سلام نو - سرویس ورزشی: اگر از سال ۱۳۷۹ که نام لیگ و ساختار لیگ فوتبال در ایران تغییر کرد و به جای جام آزادگان با نامهایی چون لیگ حرفهای، لیگ برتر و لیگ برتر خلیج فارس شناخته شد حساب کنیم حالا ۲۰ سالی میشود که ایران فوتبال حرفهای دارد. فوتبالی که در آن باشگاه و مدیر و بازیکن به صورت حرفهای فعالیت میکند.
با این حال به نظر میرسد پس از گذشت دو دهه باید به یک واقعیت تلخ و واضح اشاره کرد، هیچ چیز فوتبال ایران، به جز نام و حواشی آن، حرفهای نیست.
ساختار قرارداد، ساختار باشگاه، مدل تمرین بازیکنان، دانش مربیان، بازار و بازاریابی، امکانات، حجم مبادلات مالی و هزار و یک نکته دیگر به هیچ وجه حرفهای و استاندارد نیست.
حواشی را تماشا کنید. از بچهی خارجی لژیونر مشهور فوتبال ایران که رسانههای خارجی از آن صحبت میکنند تا فیلم گردش آقای فوتبالیست با خانم بازیگر حواشی فوتبال ایران در حد حواشی لیگ برتر انگلیس است. البته میزان فعالیت جادوگران در فوتبال ایران هم بسیار حرفهای است و شاید بتوان گفت در این زمینه از لیگ برتر و لیگ فرانسه هم جلوتر هستیم. از طلسم جادوگر برای مربی جوان تا ادرار ریختن اطراف دروازه فوتبال ایران سوابقی جذاب در زمینه سحر و جادو دارد.
در مقابل حواشی حرفهای اصل فوتبال ایران نه تنها حرفهای نشده، بلکه شرایطی فاجعهبارتر از دوران غیرحرفهای بودن دارد. این روزها فوتبال ایران پر از قرارداد ترکمنچای با بازیکنان و مربیان شناخته شده و البته عمدتا گمنام خارجی است. از آن بازیکن برزیلی که بعد از ایران به برزیل رفت و پرنده فروش شد تا مارک ویلموتس بلژیک که سنگینترین خسارت تاریخ ورزش ایران را از تیم ملی فوتبال گرفت ما بدترین خسارتهای ممکن را پرداختیم.
این در حالی است که در دورانی که فوتبال ایران حرفهای نبود و بازیکنان با غذای مادر علی پروین تغذیه میشدند و قرارداد را در بنگاه ماشین میبستند هم گزینههای خارجی بهتری جذب میکردیم هم این قدر ترکمانچای در فوتبال سبز نمیشد.
وضعیت امکانات، زیر ساخت و سطح دانش فوتبال ایران هم که مشخص است. به ورزشگاههای جنوب و شمال ایران نگاه کنید. به بهترین ورزشگاه ایران یعنی آزادی نگاه کنید. هیچ کدام از ورزشگاههای ایران قدرت رقابت با ورزشگاههای قطر، امارات، عربستان، ژاپن یا کره جنوبی را ندارند. تیم ملی فوتبال ایران هنوز درگیر تامین لباس خود است و همین اواخر دو تیم رقیب از کمبود امکانات مجبور به استقرار در یک هتل شدند.
از نظر دانش و سطح تجربه هم که با فاجعه طرف هستیم. از نظر امکانات و دانش بدنسازی مدرن ما در ایران از منطقه عقبیم و این عقب بودن نه تنها در فوتبال بلکه در کشتی و ورزشهای دیگر هم مشخص است. از نظر سطح فنی مربیان نیز وضعیت چنان ناخوشایند است که اگر علی پروین اندازه بیست سال قبل قبراق بود احتمالا میتوانست مچ امثال یحیی گل محمدی و فرهاد مجیدی را آنالیز و تحلیل تیم بخواباند!
بخشی از این عقب ماندگی نیز محصول عدم تعامل فوتبال ایران با فوتبال جهان است. به لطف تحریمهای آمریکا تیم ایران سالها است یک بازی درجه یک نکرده و توان اقتصادی تیمها نیز اجازه استفاده از چهرههای معتبر را نمیدهد. فضایی که در آن چهرههایی در سطح ژاوی رفتوآمد داشته باشند حتما با فضای فوتبال ایران تفاوت خواهد داشت.
اگر دیرتر از این بجنبیم و فکری به حال فوتبال مریض و بیجان ایران نکنیم عقب ماندگی ما چنان تاریخی میشود که حتی با یک تلاش ده ساله و بیست ساله هم درست نخواهد شد.
نظر شما