«از پدرم یاد گرفتم که اگر حتی از گرسنگی بمیرم باز هم دست به مال حرام نبرم.» داستان زندگی «محمد محمدی» پاکبان پاکدست شهرداری در همین یک جمله خلاصه میشود.
شاید قرضها و بدهیهایش هرگز تمامی نداشته باشند و درآمد ناچیز پاکبانی هم کفاف گذران زندگی و تأمین معیشت خانوادهاش را ندهد اما دل دریایی او هم انتهایی ندارد.
به گزار سلام نو به نقل از ش رکنا، محمد که بیش از ۳ دهه با جاروی دسته بلندش انگار خیابانهای شهر را نوازش کرده، با مردم این شهر هم مهربان بوده است. او در یکی از شبهای آبان چک ۵۰۰ میلیون تومانی را لابهلای زباله ها پیدا کرد و به صاحبش برگرداند؛ پاکبان دلسوزی که مهربانی و صداقتش ۱۵ سال پیش هم به تحقق رؤیای خانهدار شدن یک زوج جوان کمک کرد. پای صحبتهای شیرین این پاکبان پاکدست نشستیم.
نیمهشب سرد پاییز بود. مثل همه شبهای قبل، لباس شبرنگش را به تن کرد و دست به جارو راهی خیابان باران خورده شد.
در سکوت نیمهشب با جاروی دسته بلندش خیابان را از زباله پاک میکرد و طبق عادت زیر لب دعا میخواند که خودرویی پیش پایش ایستاد. راننده از خودرو پیاده شد و سراسیمه سراغ محمد آمد.
نگران و مضطرب بود. لکنت به جان زبانش افتاده بود؛ مثل کسی که در یک لحظه همه داراییاش را ببازد. محمد با لهجه شیرین افغانستانیاش که رنگ ۳۰ سال زندگی در ایران را هم به خود گرفته است ادامه ماجرا را برای ما تعریف میکند: «مثل کسی که چیز باارزشی گم کرده باشد نگران بود و روی زمین دنبال چیزی میگشت. جلو آمد و گفت کیف پول ش را گم کرده. پرسید از سر شب که مشغول جارو زدن هستی کیف پول ندیدی؟ چند ساعتی از شروع شیفت من میگذشت.
اما لای زبالهها کیف پول پیدا نکرده بودم. دیدم نگران است و از حق همسر و فرزندانش حرف میزند. نگرانیاش را درک کردم. چون من هم پدرم و خرج خانواده را میکشم. گفتم نگران نباش.
من هم میگردم تا کیف پولت را پیدا کنم.» ساعتی به صبح نمانده بود که محمد به قولش عمل کرد. زیر باران، جارو به دست چهارچشمی گوشه خیابان را میپایید که بالاخره روی پل کردستان و لای کپهای خرت و پرت، کیف پول را پیدا کرد. میگوید: «وقتی با جارو زبالههای گوشه خیابان را کنار زدم، چشمم به کیف پول افتاد. خوشحال شدم که کیف پول پیدا شده. صبح که شد به شهرداری ناحیه رفتم. از روی عکس کارت شناسایی داخل کیف مطمئن شدیم کیف پول متعلق به همان مرد است.»
محمد کیف پول و چک ۵۰۰ میلیون تومانی داخل آن را اول صبح تحویل صاحبش داد. وقتی از مژدگانی میپرسیم لبخندی میزند و فروتنانه از شادی وصفناپذیر صاحب کیف پول میگوید: «مهم نیست مژدگانی نگرفتم. اصلاً این کار را برای مژدگانیاش انجام ندادم. وقتی آن مرد سراغ من آمد و کمک خواست، وظیفه داشتم به او کمک کنم.
مثل هر شب وظیفهام را که جارو کردن خیابان است انجام دادم؛ فقط با دقت بیشتری زبالهها را زیر و رو کردم تا دل یک پدر را شاد کنم.» محمد از دیار پنجشیر افغانستان است.
از ۱۵ سالگی وقتی هنوز یک نوجوان کمسن و سال بود برای کمک به پدرش در تأمین معیشت خانواده به ایران آمد. حالا ۵۲ ساله است و برای تأمین معیشت همسر و ۶ فرزندش روز و شب زحمت میکشد. او تمام این سالها که در مناطق مختلف تهران بهعنوان پاکبان کار کرده، از خانوادهاش دور بوده است.
