سلام نو – سرویس بینالملل: افغانستان شهر به شهر و ولایت به ولایت سقوط میکند. مزارشریف، بدخشان، سمنگان، غزنی، هرات، جلالآباد، قندهار، لشکرگاه و صدها شهر و ولایت کوچک و بزرگ دیگر افغانستان یک به یک در حال سقوط هستند. برخی منابع میگویند با روند فعلی کابل میتواند در کمتر از ۷۲ ساعت سقوط کند.
طالبان پس از دو دهه بازگشته است، هر چند مدعی است این بار تغییر کرده است و خبری از طالبان دو دهه پیش نیست. چهرههای ارشد طالبان از امکان تحصیل زنان، برقراری دادگاه و امان دادن به کسانی که با طالبان جنگیدند سخن میگویند، اما اخبار کف خیابانهای افغانستان از جستوجوی خانه به خانه برای یافتن زنان و دختران جوان، کشته شدن کودکان و بلند شدن شلاقها سخن میگویند.
عموم کشورهای جهان به آن چه در افغانستان میگذرد بیتوجه هستند. نخست وزیر انگلیس معتقد است کار این کشور در افغانستان شاهکار بوده، آمریکا دیگر مایل نیست برای افغانها هزینه کند و چین هم تلویحا گفته با دولتی که با کابل سرکار باشد کار خواهد کرد.
در این میان اما یک کشور با بقیه کشورها فرق دارد و آن ایران است، کشوری که پیوندش با افغانستان به قدمت یک تاریخ است و مرز امروز بین دو کشور نیز محصول چیزی جز توطئه انگلیس و اشتباهات اسف بار حاکمان وقت نیست.
ایرانیان هم به خاطر تاریخ مشترک و همخونی و همچنین به خاطر مصائب مشترک با اهالی آن سوی هیرمند همدلی گستردهای دارند و در سوگ خونهایی هستند که بر خاک مزارشریف، هرات و دیگر شهرهای افغانستان میریزد؛ شهرهایی که عموما نشانی کهن از ایران دارند.
همین مسئله باعث شده تا مردم نسبت به عملکرد دولت ایران در برابر جنایتهای طالبان در افغانستان معترض باشند. آنها میپرسند چرا دستیار وزیر امور خارجه و مدیرکل آسیای غربی وزارت خارجه، رسول موسوی، از طالبان به عنوان «امارت اسلامی» یاد میکند؟ آن چنان که از مدتها پیش این سوال را مطرح میکنند چرا جواد ظریف با چهرههای ارشد طالبان مثل ملابرادر ملاقات میکند و با آنان بر سر میز مذاکره مینشیند؟
مردم با اشاره به شهادت دیپلماتها و خبرنگار ایران به دست طالبان مسئولین کشور را متهم به فراموش کاری میکنند. برخی حتی پای را یک گام پیشتر میگذارند و معتقدند ایران مقصر وضع امروز افغانستان است و از وضعیت فعلی هم چندان ناراضی نیست.
سقوط افغانستان؛ چه کسی مقصر است؟
میتوان ادبیات مسئولین سیاست خارجی را نقد کرد و آن را برای مواضعی جدیتر علیه طالبان تحت فشار گذاشت، اما نمیتوان این را نیز فراموش کرد که باب مصالحه با طالبان را آمریکا، ناتو، روسیه و حتی چین باز کردند و نه ایران. سالها است که تمام طرفهای مرتبط با افغانستان با طالبان به عنوان یک نیروی موثر در این کشور ارتباطاتی دارند، اما این آمریکا بود که با طالبان پشت میزنشست.
این مایک پمپئو بود که با چهرههای ارشد طالبان عکس یادگاری گرفت و با این این کار رسما اعلام کرد که آمریکا دیر یا زود پای خود از افغانستان بیرون میگذارد. این روسیه بود که چند نوبت میزبان دولت افغانستان و هیات دیپلماتیک طالبان بود.
از سوی دیگر این دولت اشرف غنی بود که با فساد و ناکارآمدی شان دولت در افغانستان را زیر سوال بود. این اشرف غنی بود که به آزاد شدن زندانیان طالبان رضایت داد. این اشرف غنی بود که وقت پیشروی طالبان به جای فرماندهی قشون نظامی کشورش در آمریکا مشغول عکس گرفتن با این و آن بود.
از منظر دیپلماتیک ایران آخر صف گفتوگو با طالبان قرار داشت و دست بر قضا مواضعش بیش از همه طرفها به نفع مردم افغانستان بود. ظریف بارها گفت که ایران طالبان را عنوان بخشی از واقعیت افغانستان میپذیرد، اما به عنوان تمام واقعیت آن نه. ایران بارها بر رعایت حقوق زنان و شیعیان، به عنوان گروهی که از ناحیه طالبان در خطر هستند، تاکید کرد.
مواضع ایران حتما محل نقد است، به خصوص رویکرد برخی رسانههای اصولگرایی که کشتار دیپلماتهای ایران به دست طالبان را از یاد میبرند و به گونهای از نسل جدید طالبان سخن میگویند که انگار با گروهی دمکرات و آزادیخواه روبهرو هستیم. با این همه واقعیت این است که انتظار درگیری ایران با طالبان یا دفاع عجیب و غریب از دولت کابل، آن هم وقتی تاکنون چنین درخواستی از ایران نداشته است، انتظاری غیرواقعی است.
طالبان جریان واپسگرا، خشونتطلب و خونریز است، اما متاسفانه درون جامعه افغانستان از حمایت مردم برخوردار است، حمایتی که یکی از دلایل اصلی سقوط برخی از شهرها بدون شلیک حتی یک گلوله است.
در چنین وضعیتی بهترین کار ایران اعطای پناهندگی به پناهجویان افغان و تاکید بر حقوق زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی- به خصوص شیعیان و فارسی زبانان- در مذاکرات با طالبان و البته حفظ منافع ملی خود است.
نظر شما