زهرا نژاد بهرام، عضو شورای شهر تهران در یادداشتی برای اعتماد، به آسیب شناسی جایگاه زنان در مشارکت سیاسی و اجتماعی کشور پرداخت و نوشت: پس از یک و نیم قرن و پشت سر گذاشتن فراز و فرودهای فراوان در تلاشِ زنان برای رسیدن به حقوق عادلانه و اهتمام برای مشارکت در عرصههای مختلف حیات سیاسی و اجتماعی، باز هم مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در عرصههای مختلف بسیار پایین است؛ به نحوی که طبق آخرین گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۲۰، رتبه ایران به لحاظ شکاف جنسیتی ۱۴۸ از ۱۵۳ کشور مورد بررسی است و حتی از میان ۱۹ کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا رتبه ۱۶ را کسب نموده است.
این آمار و ارقام لزوم آسیبشناسی مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان را برای دوستداران توسعه ایران بیش از پیش میکند. از این رو اشارهای گذرا به عمدهترین موانع مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان داریم. میتوان برای این امر موانع فرهنگی و اجتماعی، حقوقی، سیاسی و اقتصادی را برشمرد. نکته حائز اهمیت این است که تمامی این حوزهها با هم رابطه دیالتیکی داشته و باعث تقویت یکدیگر میشود.
موانع حقوقی: با مرور در قانون اساسی درمییابیم که مانع قانونی آنچنانی برای حضور زنان در عرصه سیاست و تصدی پستهای سیاسی مشاهده نمیشود، اما وقتی در عمل زنان برای تصدی پستهای سیاسی ورود پیدا میکنند این قوانین تفسیری مردسالارانه پیدا میکنند؛ در واقع با قانون عرفی در این حوزه مواجه هستیم که هیچ عنایتی به امکانات و فرصتهای قانونی که در قانون اساسی وجود دارد نمیشود؛ در نتیجه تمام مشاغل و پستهای کلیدی و حساس منحصرا دراختیار مردان قرار گرفته است. به عنوان مثال عضویت در شورای عالی امنیت ملی، عضویت در شورای نگهبان، ریاست صدا و سیما و عضویت در مجلس خبرگان از جمله مواردی هستند که با اینکه منع قانونی برای مشارکت زنان نیست ولی تاکنون هیچ زنی به آن مناصب دست نیافته است.
موانع فرهنگی و اجتماعی: این روزها زنان با حضور انبوه خود در صحنه زیست اجتماعی، موجبات متروک شدن بسیاری از موازین فرهنگی مردسالارانه پیشین را فراهم آوردند، اما رسوبات دیدگاههای متروک گذشته در محافل و مجامع مختلف همچنان پابرجا مانده و باعث بازتولید موانع مدیریت سیاسی زنان در کشور میشود.
تکیهکلامهایی چون «مرد نانآور خانواده است»، «مادر مراقبتکننده از خانه و زندگی است»، «زن ناقصالعقل است» و امثال این موارد زنانگی را محافظهکارانه و به دور از حوزههای مهم میدارد و حلقه زیست اجتماعی و سیاسی زنان را تنگ و محدود به حوزههای مشخص میکند. بیشک مشارکت سیاسی زنان معلول ارتباطات گسترده و شبکه تعاملی وسیع است که در ساختار موجود حلقه روابط اجتماعی زنان محدود است.
موانع سیاسی: در طول تاریخ معاصر ایران قدرت در دست مردان و برای مردان تعریف شده است؛گویی در دل منشور نانوشته مشارکت سیاسی، مردان در راس هستند و مشارکت زنان در سطح توده است. فرض شایع در پارادایم مذکر این است که مردانگی معیار ریاست و به دست آوردن مناصب بالای سیاسی است و زنانگی معیار پرورش مردان سیاستمدار آتی. تحولات انتظاراتِ جنسیتی در نتیجه فعالیت زنان در دهههای اخیر موجب شده مقاومتی آشکار و پنهان از سوی مردان برای حفظ ساختار سابق و امتیازات خود صورت بگیرد و هسته سخت را برای زنان همچنان صعبالعبور نگاه دارند.
این گزاره نانوشته که سیاست امری مردانه است به حوزههای تشکلهای سیاسی نیز رسوخ کرده است. درمیان احزاب سیاسی بهجز احزاب زنانه چند حزب معدود دارای ترکیب نسبی محدود از مردان و زنان در شوراهای مرکزی هستند. هماکنون از میان ۲۴۲ حزب سیاسی فعال در ایران تنها ۱۸ حزب زنانه فعالیت دارند که دبیر کل آنها زن است. از میان بقیه احزاب سیاسی هیچ دبیرکلی زن نیست. تجربه موفق ایجاد سهمیهبندی جنسیتی در طول دو انتخابات شوراهای پنجم و مجلس دهم ازسوی اصلاحطلبان که ۳۰درصد لیست کلانشهرها را به زنان اختصاص دادند، تحولی در ترکیب شوراهای پنجم کلانشهرها و مجلس شورای اسلامی حاصل نمود و دستاوردهای نسبتا موفقی در حوزه زنان به همراه داشت. با این وجود راه همچنان طولانی است.
