سلام نو _ سرویس اجتماعی: هنگامی که یک فرد تصمیم به مهاجرت میگیرد، خود را در معرض یک تصمیم جدی قرار داده است؛ افراد مهاجرت میکنند چون به نظرشان جایگاه اجتماعی، شغلی و اقتصادیشان متناسب با آنچه که فکر میکنند، نیست. برای همین به فکر تغییر جغرافیا میافتند. در واقع عدم تناسب بین آنچه هستند و آنچه باید باشند، آنها را به چنین تصمیمی وا می دارد. همه اینها باعث بهوجود آمدنِ واقعیتهای ناشناخته و احساساتِ غریبی میشود که وجود فرد را فرا میگیرد و او را مضطرب و افسرده میسازد.
دکتر ماریانوس قبادی، رواندرمانگر، مشاور و استادِ دانشگاه در گفتوگو با سلام نو در پاسخ به این پرسش که چرا افرادی که مهاجرت میکنند، اغلب دچار افسردگی میشوند، گفت: هر وقت یک شخص تصمیم به مهاجرت میگیرد قطعا انسان بلند پروازی است اما این فرد زمانی که در یک وضعیت تعریف شدهای مانند خانواده، مدرسه و حتی شهر که اضطراب آور نیست رشد کرده است و حالا در یک محیط تعریف نشده قرار میگیرد و نمیداند چه آیندهای در انتظار اوست، اینکه آیا با توجه به رها کردن خانواده و دلبستگیهایش مسیر درستی را انتخاب کرده است یا خیر، بحرانهای فکری برایش ایجاد میشود که میتواند آرام آرام فرد را مضطرب سازد.
این رواندرمانگر با بیان اینکه افراد بر اساس وضعیتی که دارند تصمیم به مهاجرت میگیرند و ممکن است هرکسی این احساس اضطراب را تجربه نکند، اضافه کرد: قطعا کسی که تصمیمِ مهاجرت دارد باید میزان تابآوری، خودشناسی و اینکه چقدر پذیرای آن مکان و شرایط جدید است را بسنجد.
وی افزود: باید پذیرفت که بین وطن و غربت تفاوتهایی مثل انگیزه هایی که در کشور خود داریم و انگیزههایی که در مقصد جدید دنبالشان هستیم، وجود دارد.
قبادی با اشاره به اینکه یکی از معضلات انسان در مسیر رفتن و رها کردن، وابستگی است، ادامه داد: اگر انسان خودشناسی و عزت نفسی قوی داشته باشد، آن زمان میتواند با کشور جدید و غربت ارتباط برقرار کند. اگر این فرد نتواند وابستگیهای خود را بشناسد و پاسخی برای پرسشهایی مانند نمیدانم موفق خواهم شد یا نه، آیا این مهاجرت به نفع من خواهد بود یا یک بهای سنگینی است که باید پرداخت کنم و من میتوانستم خوشبختتر باشم اما الان نیستم را نداشته باشد، دیگر امکان رهاییِ وطن و درک دنیای جدید برایشان وجود ندارد.
این مشاور با بیان اینکه افراد برای شرایط و زندگی بهتر مهاجرت میکنند و هنگامی که با شرایط مطلوب مواجه نمیشوند، دچار اضطراب و دغدغه میشوند، گفت: در این شرایط دو حالت وجود دارد، یکی اینکه اگر فردی آن عزت نفس کافی را داشته باشد و بداند درخواستش از زندگی چیست میان آن وابستگی و رهایی هرجای دنیا که قرار گیرد میتواند متضمن خوشبختی خود باشد. در مقابل اگر فردی فقط برای برطرف کردن دغدغهی روزانهی خود مهاجرت کند، و اگر نداند که هدف نهایی چیست، آن حس رضایت درونی را پیدا نمیکند، باز به خود واقعی برمیگردد و در مسئلهای به نام افسردگیِ هجرت گیر میافتد.
ماریانوس قبادی در پاسخ به این پرسش که آیا حسِ افسردگی در مهاجرت را میتوان کنترل کرد یا خیر، گفت: طبیعتا در مهاجرت احساس تنهایی، دلتنگی و غم وجود دارد اما بعد از وفق پیدا کردن با شرایط جدید فرد میتواند با افسردگی کنار بیاید، این یک مسئله ای است که در کنترل فرد است، مگر اینکه وضعیتی غیرقابل کنترل مانند کرونا، شرایط اقتصادی و غیره پیش بیاید، در آن شرایط حال روانی فرد خارج از کنترل قرار میگیرد و نمیتواند آن را تحت سیطره خود قرار دهد.
دکتر قبادی در پایان با اشاره به اینکه مهاجرت یک تجربه است مانند دیگر تجربه ها، اضافه کرد: گاهی باید به خودمان یادآوری کنیم که از کجا آمدهایم، باید با خود بگوییم این یک شروع جدید است و من به امید یک آیندهی بهتر آمدهام تا یک سفری از زندگی را تجربه کنم. هر پختگی و محکم تر شدنی نیاز به پرداخت هزینه دارد، بهای هجرت هم همین دوری از وابستگی هاست.
نظر شما