به گزارش سلام نو، مائده کاشیان در روزنامه خراسان نوشت: مهدویان با ساخت این سریال، در اولین تجربه حضور خود در نمایش خانگی، ورود موفقی به این مدیوم داشت و «زخم کاری» مورد تحسین و توجه مخاطبان زیادی قرار گرفت.
فیلم نامه خوب و پرکشش
همان طور که میدانید، سریال «زخم کاری» از رمانی به نام «بیست زخم کاری» اثر محمود حسینیزاد اقتباس شده بود. هرچند که سریال تفاوتهایی با رمان داشت. بعضی شخصیتها به فیلم نامه سریال اضافه شده بودند و بعضی نیز تفاوتهایی با کتاب داشتند، اما در هر صورت اقتباس از کتابی که با نگاهی به نمایش نامه «مکبث» شکسپیر نوشته شده، پشتوانه خوبی برای سریال بود؛ بنابراین همان طور که انتظار میرفت، فیلم نامه «زخم کاری» با ریتم مناسب، قصهای منسجم و پرکشش توانست برگ برنده سریال باشد.
شروع میخکوبکننده این قصه در همان قسمت اول، این نوید را به مخاطب داد که قرار است اثری ملتهب، پرهیجان و جذاب تماشا کند و توقعات را بالا ببرد. آمار مخاطبان سریال هم نشان میدهد انتظارات از «زخم کاری» به خوبی برآورده شد.
بازی به یادماندنی ستارهها
یکی دیگر از نقاط قوت مهم «زخم کاری»، بازی بازیگران سریال است. جواد عزتی که تا به حال بارها توانایی خودش را با نقشهای غیرکمدی و سخت ثابت کرده است، پس از مدتها دوری از نمایش خانگی، با شخصیت «مالک» در این مجموعه بار دیگر مخاطبان را غافلگیر کرد. «مالک» به عنوان شخصیتی که از درون ضعیف و کمی ترسو است، اما در درون خود با این ضعف میجنگد و ظاهرش را حفظ میکند، نقشی پیچیده و سخت بود که عزتی با بازی درخشان خود به خوبی از پس ایفای این نقش برآمد. او از ابتدا تا انتهای سریال به خوبی فروپاشی و نابودی تدریجی شخصیت خود را نشان داده و انتخابی بسیار خوب برای نقش «مالک» بوده است.
آزادیور نیز در قسمتهای پایانی در جلد یک زن دیوانه فرو رفت و آشفتگی این شخصیت را به تصویر کشید. سعید چنگیزیان هم در نقش «ناصر» به عنوان مردی بیعرضه که کمبودهای درونی و حسادتش او را به شخصیتی عقدهای تبدیل کرده است، بازی بسیار خوبی در سریال داشت و توانست او را کاملا به مخاطب بشناساند.
سیاوش طهمورث بازیگر پیشکسوت نیز در همان حضور کوتاه خود، قدرتمند و تاثیرگذار ظاهر شد. هانیه توسلی و الهه حصاری عملکرد ناموفقی در «زخم کاری» نداشتند و بازی خوبی از خود به نمایش گذاشتند، اما نمیتوان بازی آنها را جزو بازیهای متفاوت و غافلگیرکننده به حساب آورد.
پایانبندی خوب و قابل پیشبینی
قصه «زخم کاری» از ابتدا تا قسمت ۱۴، روندی منطقی را طی کرده بود و اتفاقات از سوی مخاطب پذیرفته شده بود، اما بعضی اتفاقها در قسمت ۱۴ سریال چندان باورپذیر نبود. به عنوان مثال تصادف «سمیرا»، مرگ «هانیه» درست همزمان با مرگ «مائده» و کشته شدن «اخوان» و «مظفری» در اوکراین، بسیار سریع و سرسری اتفاق افتاد که میتوان آن را نقطه ضعفی برای سریال دانست، با این حال «زخم کاری» در قسمت ۱۵، پایانبندی کامل و خوبی داشت.
