سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر: سیامک شایقی از نسل اول فیلمسازانی بود که پس از انقلاب پا به عرصه فیلمسازی گذاشت و البته در سال های اخیر چندان فعال نبود و مثل بسیاری دیگر از هم نسلان خود به حاشیه رانده شده بود، علت این مساله خود می تواند موضوع نوشته جداگانه ای باشد که چرا از این نسل فیلمسازان، که نسبتا پر شمار هم هستند و در دهه شصت با حمایت نهادهای سیاست گذاری مثل بنیاد فارابی توانستند فیلمساز شوند، تعداد بسیار اندکی موفق شدند در قامت یک سینماگر تداوم لازم را در کار خود داشته باشند و برخی خیلی زود و برخی دیرتر سرانجام از عرصه سینما کنار رفتند یا قدرت تطابق با شرایط جدید را نیافته و کنار گذاشته شدند.
به طور مشخص مرحوم شایقی در طول بیش از سی سال تنها حدود ده فیلم ساخت، او فیلمسازی بود که به طبع آزمایی در گونه های مختلف فیلمسازی علاقه فراوانی داشت و در ژانرهای مختلفی فیلم ساخت و در فیلم هایش نیز از سعی می کرد از عوامل مختلفی و متفاوتی استفاده نماید.
در فیلم هایش چندان دربند رعایت سلیقه مخاطب و حتی مدیران هم نبود پس نه فیلم هایش پرفروش شدند و نه خیلی تحسین شدند و جایزه گرفتند، هر چند مضامین فیلم هایش دردسری هم برای مدیران نداشتند.
شایقی بیشتر از آن که فیلمسازی را مقوله ای شخصی بداند یا به طرح مسائل حاد اجتماعی علاقمند باشد بیشتر یک سینه فیل یا به عبارت اینجایی یک «عشق فیلم» بود که تمایل داشت لذتی را که از سینما و فیلم های مورد علاقه اش برده بود را در آثارش به نوعی بازتاب دهد و یا باز آفرینی کند.
بنده به شخصه فیلم «در کمال خونسردی» او با فیلمنامه ای از اصغر عبداللهی و فریدون جیرانی را بسیار دوست دارم و آن را نمونه موفق و درستی از تطبیق مولفه های ژانر نوآر بر بستر بومی و اینجایی می دانم.
نقل خاطره ای از این فیلم را اینجا بی مناسبت نمی بینم، خاطرم هست فیلم را بار اول در جشنواره فیلم فجر دیدم و در صحنه ای از آن که اولین دیدار دو شخصیت زن و مرد فیلم با بازی ابوالفضل پورعرب و آتنه فقیه نصیری در یک رستوران است، کاراکتر زن تمام مدت عینک تیره آفتابی به چشم دارد و ما چشم هایش را نمی بینیم، در پایان همین صحنه مرد ناگهان از زن سئوال می کند: شما همیشه عینک دودی می زنید؟
این جمله در آن صحنه تاثیرگذار و در ساختار فیلم تعیین کننده، نشان دهنده شروع توجه عاطفی مرد به زن و تاکیدی بر شخصیت مرموز زن بود، اما جالب است بدانید در نسخه اکران عمومی فیلم این دیالوگ حذف و در واقع سانسور شده بود، گویا مسئولان امر از آن بوی عشق یا شاید هم آموزش مخ زنی به مشام شان خورده بود.
نگارنده : اصغر نعیمی