موانع اقتصادی: شاید بتوان ادعا کرد در عصر حاضر، پیچیدهترین مانع بر سر مشارکت سیاسی زنان موانع اقتصادی باشد. شکاف دستمزدی و وابستگی مالی زنان به مردان سبب بازتولید ساختار حاکم بر جامعه مردانه میشود.
بنا به گزارش مجمع جهانی اقتصاد، نرخ پایین مشارکت اقتصادی زنان در مقایسه با مردان از جمله مهمترین موضوعاتی به شمار میرود که منجر به شکاف بالای جنسیتی در ایران شده است. میانگین جهانی نرخ مشارکت اقتصادی برای سال ۲۰۱۹ براساس آمارهای بانک جهانی، ۶۱درصد بوده است. بر همین اساس، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران نیز با فاصله زیادی نسبت به مقادیر جهانی یعنی ۴۷درصد قرار دارد. به غیر از پایین بودن نرخ مشارکت اقتصادی زنان، آمارهای سال ۱۳۹۷ نشان میدهد از مجموع حدود ۳۰ میلیون نفر جمعیت زن بالای ۱۵ سال در ایران، فقط ۵ میلیون نفر فعال شاغل یا در جستوجوی شغل هستند و مابقی ۲۵ میلیون نفر به دلایل متعددی از نظر اقتصادی غیرفعال هستند که ۷۵ درصد آنها را زنان خانهدار تشکیل میدهند.
این در حالی است که مشارکت سیاسی در سطح نخبگی به پول، آشنایی با کارگزاران قدرت دارد و زنان کمتر جز نخبگان اقتصادی و تجاری بودهاند. این آمارها موید آن است که میزان مشارکت اقتصادی زنان بسیار کمتر از آن است که بتواند فرصتهای شغلی را از یکسو و ظرفیتهای تعامل اجتماعی سیاسی از سوی دیگر را به دست آورند. نادیده انگاشتن مابهازای ریالی کار خانگی و احساس وابستگی مالی به پدران، همسران یا حتی برادران مانع جدی در کسب استقلال و اعتماد به نفس جهت مشارکت سیاسی زنان شده است.
بهرغم آنکه طی دو دهه اخیر میزان حضور زنان در مراکز آموزش عالی بیش از مردان بوده (کسب دانش) اما نرخ بیکاری زنان بیش از مردان است. براساس آمارهای منتشر شده نرخ بیکاری زنان ۲۰درصد و در زنان تحصیلکرده بین ۲۵ تا ۳۰درصد است. این مهم موید آن است که بهرغم آنکه زنان در عرصه کسب دانش موقعیتهای مطلوبی را حاصل کردهاند اما همچنان در چرخه اشتغال بسیار محدود حضور دارند. از آنجا که استقلال مالی بستر مهمی برای باورهای فردی و اجتماعی زنان در جهت مشارکت سیاسی است، ناکافی بودن ظرفیتهای لازم برای تامین استقلال مالی به خصوص نادیده انگاشتن کار خانگی و ارزشگذاری ریالی آن موجبات کاهش مشارکت زنان در عرصه سیاسی شده است.
مجموع این عوامل و بسیاری دیگر که از حوصله نوشتار حاضر خارج است شکل فعلی مشارکت سیاسی زنان را در ایران رقم زده است. جدول زیر گویای این موانع است آن هم در مجلس شورای اسلامی که نهاد قانونگذار برای کل جمعیت ایران است اما سطح دسترسی زنان به این منصب و مداخله در قانونگذاری برای همجنسان خود بسیار اندک است. مشاهده میزان مشارکت زنان در سطح نخبگی در دورههای مختلف مجلس نمونه مشتی از خروارها جنسیتزدگی در عرصههای سیاسی و اجتماعی است. باید درنظر داشت که در سایر نهادهای تصمیمگیر هم سهم زنان تفاوت چندانی با آنچه در مجلس دارد، وجود ندارد.
پیشنهادها و راهکارها برای برونرفت:
۱- تقویت و توانمندسازی زنان در حوزههای سیاسی و مدیریتی
۲- تغییر سبک زندگی و افزایش سطح اعتماد به نفس و خودباوری زنان
۳- ضرورت و تاکید بر سهمیهبندی جنسیتی در انتخابات
۴- تاکید بر عدالت جنسیتی و نگاه انسانی به مشارکت سیاسی فارغ از جنسیت
۵- کاهش کلیشههای جنسیتی با برنامههای فرهنگی از طریق رسانههای متعدد
۶- ارتقای کیفیت مهدکودکها جهت آسودگی خیال مادران و حضور آنها در اجتماع
۷- تسامح در ساعات کاری مادران شاغل
نظر شما