همه شخصیتها و ماجراها به سرانجام رسیدند و اتفاقات پایانی با آن چه در قسمتهای گذشته دیدیم، تناسب داشت. البته از آن جایی که شخصیت «مالک» در این سریال به نوعی حکم «مکبث» را داشت، پیشبینی سرنوشت نهایی او کار سختی نبود و قابل حدس بود. علاوه بر این، با مسیری که «مالک» و «سمیرا» برای دستیابی به قدرت و ثروت طی کرده بودند، اتفاقی جز نابودی برای آنها قابل تصور نبود. به همین دلیل قسمت پایانی سریال مخاطبان را غافلگیر و مبهوت نکرد.
علیرضا میرمصطفوی دربارهی این قسمت سریال در سرگرمی نوشت: قسمت آخر زخم کاری همان برگی را رو کرد که از اول بازی منتظرش بودیم. قابل پیشبینی بود؟ زخم کاری هرگز ادعای غافلگیری نداشت. در همین قسمت آخر وقتی منصوره چاقو را از کنار آتش بر میدارد، تمرکز دوربین و تیلتآپش روی چاقو، نشان از همین میدهد که مهدویان برگهایش را برای غافلگیری رو نمیکند. شخصیت تمام چیزی است که مهدویان از همان ابتدا، سریالش را سوار آن میکند. مالک، سمیرا، میثم و… بقیه. قابل احترامترین بخش قسمت آخر برای من، دوری مهدویان از به کار گیری و بازی با احساسات مخاطب است. بر خلاف دیگر رویکردهای اینچنینی باب شده در سریالهای اخیر.
دوربین مهدویان در لحظات حساس مثل ورود مالک به ویلای ساحلی، قهرمان/ ضد قهرمانش را تنها نمیگذارد و در خدمت قصه است. با او وارد مذاکره میشود. همهچیزش را میبازد و سپس خداگونه مرگ او را نظاره میکند. بر خلاف قسمت چهاردهم که بیشتر حکم مقدمه و نه قصهپردازی را در مسیر داستان و برای قسمت آخر دارد، قسمت پانزدهم جلا دهندهی تمام خطهای داستانیست. سرنوشت شوم وعده داده شده محقق میشود. سفر پر افت و خیز مکبث به انتها میرسد. لیدی مکبث آشفته و مجنون میشود. مالکِ ثروت بزرگ، میثم، در راه تبدیل شدن به پدرش قرار میگیرد. شخصیتهای فرعی به جز کیمیا به سزای اعمالشان میرسند. چه پایان دیگری را انتظار داشتنید؟ پایانی مناسب، به قاعده و باب ذائقهی مخاطب ایرانی.
کاربری در این باره نوشت: هر نقد فرمی یا محتوایی به #زخم_کاری وارد باشه یه چیز رو نمیشه نادیده گرفت و اون هم اینکه یه سریال نمایش خانگی اونقدر خوب بود که تقریبا در تمام طول پخش صحبتش در میان اهالی رسانه و مردم عادی بود و الان با پایان پخشش ترند اول توییتر فارسی شده.
دیگری نوشت: مکبث اونقدر نمایشنامه بزرگیه که اگر ازش یه رمان بد بنویسی و از روی رمان یه فیلمنامه بدتر بازم باعث بالا بودن کیفیت نهایی میشه. معجزهها اینها هستند.
کاربر دیگر نوشت: خداوکیلی فکر کن با این همه شاهکار ندیده بری بشینی مقوای زخم کاری و امثالش رو ببینی. اگر برای مثال بهتره با ساول تماس بگیری رو ندیده باشی بعد وقتت رو بذاری پای این چرندیات تجاری ساز داخلی که از آببندی هم گذشتن، رسما سیل میبندن توی سریال.
دیگری نوشت:، ولی زخم کاری نشون داد سریال ایرانی حتی اگه کل قسمتاش جذاب و هیجان انگیز باشه، قسمت آخرش بی بروبرگرد قابل پیشبینیه.
دیگری نوشت: رده پاهای روی ماسهها در سکانس آخر #زخم_کاری استعاره از کل سریاله؛ هر چقدر تلاش کنی و بدویی، تهش تسلیم شدن در برابرِ مرگه…
کاربر دیگر نوشت: اینایی که میگن زخم کاری بد تموم شد، انتظار داشتن پایانش مالک و منصوره با هم ازدواج کنند.
نظر شما