به رقبای منطقهای و فرا منطقهای خود میبازد.
در چنین فضایی رسانههای رقیب از ایران تصویر هیولایی که نیست را میسازند و مردم را علیه آن تهییج میکنند و به اتفاقاتی مثل حمله به کنسولگریهای ایران در نجف و کربلا مشروعیت میبخشند، رخدادهایی که اگر استراتژی رسانهای درستی اتخاذ نکنیم باز هم تکرار خواهد شد و توطئههای رقبای ایران بالاخره ثمر خواهد داد.