سلام نو – سرویس سیاسی: یکی میخواهد مجلس را به جای مجلس یازدهم مجلس سردار سلیمانی بنامد، یکی دیگر طرحی میدهد درباره مالیات گرفتن از عایدی سرمایه بدون بررسی درست، یکی برای حمایت از مردم آمریکا شعار مرگ بر آمریکا میدهد و دست آخر یکی هم پیشنهاد میدهد که وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه تلفن نمایندگان را شنود کنند!
شعار و هیجان زدگی چیزی است که درباره روزهای نخست مجلس یازدهم میشود گفت. مجلسی که هم نمایندگانش و هم هوادارانش شوق و توقع بسیار دارند، شوق و توقعی که احتمالا زودتر از آن چه فکر کنند باعث دردسر نونمایندگان مجلس میشود.
بیشتر نمایندگان با جایگاه خود، جایگاه رئیس و البته عواقب سخنانشان و اعمالشان آشنا نیستند و تریبون و صندلی مجلس را با صفحه اینستاگرام و توئیتر اشتباه گرفتهاند.
یک نماینده برای رئیس مجلس شعر میخواند و از رفاقت او با قاسم سلیمانی میگوید و در ضمن با این کار نه تنها حس میکند جایگاه خود را محکم کرده بلکه گمان میبرد که در راستای تحکیم مبانی نظام گام برداشته، خیال باطلی که هیچ دست آوردی ندارد.
نماینده دیگری پشت تریبون میرود و میگوید: «در این مکان و تریبون مقدس برای اولین بار میخواهم اعلام کنم، نام این دوره از مجلس شورای اسلامی را نه دوره یازدهم بلکه دوره سردار سلیمانی بنامیم و به آن افتخار کنیم.»
مشتی شعار بیمعنا که حاصلی جز سواستفاده از نام و یاد شهید قاسم سلیمانی ندارد. نمایندگانی که این چنین از قاسم سلیمانی خرج میکنند در واقع هم بر سرمایه نمادین او آتش میزنند هم برخلاف مشی او گام بر میدارند.
قاسم سلیمانی نه اهل چنین شعارزدگیهایی بود و نه اهل این ادعا که منش و روش او هر مشکلی را حل میکند، اما حالا نمایندگان مجلس هر مشکلی را میخواهند با توسل به راه و روش سردار سلیمانی حل کنند، حرفی که اگر واقعیت داشت شاهد مجلسی چنین شعار زده نبودیم.
در آن سوی میدان یک نماینده دیگر طرحی را که هنوز در مجلس تصویب که هیچ، طرح هم نشده روی توییترش میگذارد و به بازار سرمایه شوک میدهد و بعد هم میگوید مانده تا این طرح بررسی و تصویب شود.
نماینده دیگری هم برای حمایت از مردم آمریکا پیشنهاد مرگ بر آمریکا میدهد! پیشنهادی که قبول هم میشود و لحظهای کسی به این فکر نمیکنند چطور میشود با مرگ با آمریکا از مردم آمریکا حمایت کرد!؟ این توضیح که مرگ بر آمریکا علیه دولت این کشور است البته برای محافل سیاسی مفید است ولی ما از فضای رسانهای و عموم مردمی حرف میزنیم که از بازتاب چنین کار عجیبی دهانشان باز میماند، آن چنان که همین حالا هم شاهکار این نماینده در شبکههای اجتماعی ایرانی و خارجی در حال چرخیدن است.
اما شاید شاهکار پیشنهادات سوپر انقلابی و سوپر شفاف را بتوان پیشنهاد فریدون عباسی دانست. این نماینده با پیشنهاد شنود مکالمات نمایندگان گفت: «من شخصاً از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه میخواهم بطور مرتب بنده و نمایندگان را چک کنند و حتی مکالماتمان را هم شنود کنند. من حتی حاضرم برای این مسأله به این نهادها امضا بدهم، چراکه امنیت این مملکت و کشور برای من مهمتر از خودم است. من از خدا میخواهم یکی مرا کنترل کند و هشدارهای لازم را به من بدهد.»
این پیشنهاد فریدون عباسی نه تنها خلاف عقل سلیم است بلکه خلاف قانونی اساسی و حقوق شهروندی است. در اصل 25 قانونی اساسی تاکید شده که «بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.»
مگر میشود نمایندهای در روز روشن پیشنهادی دهد که به صراحت بر خلاف قانون اساسی است؟ آن هم شنود از نمایندگانی که بر اساس قانون در چهارچوب امور نمایندگی مصونیت دارند. آزادی عمل نمایندهای که مدام در حال شنود باشد کجا میرود؟ بعد هم بدون پیشنهاد آقای عباسی برخی نهادها سابقه شنود نمایندگان از جمله علی مطهری را دارند و نیازی به چنین توصیههایی نیست.
چنین اعمال، پیشنهادات و واکنشهایی در واقع برای این صورت میگیرد که نمایندگان غلظت انقلابی بودن خود را به یکدیگر و البته به بخشی از بدنه رای خود ثابت کنند، در حالی که احتمالا خودشان بهتر از هر کسی میدانند گرد و خاکهای این چنینی هیچ سودی در مجلس ندارد و فقط به درد "ترند" شدن در فضای مجازی میخورد.کما اینکه دیروز در عمل و در مواجهه با اعتبارنامه تاجگردون که با انواع و اقسام حواشی روبروست، اولین امتحان مجلس مشاهده شد.
فارغ از مشکلات این رویکردهای شعاری برای کشور این راه برای نمایندگان نیز عاقبت خوشی نخواهد داشت. آنان با چنین شعارهای پر سر و صدایی بدنه رای اندک خود را روز به روز متوقعتر میکنند و در نهایت هم نمیتوانند توقع آنان را برآورده کنند، چون نه آنها پیغمبر و صاحب معجزه هستند و نه مجلس به خودی خود توان معجزه در شرایط فعلی را دارد.