سلام نو – سرویس اقتصادی: مدتی پیش یک گزارش با صفحات طلایی، سفید و مشکی که گزارشی از دغدغهها، اولویتها و مدل کار مدیران ایرانی میدهد حسابی مورد توجه قرار گرفت، به طوری که به جز رسانههای تخصصی حوزه مدیریت توجه عموم مردم نیز به بخشهایی از آن جذب شد.
این گزارش پیمایش مدیران عامل ایران بود که توسط شرکت مشاوره مدیریت ایلیا انجام شد، گزارشی که با الهام از نمونههای استاندارد بینالملی سعی در ارائه تصویری واقعی و شفاف از مدیران عامل ایرانی و دغدغههای آنان دارد.
برای نگاهی به این گزارش و بررسی بهتر نتایج حاصل از آن سلام نو با عماد قائنی ، مدیر عامل ایلیا گفتوگو کرده است. قائنی دکتری مدیریت منابع انسانی خود را از دانشگاه تهران گرفته است و سابقه دو دهه فعالیت جدی در حوزه مشاوره مدیریت دارد. آن طور که خودش میگوید او و همکارانش در ایلیا به دنبال حل مسائل مختلف کسبوکارها در شرایط امروز کشور هستند و امیدوارند بتوانند با این کار کمکی به توسعه کشور کنند.
مشروح این گفتوگو را ادامه میخوانید.
با توجه به گزارش اخیر ایلیا دغدغهها و اولویتهای یک مدیر ارشد ایرانی با دغدغه مدیران ارشد دیگر نقاط دنیا یا حتی همین کشورهای همسایه متفاوت است.
نکتهای که باید گفت این است که ما دادههای مدیران عامل به تفکیک کشور را نداریم ولی گزارشی درباره مدیران ارشد دنیا وجود دارد که توسط شرکت پی دبلیو سی (PWC) منتشر میشود. با توجه به آن گزارش و گزارش ایلیا میتوان گفت که دغدغه نخست مدیران عامل دنیا کرونا بوده، در حالی که دغدغه نخست مدیران عامل ما ثبات اقتصادی است.
در مقایسهای دیگر تهدیدات سایبری موضوعی جدی برای مدیران عامل دنیا است، در حالی که این مسئله چندان در دغدغههای نخست مدیران ایرانی نیست و کمبود نیروی انسانی در اولویت دوم قرار دارد.
این تفاوت دغدغههای مدیران کشور با دیگر مدیران دنیا باعث تفاوتی در شیوه زیست کسبوکارهای ایرانی میشود؟
در همین زمینه یک نکته برجسته این است که مسئله توجه به فناوری و تحولات آن تنها در اولویت ۳ درصد از مدیران عامل ایرانی قرار دارد و رتبه آخر را در گزارش ما دارد. این در حالی است که در دنیا مسئله تحولات فناوری و دنیای دیجیتال از اولویتهای نخست مدیران عامل است. دلیل این مسئله آن است که مسائل ثبات اقتصادی و کمبود نیروی متخصص و مهاجرت آن ذهن مدیران عامل را اشغال کرده است. این اتفاق برای کسبوکارهای ایرانی و ایران بسیاری خطرناک است.
نکته جالب این است در گزارش مشابهی که درباره مدیران عامل خاورمیانه نیز منتشر شده بحث دیجیتالی شدن، فناوری و توسعه از دغدغههای کلیدی آنان است و آن چنان که گفته شد برای ما چنین نیست و این مسئله نگران کننده است.
شما میبییند که در بخشی از گزارش ما اشاره شده که نیمی از وقت مدیران عامل ایرانی به اتفاقات پیشبینی نشده میپردازد و زمانبندی مدیران تحت شعاع قرار میگیرد. این مسئله باعث میشود که مدیران وقت خود را به تعبیری صرف «آتشنشانی» و رسیدگی به امور کوتاه مدت کنند. این مسئله باعث میشود که مدیران ما هر چه بیشتر از دنیا عقب بمانند.
در نتیجه میتوان گفت که ما در ایران به خاطر مشکلاتی که وجود دارد نگاه کوتاه مدتی به مسائل داریم، در حالی که دنیا نگاه بلند مدتتری به اولویتهای مدیران و کسبوکارها دارد. در نتیجه حتی اگر برنامه و نگاه بلند مدتی هم در کار باشد هر لحظه میتواند با اتفاقات پیشبینی نشده تحت شعاع قرار بگیرد.
همانطور که شما هم اشاره کردید مسئله نیروی کار متخصص تبدیل به یکی از دغدغه مدیران شده است و بسیاری از این میگویند که در مصاحبههای کاری با گروه قابل توجهی از متقاضیان مواجه هستیم که تخصص لازم را ندارند. آیا چالش نیروی انسانی در آینده تبدیل به یک بحران برای مدیران عامل و کسبوکارهای ایران میشود؟
به باور من همین حالا هم میتوان این مسئله را بحران نامید. در گزارش ما ۵۸ درصد مدیران عامل کمبود نیروی متخصص و توامند را دغدغه خود عنوان کردهاند، در نتیجه میتوان این مسئله را یک بحران دانست.
با توجه به موج مهاجرت و علاقه به دورکاری برای شرکتهای خارجی راهی برای مهار و حل این بحران وجود دارد؟
به جز دو مورد مهاجرت و دور کاری برای شرکتهای خارجی که اشاره کردید یکی دیگر از مسائلی که بحران نیروی انسانی را تشدید میکند پیر شدن هرم سنی جمعیت است که بسیار مهم است. نکته دیگر هم که باید به آن توجه کرد این است که متاسفانه دانشگاهها و سیستم آموزشی ما نیرویی را آماده نمیکند که به درد بازار کار بخورد.
