سلام نو - سرویس اجتماعی: اگرچه هنجارهای اجتماعی و تصویرهای هالیوودی و سینمایی اغلب مردان را به عنوان جنسیتی نشان می دهند که احتمال خیانت بیشتری در یک رابطه احساسی و به خصوص ازدواج را دارند، اما مطالعات نشان می دهد که شکاف جنسیتی خیانت، به خصوص در بین نسل جوان در حال کاهش است.
به گزارش سلام نو، کتی میر در مجله براید مینویسد: به عنوان مثال، یک مطالعه تحقیقاتی از موسسه کینزی در دانشگاه ایندیانا نشان داد در میان شرکت کنندگان با میانگین سنی ۳۱ سال، "تفاوت جنسی قابل توجهی در گزارش خیانت وجود ندارد (۲۳ درصد مردان در مقابل ۱۹ درصد از زنان).» سپس نتایجی از نظرسنجی عمومی اجتماعی مرکز ملی تحقیقات افکار (GSS) وجود دارد که نشان داد زنان بین سنین ۱۸ تا ۲۹ سال اندکی بیشتر از مردان همگروه سنی خود خیانت میکنند (۱۱ درصد در مقابل ۱۰ درصد). داده های بیشتر از GSS نشان داد که درصد زنانی که خیانت می کنند از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ تقریباً ۴۰ درصد افزایش یافته است در حالی که این نرخ در مردان با ۲۱ درصد ثابت مانده است.
میر که کُوچ (مربی) طلاق و ازدواج است ادامه میدهد: دلیل افزایش زنانی که خیانت میکنند چیست؟ برخی آن را به افزایش مسئولیت ها (و در نتیجه افزایش نیازها و خواسته ها) زن مدرن نسبت میدهند. زنانی که از دیدگاههای فمینیستی و آزادی مالی قدرت میگیرند، کمتر میل به کنار آمدن با شرایط دارند و در موقعیت بهتری برای جستجوی نیازهای عاطفی و جنسی که در رابطهشان وجود ندارد، هستند.
آنجلا اسکورتو، درمانگر ازدواج و رابطه جنسی با اشاره به این مسئله میگوید: «زمانی که زنان سر کار رفتند و پول و انتخاب های خود را یافتند شکاف خیانت تغییر کرد. با انتخاب بیشتر، نارضایتی آسان تر به وجود می آید. همچنین ما اکنون از ازدواج خیلی بیشتر انتظار داریم. قبلاً ازدواج وسیله ای بود برای بزرگ کردن خانواده و تامین مالی. اکنون ما انتظار خوشبختی، رابطه جنسی خوب، بهترین دوستان همدیگر بودن و چیزهای بسیار بیشتری را داریم. اکنون فشار بسیار زیادی روی ازدواج است، ازدواجی که در اصل برای تامین تمام نیازهای ما طراحی نشده بود.
با این همه سوال هم چنان باقی است؛ چرا زنان خیانت میکنند؟ در ادامه با هم ۱۲ دلیل عمومی خیانت زنان و نظرات اسکورتو و جوئل بلاک، روانشناس، را درباره آنان مرور میکنیم.
نارضایتی از رابطه
این مسئله به عنوان بنیان اکثر انگیزههای خیانت به چشم میآید. اسکورتو میگوید: «مردم با گفتن جمله «ما در وضعیت بدی قرار داریم» همه چیز را توجیه می کنند."سپس این فرصت برای یک نفر پیش می آید و به جای اینکه متوقف شود با گفتن این جمله که"به هر حال شریک زندگی من اهمیتی به این مسائل نمی دهد." از مرزها عبور میکند.
برای عبور از هر مرز رابطه، فرد باید ابتدا رفتار خود را برای خود توجیه کند، سپس می تواند اعمال را تقسیم بندی کند. پیدا نکردن رضایت در یک رابطه می تواند باعث شود که کسی آن رضایت را در جای دیگری جستجو کند یا- چه آگاهانه یا ناخودآگاه- از خیانت به عنوان یک کاتالیزور برای پایان دادن به رابطه فعلی خود استفاده کند.
