به گزارش سلام نو ، سینمای ایران جدای از موضوعات ملی و میهنی نبوده و در دورههای مختلف به فراخور زمان و متناسب با حال و روز آن، سراغ موضوعاتی مرتبط با منافع و خواستهای ملی، منطقهای، مذهبی رفته که هویت یک ملت را دنبال میکند. این موضوعات که در یک چتر واحد و با نام «سینمای استراتژیک» از آن یاد میکنیم، سالهاست در سینمای جهان و هالیوود دنبال میشود.
یکی از این موضوعات که با منافع ملی سخت گره خورده و به دنبال غرور ملی و حفظ تمامیت ارضی است، روایت جهاد و مقاومت است. پرداختن به این جریان در سینمای ایران از همان سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب شکل گرفت و تا امروز ادامه داشته.
گامهای اول برای سینمای استراتژیک
دوران دفاع مقدس در دهه 60 و سالهای ابتدایی بعد از آن، سینمای ایران بخش قابل توجهی از تولیدات خود را به فیلمهایی اختصاص داد که در دل میدان جنگ میگذشت؛ اما با گذر از جنگ هشت ساله، سینمای دفاع مقدس هم کمی از این واقعه فاصله گرفت و روایتگر جنگ تحمیلی از پشت میدان و سایر موضوعات ملی شد. البته این مسیر فراز و نشیب کم نداشته و حتی در دورههایی کمی با غفلت از آن عبور شده، اما سینمای ایران در دهه 90 جان تازهای در این حوزه گرفت و با پرداختن به سوژههایی کمتر گفته شده، راوی بخشهای مغفول مانده از تاریخ کشور شد.
تاریخ تکرار میشود
شروع دهه 90 قدمها در راه تولید فیلمهای استراتژیک محکمتر شد و شاید بیراه نباشد بگوییم به مرور همپای تغییرات سیاسی و اجتماعی کشور و جهان، تولید این فیلمها نیز شدت گرفت. گامهای اول در دهه 90 تا حدودی متاثر از گذشته پیش میرود و فیلمهایی با سوژههای قابل توجه ساخته میشود اما همه روایتها جاندار نیست.
«ملکه» به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر، «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، «مزار شریف» به کارگردانی عبدالحسین برزیده، «یتیمخانه ایران» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی، «بادیگارد» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و ... نمونههایی از تلاش این سالهاست که هرکدام از جهت سوژه یا پرداخت و یا هر دو موفق بودند.
اما به مرور مسیر کمی تغییر میکند و سوژهها جدیتر از قبل دنبال میشود؛ جدی به معنای گوشزد کردن یک اتفاق مهم و واقعی. منافقین در این یادآوری سهم قابل توجهی دارند؛ سال 94 پرداختن به سوژههای مرتبط با منافقین ـ فارغ از کیفیت فیلمها ـ قوت میگیرد و حاصلش دو فیلم «سیانور» ساخته بهروز شعیبی و «امکان مینا» ساخته کمال تبریزی میشود.
در همین سال یکی از مهمترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران هم ساخته میشود، محمدحسین مهدویان در یک درام مستند تماشایی «ایستاده در غبار» را میسازد و حاج احمد متوسلیان را به پرده سینما میآورد. مهدویان خیلی زود دومین فیلم مهمش را نیز میسازد و با «ماجرای نیمروز» به جریان دستگیری موسی خیابانی از عوامل اصلی منافقین و انفجار دفتر نخست وزیری میپردازد.
نکته قابل توجه در این سالها در صورت پرداخت قوی، حمایت مخاطب از تولیدات اینچنینی است؛ به خصوص برای نسلی که از اتفاقات ابتدایی انقلاب دور بوده، دیدن تاریخ بر پرده سینما جذاب جلوه میکند.
در میانه دهه 90، ابراهیم حاتمیکیا که بدون اغراق، همیشه شرایط روز بر فیلمهایش حاکم بوده است؛ فراتر از موضوعات ملی، دست روی یک سوژه جهانی میگذارد و با ساخت «به وقت شام» از خطر داعش میگوید و ادای دینی دارد به مدافعان حرم.
در این مسیر، فیلمهای دیگری چون «امپراطور جهنم» هم ساخته میشود که اگرچه در کیفیت و نوع روایت موفق نیستند، اما از نظر انتخاب سوژه قابل توجهاند. در ادامه این مسیر جشنواره سیوششم فیلم فجر نیز میزبان فیلمهایی با موضوع دفاع مقدس میشود که جنگ را از زاویهای دیگر روایت کردند؛ «تنگه ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی و «سرو زیر آب» به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر. رد این مسیر به جشنواره سیوهفتم میرسد و فیلمهای «ماجرای نیمروز؛ ردخون» به کارگردانی محمدحسین مهدویان، «23 نفر» به کارگردانی مهدی جعفری و «شبی که ماه کامل شد» به کارگردانی نرگس آبیار سه فیلم با سوژههایی مهم و قابل توجه هستند که هرکدام به نوعی از آنچه بر تاریخ کشور گذشته میگویند/ فارس
تولدی دیگر برای سینمای استراتژیک؟!
جشنواره فجر امسال نیز از حضور فیلمهایی با سوژههای ملی خبر میدهد. طبق آنچه تا الان با اعلام اسامی فیلمهای بخش «نگاه نو» دیده میشود، فیلمهای «روز صفر» به کارگردانی سعید ملکان و «لباس شخصی» به کارگردانی امیرعباس ربیعی نیز روایتگر بخشی از اتفاقات مهم و مرتبط با تاریخ و منافع ملی کشور هستند و احتمالاً این اسامی با اعلام فیلمهای سودای سیمرغ بیشتر خواهد شد. ظاهراً سینمای استراتژیک مسیر تازهای را پیش رو دارد؛ مسیری که با در نظر گرفتن تندیس شهید سلیمانی برای بهترین فیلم جهاد و مقاومت از سوی متولیان این دوره جشنواره، وارد چشماندازی روشن شده است / فارس