میگوید وضعیت اقتصادی نامناسب خانوادهاش یک طرف و اتفاقات اخیر افغانستان و نگرانیهایش برای بچهها یک طرف دیگر: «دلم برای بچههایم تنگ میشود. اما چاره چیست؟ معمولاً ۳ سال در ایران کار میکنم و چند ماهی برای دیدن همسر و بچههایم به پنجشیر میروم. شرایط مالی سختی داریم. هر ماه فقط میتوانم یک میلیون تومان برای بچههایم به افغانستان بفرستم. آنها درس میخوانند و من بهعنوان یک پدر باید از آنها حمایت کنم.»
محمد با وجود همه این مشکلات تمام این سالها با شرافت کار کرده و هرگز دست به مال حرام نبرده است. میگوید: «از پدرم یاد گرفتم نان بازوی خودم را بخورم. مرد زحمتکشی بود. مثل همه کشاورزها سخت کار میکرد تا خرج خانوادهاش را تأمین کند. هیچوقت این نصحیتش را فراموش نمیکنم.
وقتی خواستم برای کار به ایران بیایم گفت آدم اگر از گرسنگی بمیرد باز هم نباید سهم دیگران را بردارد. من هم اگر روزی از گرسنگی بمیرم مال حرام نمیخورم.» محمد بیشتر از خیلیها به گردن خیابانهای این شهر حق دارد. از روزی که در نوجوانی برای کار از پنجشیر به تهران آمد و حالا که مویی سفید کرده، خیابانی نیست که آب و جارو نکرده باشد.
میگوید: «تقریباً در همه مناطق تهران کار کردهام؛ از خیابانهای شهرری تا تهرانپارس، ونک، صادقیه و خیابانهای شمال تهران. من تهران را شهر خودم میدانم. وقتی نیمهشب جارو دست میگیرم و به محدوده خودم میروم، حتی از یک زباله کوچک هم نمیگذرم. هر کسی باید کار خود را درست انجام دهد.»
خیابان رشید و ماجرای ۱۸ میلیون تومان پول نقد برای این پاکبان
محمد نه فقط یک پاکبان کاردرست، بلکه یک انسان باوجدان است. میان حرفهایش میفهمیم که تحویل چک ۵۰۰ میلیون تومانی به صاحبش نخستین باری نیست که محمد از یک آزمون بزرگ سربلند بیرون آمده است. ۱۵ سال پیش؛ خیابان رشید تهرانپارس و باز هم محمد که نگرانی یک شهروند دیگر را برطرف کرد: «ظهر بود و داشتم خیابان رشید را جارو میکردم. یک خانم جوان که رنگ به چهره نداشت سراغ من آمد.
چشمهایش پر از اشک بود. گفت ۱۸ میلیون تومان پول نقد گم کرده؛ پولی که قرار بود با آن صاحبخانه شوند. تراولها را در یک کیسه ریخته بودند و انگار جای کیسه پر از پول با کیسه زبالهها و لوازم دورریختنی خانه عوض شده بود.» محمد مکثی میکند و ادامه میدهد: «به او گفتم نگران نباشد. چند ساعت بعد، کیسه پر از پول در میان زبالهها پیدا شد. وقتی این زوج جوان پولها را گرفتند از خوشحالی با هم اشک میریختند. ۱۰۰ هزار تومان هم به من مژدگانی دادند که آن روزها پول زیادی بود.»
تجلیل رئیس شورای شهر و شهردار تهران از «محمد محمدی» پاکبان پاکدستی که پس از پیدا کردن یک فقره چک ۵۰۰ میلیون تومانی آن را به صاحبش برگرداند.
«نجاتعلی بابایی» هم یکی از پاکبانان زحمتکش شهر بود که به تازگی پس از حدود ۳ دهه خدمت صادقانه بازنشسته شده است. این پاکبان آذری سال گذشته و چند ماه پیش از بازنشستگی به پاس سالها زحمت صادقانه، امانتداری و حفظ بیتالمال بهعنوان یکی از پاکبانان نمونه پایتخت انتخاب شد.
او میگوید: «در این شهر هر کسی شغل و مسئولیتی دارد. اگر هرکدام از شهروندان صادقانه کار کنند، تهران به شهر بهتری تبدیل میشود. هر وقت پول یا شی گرانبهایی پیدا کردم، وظیفهام را انجام دادم و آن را به صاحبش برگرداندم. این شرط احترام به حقوق دیگران است.»
نظر شما