عزت نفس و اعتماد به نفس پایین
هنگامی که یک زن با پایین بودن ارزشهای شخصی خود دست و پنجه نرم می کند، ممکن است تشویق شود برای تایید خود که به دنبال منابع خارجی برود که خود و همسرش قادر به ایجاد و حفظ آن نیستند. اسکورتو میگوید: عزت نفس پایین میتواند به این شکل شروع شود که یک زن از خودش بپرسد "چرا کسی باید فکر کند من جذاب هستم؟" وقتی کسی شروع به توجه نشان دادن کند و پاسخ عملی به این پرسش دهد حس بسیار خوبی شکل میگیرد.
گرسنگی عاطفی
در حالی که مطالعات نشان میدهد که مردانی که خیانت میکنند عمدتاً انگیزه جنسی دارند، زنانی که خیانت میکنند تمایل دارند این کار را برای رفع یک نیاز عاطفی انجام دهند. خواه این رابطه ماهیتی فیزیکی یا احساسی داشته باشد، یک زن ممکن است خیانت کند زیرا دنبال مکالمه، همدلی، احترام، فداکاری، تحسین، حمایت یا ارتباطی با دیگری است که در رابطه فعلی او وجود ندارد.
خشم یا تقاص
برخی از زنان با تصویری ایده آل از نحوه رفتار همسرشان وارد رابطه می شوند. وقتی طرف مقابل انتظارات را برآورده نمیکند و نمیتواند همه نیازها و خواستههای او را برآورده کند، میتواند شکافی در رابطه ایجاد کند که انگیزه انحراف را فراهم میکند.
برخی از زنان نیز ممکن است به دلیل دیگری مانند رابطه گذشته شریک زندگی خود رنجیده باشند و از خیانت به عنوان ابزار انتقام استفاده کنند.
فقدان هیجان
احتمالاً واژه خیانتکاران سریالی را شنیده اید - افرادی که به خاطر هیجان آن دست به خیانت میزنند. آنها ممکن است شریک و همسر خود را دوست داشته باشند، اما مشتاق آن تعاملات ناشی از اندورفین باشند که یک رابطه جدید را بسیار هیجان انگیز می کند.
اسکورتو توضیح میدهد: «من فکر میکنم بهعنوان یک جامعه صادقانه به این موضوع نمیپردازیم که کار و زندگی خانوادگی گاهی چقدر خستهکننده است. من احساس میکنم مردم برای هیجان و فرار از کسالت بیشتر تمایل دارند که تقلب کنند تا درگیر جنایات شوند، اما این صرفا یک فرضیه است."
مطالعهای در وبسایت روابط عاشقانه AshleyMadison.com نشان داد که ۶۷ درصد از زنان متاهل و دگرجنسگرا که خیانت میکنند به دنبال «شور عاشقانه» بودند، اما ۱۰۰ درصد از زنان هرگونه قصد ترک همسرشان را انکار کردند. برخی حتی "علاقه آشکار خود را به شوهرانشان ابراز کردند."
محرومیت جنسی
هر چقدر هم که تلاش کنیم تا هیجانی یک رابطه را زنده نگه داریم، اما پیش بینی پذیری و آشنایی در نهایت بر کیفیت و فراوانی رابطه جنسی غلبه خواهد کرد. بنابراین، تعجب آور نیست که برخی از زنانی که خیانت می کنند، هیجان مراحل اولیه یک رابطه را از دست میدهند.
تنهایی
زنی که خیانت می کند ممکن است شریکی داشته باشد که ساعت های طولانی کار می کند و تمام روز او را با بچه ها در خانه رها می کند. شاید آنها خود را در مرحلهای از زندگی یافتهاند که دوستیابی سختتر است یا شاید همسر آنها با یک بیماری مزمن دست و پنجه نرم میکند. اسکورتو میگوید دلیل هرچه که باشد، تنهایی یا احساس انزوا و جدایی میتواند "مواد عالی برای یک رابطه پنهانی را فراهم کند." "آنها احساس تنهایی می کنند و شخص دیگری شروع به برآوردن نیازهای برآورده نشده فرد میکند."