همین مسئله باعث شده تا خیلی از سازمانها آکادمیهای درون سازمانی راهاندازی کنند تا بعد از جذب نیروی کار با یک آموزش سه تا شش ماهه نیرو را برای کار مورد نظر خود آماده کنند. این نشان میدهد که بسیاری از سازمانها به این نتیجه رسیدند که استراتژی منابع انسانی خود را بر مبنای ساخت نیرو قرار دهند.
در نتیجه سازمانهای ایرانی میتوانند نیروهای جوانی را که آمادگی یا علاقه لازم برای مهاجرت را ندارند با تعهداتی بلند مدت جذب کنند و آنها را متناسب با سازمان خود آموزش دهند. در کنار این فضای کاری خود را برای نیروها بهبود دهند و به سمت دستمزد رقابتی بروند.
با ادامه وضعیت اقتصادی فعلی آیا این راهکارها در بلند مدت هم چاره ساز است؟
در سطح بنگاه و شرکت همین راهکارها وجود دارد. این مسئلهای که شما میگویید نیاز به حل مسئله در سطح کشور دارد و سیاستمداران و دولتمردان باید به این فکر کنند که چطور میتوان نرخ مهاجرت را کم کرد؟ چطور میتوان درآمد سرانه را افزایش داد که آدمها تا این اندازه به مهاجرت علاقهمند نباشند.
با تمام اینها ظاهرا مدیران عامل ایرانی به رشد و توسعه امیدوارند.
مسئلهای که در گزارش ما وجود داشت این بود که مدیران عامل با وجود خوشبین نبودن به شرایط ایران به موفقیت بنگاه خود امیدوار هستند، این مسئله به خصوص درباره کسبوکارهای کوچک پررنگتر بود. جنبه مثبت این نگاه آن است که مدیران عامل میخواهند کسبوکار خود را از طوفان عبور دهند. پیرو همین مسئله برخی اعتراض داشتند که انگار مدیران عامل به شرایط جهان نگاهی ندارند.
با این همه واقعیت این است که در مقیاس جهانی هم کسی مدیر عامل میشود که اعتقاد دارد میتواند کسب و کار را توسعه دهد و به موفقیت خود اعتقاد دارد.
رهبران کسبوکار توانمند ایرانی ناشناخته ماندهاند
در ظاهر مدیران ایران الگوی رفتاری شبیه مدیران خارجی دارند، اما حداقل برداشت و فهم عموم مردم این است که مدیران عامل و ارشد ایرانی از همتایان خارجی خود بسیار عقب هستند. آیا واقعا این طور است؟
واقعیت این است که این برداشت شخصی من است که بخشی از تفاوتی که میبینیم به زیرساخت و دسترسی به منابع بستگی داشته و مسئله چندان فردی نیست و شرایط فعلی لزوما به این معنا نیست که ما اشخاص کمتوانتری نسبت به دیگر کشورها داریم. شاید شما کسانی مثل آقای بیل گیتس را هم در ایران بگذارید ببنید که نمیتوانند کاری کنند. این واقعیت هم وجود دارد که به هزار و یک دلیل مدیران عامل ایرانی تجربههای بینالمللی بسیار کمتری دارند.
تصویری که از مدیر به عنوان یک رهبر الهام بخش داریم همیشه مترادف با امثال استیو جابز بوده است. آیا ما در سازمانها و شرکتهای ایرانی هم مدیران عاملی داریم که در قامت یک رهبر الهام بخش ظاهر شده باشند؟
ما حتما در ایران رهبران کسبوکار توانمندی داریم ولی یک تفاوت مهم ما با آمریکا این است که در آنجا مدیران کسبوکار موفق به نوعی سلبریتی هم هستند و رسانهها به آنها میپردازند. ما رهبران کسبوکار توانمندی داریم که در شرایط سخت یک ایده را جلو بردند و یک شرکت را بزرگ کردند، اما این افراد ناشناخته هستند.
این افراد چرا شناخته نشدند؟
قسمتی از این محصول آن است که بخشی از مدیران علاقهای به دیده شدن ندارند و قسمتی دیگر محصول آن است که رسانه دنبال این مسئله و تعریف کردن داستان موفقیت نرفته است.
گزارش شما از معدود گزارشهایی از این جنس بود که مورد توجه عمومی قرار گرفت. چنین گزارشها و شرکتهایی مثل شرکت شما تقریبا جدید هستند. این گزارشها نزد مدیران عامل جدی گرفته میشود و مشاوره مدیریت به عنوان یک مسئله جدی قلمداد میشود؟
روند اقبال به سمت شرکتهای مشاوره مدیریت رو به بهتر شدن است و مدیران و شرکتها به ما مراجعه میکنند. به باور من شرکتهای مشاور مدیریت خودشان کالا یا خدمات عمومی تولید نمیکنند ولی میتوانند ضریب دهنده شرکتهای دیگر باشند.
در این حوزه فضای خالی وجود دارد که نیاز به پر شدن و فعالیت داشته باشد؟
کمی سخت است که من یک فضای خالی مشخص را مورد اشاره قرار دهم، اما میتوانم بگویم که ما در حوزههایی مثل مشاوره مدیریت و رهبری نیاز به نگاهها و مدلهای مختص به جامعه خود داریم. در حوزه مشاوره مدیریت الگوی بینالمللی، آمریکایی و اروپایی وجود دارد که بسیار هم خوب است، اما ما به کشف الگوهای متناسب با شرایط خود نیاز داریم. ما باید دنبال حل مسائل واقعی اولویتدار خودمان باشیم. به طور مشخص در حوزه مشاوره مدیریت ما نیاز به مشاورهای داریم که در شش ماه اثر خود را در صورت سود و زیان کشور بگذارد.
نظر شما