سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر: امیرعباس ربیعی کارگردان و نویسنده سینما که با فیلم «لباس شخصی» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد پس از اکران این فیلم در روز جمعه 18 بهمن در سینمای رسانهها (پردیس سینما گالری ملت) در گفتوگو با خبرنگار سلام نو در خصوص ریسک انتخاب موضوع سیاسی برای اولین حضورش در جشنواره فجر اظهار کرد: تا به حال تمامی فیلمهایم سیاسی بوده است و آخرین فیلم کوتاهم راجع به وقایع سال 88 بود و نگران این موضوع نیستم چراکه تکلیفم با خودم مشخص است و زاویه دید خودم را دارم که احساس میکنم منصفانه و بیطرف است؛ دغدغه خودم را میسازم اما شاید این دغدغه به مذاق یک سری خوش نیاید اما خودم تکلیفم با فیلمهایم مشخص است و وقتی نگران میشوم که بخواهم فیلم نگاه دیگران را بسازم و سفارشی کار کنم.
وی در همین راستا ادامه داد: فیلم به غیر از بخشی که در انزلی بود بقیه در تهران و اطراف تهران فیلمبرداری شد.
کارگردان «لباس شخصی» در خصوص سختیهای ساخت فیلم اذعان کرد: 3 سال تحقیقات و نگارش فیلم و 6 ماه پیشتولید و تولید به طول انجامید و بزرگترین چالشم این بود که نگاه بیطرفم را در فیلم بتوانم به اجرا بگذارم و کار ما چون در دهه شصت بود خیلی سختی داشت چون پر کاراکتر و پرلوکیشن بود و گاهی صحنههایی با حدود 400 هنرور داشتیم و یا اینکه چون مربوط به دهه شصت بود و میخواستیم تهران دهه شصت را روایت کنیم سر صحنه با یکسری پرده سبز مواجه بودیم که هیچ تصوری از اینکه قرار است نتیجه کار چه شود نداشتیم.
وی در خصوص عدم حضور فیلم در بخش سودای سیمرغ تأکید کرد: شاید چون هیئت انتخاب نسخه پرده سبز را دیدند، فیلم را در بخش سودای سیمرغ راه ندادند و این تشخیص را نداشتند که بعداً این پرده سبز چه طور به ویژوال تبدیل خواهد شد و شاید اگر نسخه کامل فیلم را اکنون ببینند از تصمیم خود پشیمان شوند که چرا این فیلم در بخش سودای سیمرغ نیست و اینها همگی سختیهای ساخت فیلم تاریخی است.
وی در خصوص احتمال دریافت سیمرغ در جشنواره اگر فیلم در بخش سودای سیمرغ حضور داشت تشریح کرد: قطعاً در بازیگری نقش اصلی و مکمل، قطعاً در طراحی صحنه، قطعاً در موسیقی و همچنین فیلمبرداری و گریم میتوانستیم کاندید باشیم و به نظرم از همه نظر فیلم باکیفیت است و بهراحتی میتوانست مدعی باشد؛ من در فیلم دو بازیگر (مهدی نصرتی، توماج دانش بهزادی) معرفی کردم که همانطور که در نشست شاهد بودیم با بهترینهای سینما مقایسه میشوند مثلاً کسی گفت بازی مهدی نصرتی مانند نوید محمد زاده است که این فوقالعاده است و این نبودن در بخش مسابقه ظلمی بود که به ما شد اما از این موضوع ناراحت نیستم چراکه بازخورد خیلی خوبی را هم از مردم و هم از اهالی رسانه گرفتیم که شاید خود این بهنوعی سیمرغ باشد و باعث میشود که برای بازی در کارهای بعدی باانگیزهتر شویم.
وی در خصوص انتخاب بازیگران تئاتر که چهره نبودن اما فوقالعاده ظاهر شدند، اظهار کرد: من از ابتدا مسیر فیلمسازیم و ساخت فیلمهای کوتاهم را با بچههای تئاتر طی کردم و به اینجا رسیدم و ادامه راه در ساخت فیلمهای بلند نیز با آنها خواهم رفت چراکه ما همکار نیستیم، ما رفیق هستیم که فیلمسازی برایمان لذت است و هاشم مرادی نیز فیلمبردار فیلمهای کوتاه من بود و این همدلی در فیلم نیز مشهود است و گویی حرف از دل برآمده است که بر دل مینشیند.