سبک دلبستگی ناامن
نظریه دلبستگی نشان می دهد که روابط دوران کودکی بر نحوه درک و رفتار ما در روابط صمیمانه خود در بزرگسالی تأثیر می گذارد. بسته به مراقبت و پرورش (یا فقدان آن) که فرد در کودکی دریافت می کند، در بزرگسالی در یکی از سه سبک دلبستگی قرار می گیرد: ایمن (داشتن انتظارات و رویکردهای تعدیل شده به روابط)، مضطرب (نشان دادن ترس از رها شدن). ) یا اجتنابی (ترجیح می دهند استقلال خود را از دیگران حفظ کنند).
افرادی که خود را با سبک های دلبستگی مضطرب و اجتنابی می شناسند، به احتمال زیاد ویژگی هایی را نشان می دهند که با یک رابطه عاشقانه سالم تداخل دارد. شریک زندگی یا تلاش برای اجتناب از صمیمیت رابطه اولیه. اسکورتو میگوید که این افراد همیشه کنجکاو هستند که در آن سوی رابطه فعلی چه چیزی وجود دارد؟ این افراد تمام شادی را در یک نفر پیدا نمیکنند و برای شادی در هر رابطهای با مسائل زیادی دست و پنجه نرم میکنند.
بحران میانسالی
در حالی که بحرانهای میانسالی عموماً افراد بین ۳۵ تا ۶۰ سال را تحت تأثیر قرار میدهند، این رویداد کمتر به سن مربوط است. رویدادهای مهم زندگی، مانند مرگ والدین یا تولد یا یک نقطه عطف، ممکن است باعث بروز بحران میانسالی در یک زن شود و باعث شود که آنها با بار بزرگی رو به رو شوند.
اسکورتو میگوید: «مردم فکر میکنند، «فقط زمان کمی برای من باقی مانده است. من با زندگیام چه کار میکنم؟» یک زن ممکن است زمانی که تلاش می کند توانایی های بالقوه خود را به رسمیت بشناسد و زمان از دست رفته را جبران کند، رفتارهایی خارج از شخصیت معمول خود داشته باشد.
یک شرط اساسی
به گفته بلاک، افسردگی و خیانت شانه به شانه هم پیش میروند. «[یک رابطه عاشقانه] هیجان انگیز است، به طوری که مغز می تواند شروع به پمپاژ دوپامین، نوراپینفرین و سروتونین کند. چندان تعجب برانگیز نیست که این همان مواد شیمیایی هستند که هنگام مصرف داروهای ضد افسردگی تولید می شوند. «به عبارت دیگر، زنی که خیانت می کند می تواند از طریق خیانت خود، خود درمانی کند، حتی اگر دلیل واقعی لذت خود را درک نکند.»
فرصت
به گفته اسکورتو تعداد کمی از خیانتها از پیش طراحی شدهاند و بیشتر آنها نتیجه یک فرصت غیرمنتظره هستند. او می افزاید: "زنان احساس ناراحتی می کنند و شخص دیگری در یک وضعیت مشابه از مسیر آنها عبور میکند. آنها شروع به دلسوزی برای هم میکنند و سپس از آنجا با هم به مسیر ادامه میدهند." افراد در این شرایط معمولا نمی توانند دلیل خیانت خود را توضیح دهند.
بی حس کردن احساسات بد و تلخ
افراد می توانند انواع مختلفی از مکانیسمهای مقابلهای را برای مقابله با احساسات بد ایجاد کنند. در این مسیر آدمها گاهی اوقات استراتژیهایی را انتخاب می کنند که به جای مواجه با مشکل، اثرات بیحس کننده عاطفی دارند. رابطه جنسی، مواد مخدر، الکل و سایر اعتیادها یا رفتارهای این چنینی تنها چند نمونه هستند.
اسکورتو میگوید: یک رابطه پنهانی، فرار از واقعیت است. زمانی زنان تلاش می کنند تا در مورد آنچه می خواهند با شریک زندگی خود صادق باشند اما به جای آن به دنبال دنیایی فانتزی هستند که نه تنها مثل مُسّکن بیحس می کند، بلکه با ترشح آدرنالین حاصل از خیانت تکان شگفت انگیزی به سیستم میدهد.
نظر شما