برترینها: در سری مطالب پیش رو تصاویری جالب برای طرفداران نوستالژی گردآوری کردهایم.
خیلی از ما وقتی به ایام گذشته فکر میکنیم دلمان برای اشیا و بازیهای دوران کودکی مان تنگ میشود. روزهایی که خبری از کرونا، مرگ و میرهای روزانه و اتفاقات تلخ دیگر نبود و ما بدون ترس و با نهایت شادی دلمان به بازیهای هفت سنگ، وسطی، بالابلندی و زنگ تفریحهای مدرسه خوش بود.
قطعا دیگر نمیتوان زمان را به عقب برگرداند و در همان لحظات خوش درجا زد، اما میتوان با دیدن تصاویر شیرینی آن روزها را زنده کرد و با صدای بلند گفت "یادش بخیر".
وقتی که حس نوستالژی به سراغمان میآید تمایل ما بیشتر به سمت شادتر شدن، اعتماد به نفس گرفتن و نزدیک شدن به کسانی است که دوستشان داریم، این مطلب بخشی از خاطرات دهه شصتیها و دهه هفتادیها است.
خوراکی هامونم فرق داشت، یادمه اون موقع که تازه اومده بودن به بازار وقتی با خودم میبردم مدرسه چه پُزی میدادم پیش دوستام.
غذاهایی که جمعهها روی گاز پخته میشد با بقیهی روزهای هفته فرق داشت، عطرش طعمش همه چیزش.
از داخل این باجهها با کسی تماس گرفتید؟ درش که بسته میشد یه حس امنیت عجیبی داشت.
دیگه هیچوقت عطر و طعمشون تکرار نشد.
کیه که صدایِ بهم خوردن این مهرهها رو موقع رکاب زدن فراموش کرده باشه.
سرو صدا و دعوا و ادعا.
شبهای بلند و سرد پائیز و زمستون و خاطرات دنبال نفت رفتن و جمع شدن دور علاالدین، چقدر تو اون سوز برف و سرما مجبور میشدیم خودمونو به اون سمت حیاط خونه برسونیم تا نفت بیاریم.
چندشترین حرکت توی مدرسه هم تعلق میگیره به اون کادویی که والدین بعضی بچهها یواشکی تحویل ناظم میدادن و سرصف بخاطر کارهای خوبش، تشویقش میکردند.
چقدر برامون جذاب بود که مصاحبه بازیگرای مورد علاقمون رو اینجا بخونیم، بعضیهام که انقدر درگیرشون میشدن که یک شمارشم از دست نمیدادن، چقدرم عکسای روی جلدشون چشمنواز بود
نمونههای بارز مورد ظلم قرار دادن دههشصتیا و هفتادیا، شما فکرشو بکن روزا اینارو میدیدیم بعد شبا میخواستیم تک و تنها بریم دستشویی ته حیاط که هزار مترم با خونه فاصله داشت.
نظر شما