وی در همین راستا ادامه داد: قرار بود «لباس شخصی» فیلم پیچیده و معماگونهای باشد که عدم استفاده از بازیگران چهره در فیلم به این موضوع کمک کرده است و اعتقاد شخصی من بر این است خیلی از بازیگران چهره ما توانایی بچههای تئاتر را ندارند و بچههای تئاتر از آنها تواناتر و بااستعدادتر هستند؛ من وظیفهام خدمت به سینما است و باید هرسال با فیلمم چند بازیگر را به سینما معرفی کنم و اگر این اتفاق بیافتد خیلی از مسائل در حوزه بازیگری سینما حل میشود و الآن بازیگران سینما را به چند بازیگر خاص محدود کردیم، درست است که آنها توانا هستند اما باید این دایره را بزرگتر کنیم که رقابت قشنگتری را شاهد باشیم و چهرهها نیز تلاششان بیشتر میشود و برخی با بازی بیکیفیت صرفاً برای پول بازی نمیکنند و باعث پیشرفت آنها نیز میشود و اینها اتفاقات خوبی است.
وی در خصوص تشابه شروع کار خودش با محمدحسین مهدویان که او نیز با گروه خود و بازیگران تئاتر با فیلم «ایستاده در غبار» به طور موفق ظاهر شد، تشریح کرد: کارگردانی که گروه دارد خوش به حالش است چراکه سختی کار برایش آسان میشود و گروهش او را درک میکنند مثلاً زمانی که ازلحاظ مالی کم میاورد گروه از او حمایت میکند و همدلانه فیلم میسازند که برای محمدحسین مهدویان عزیز نیز همین است که به نظر من یکی از موفقیتهای او نیز داشتن تیم است و این مقایسه من با محمدحسین برایم باعث افتخار است چراکه او موفق است و در این فیلم نیز به من کمک کرد اما من در این فیلم میخواستم خودم را به واقعیت دهه شصت نزدیک کنم و نه ماجرای نیمروز و محمدحسین مهدویان نیز سعی کرد خودش را به واقعیت دهه شصت نزدیک کند در «ماجرای نیمروز» و این باعث میشود کارها شبیه شوند اما سبککار کاملاً متفاوت است در فیلم مهدویان همش روی دست فیلمبرداری میشود و من یک پلان فقط روی دست دارم و همش روی ریل است و او معمولاً سکانس پلان میگیرد من خرد گرفتم و میزانسن داشتم و شاید مسیرهای ما یکی باشد اما سلیقههای کارگردانیمان با هم متفاوت است و امیدوارم با همین گروه ادامه دهم.
وی در خصوص فعالیتهای آینده خود خاطرنشان کرد: چند ایده داریم که با هم همفکری میکنیم و ان شا الله سال دیگر منتظر ما باشید.
وی در خصوص همکاری خود با حاتمی کیا اظهار کرد: من فارغ از شیوه کارگردانی و فیلمسازی قلباً به او علاقهمند هستم و به نظرم آدم شریفی است و در کارگردانی نیز چون فیلم اول باید مشاور معرفی کند من با اولین گزینهای که صحبت کردم ابراهیم حاتمی کیا بود و او نیز اول زیاد موافق نبود چراکه درگیر کار خودش بود اما بزرگواری کرد و پذیرفت و وقتی به گروه اضافه شد فیلمنامه تقریباً تمام بود و در بازنویسی فیلمنامه کمک کرد اما بیشتر کمک او در مباحث کارگردانی و تعامل با عوامل حرفهای بود و تجربیات فیلم بلند را به من منتقل کرد و برایم مسیر را هموار کرد.
وی در خصوص استقبال مخاطبان از این فیلم اظهار کرد: بینظیر بود طوری که تمام خستگیهایم از بین رفت و صادقانه بگویم از این حجم استقبال غافلگیر شدیم چراکه نظر ما بر این بود که به دلیل سیاسی بودن فیلم از آن به خوبی استقبال نشود و مردم ما را سوپرایز کردن که دو ساعت فیلم بدون چهره را دیدند و درگیر شدن و انگار ما بچههای خوشان هستیم و به سمت ما میآمدند و انرژی مثبت میدادند و من متوجه شدم تماشاگر نیز زیاد به دنبال چهره نیست و آنها نیز دنبال فیلم خوب، استعداد و بازی خوب هستند؛ حتی مسعود فراستی که قبل از جشنواره فیلم من را دیده بود به من گفت شاید مردم به فیلم تو اعتماد نکنند و امروز که مرا دید حتی او نیز سوپرایز شده بود و گفت فیلمت بهشدت با مردم ارتباط برقرار کرد.