سلام نو – سرویس اجتماعی: تهران شهر هزار گره است؛ از مسکن تا ترافیک گرههای زیادی در پایتخت همیشه شلوغ ایران به چشم میخورد. هر دولت و هر شهردار جدیدی که از راه میرسد وعده باز کردن این گرهها را میدهد، اما به نظر میرسد شهر هزار گره تهران دولت و شهردارها بسیاری را از سر گذرانده و مشکلاتش را حفظ کرده است.
امروز اما دو مشکل تهران بیش از همیشه خود نمایی میکند؛ فرسودگی و گرانی همزمان مسکن و ترافیکی که دیگر ۲۴ ساعته شده است! این دو مشکل امروز تبدیل به ابر مشکلی شدند که مردم را عاصی و مسئولین را با بن بست مواجه کردهاند.
برای بررسی این دو مشکل، زمینهها و راه حلها احتمالی آن سلام نو با خشایار نادی، کارشناس ارشد مهندسی معماری داشت. نادی به جز سابقه علمی مرتبط با مدیریت شهری سابقه حضور در دولت و شهرداری را نیز داشته و مشکلات تهران را از نزدیک لمس کرده است.
نادی هر چند برای مشکلات مختلف تهران ایدههای مختلف داشت اما اولویت را با فرهنگ سازی و سیاست تشویقی به جای سیاست قهری میدانست و معتقد بود امر و نهی خالی قانونگذار، دولت یا شهرداری باعث همراهی مردم نمیشود.
مشروح گفتوگوی سلام نو با خشایار نادی را در ادامه میخوانید.
این روزها قیمت مسکن سرسام آور تهران در کنار فرسودگی بخش مهمی از بافتهای آن، که محل سکونت بخشی از طبقه متوسط نیز است، حسابی مورد توجه قرار دارد. با این بافت فرسوده و قیمت سرسام آور چه میشود کرد؟
امروز ۲۶۰ هزار پلاک ساختمانی فرسوده در تهران داریم که اگر هر ساختمان به طور متوسط ۳ واحد باشد ما بیش از ۷۸۰ هزار واحد فرسوده در تهران خواهیم داشت. اصلاح این بافتها به جز رسیدن به توسعه پایدار منجر به حل مشکل بسیاری از اجاره نشینها میشود. در نتیجه باید گفت که اصلاح بافت فرسوده و قیمت مسکن به نوعی به هم گره خوردهاند.
به واسطه بافت فرسوده و قیمت بالای مسکن ما امروز در تهران شاهد این هستیم که بالا نشینان به مرکز شهر، مرکز نشینان به پایین شهر و پایین شهرنشینان به حاشیه شهر میروند. در این شرایط مناطقی مثل نوروز آباد در حاشیه شهر تشکیل میشوند که حتی امکان تهیه یک وعده نان ندارند.
در این وضعیت دو راه یا مدل برای اصلاح بافت فرسوده وجود دارد؛ محله محور و خانه محور. در مدل محله محور یک محله را مشخص میکنیم، خانههایش را با توافق مالک میخریم و به سازندگان میدهیم تا بسازند. یک سوم این فضا خانه سازی میشود و باقی فضا را به سازنده میگوییم مجتمع تجاری، فرهنگی یا پارک بسازد.
در کنار مدل محله محور ما مدل خانه محور هم داریم. در جایی که کل محله فرسوده نیست باید خانههای فرسوده را شناسایی کنیم و اندک اندک برای بازسازی و نوسازی خانه به صاحب آن امکانات دهیم. با وام کم بهره و امکاناتی از این دست باید صاحبخانه را تشویق کرد که بافت فرسوده را یا نوسازی کند یا بازسازی کند.
این اتفاق برای مستاجران هم مثبت است چون به این شکل قیمت خانه به مرور بهتر میشود و مستاجر دیگر نیاز ندارد به سمت مقاصدی مثل پرند یا پردیس برود. البته من شخصا طرحهایی مثل پرند و پردیس را میپسندم اما واقعیت این است که از از نظر اولویت بندی ما ابتدا باید دنبال نوسازی خانه محور، بعد محله محور و بعد ساخت شهرکهای جدید در حاشیه شهرها باشیم.
دلیل این اولویت بندی چیست؟
دلیل این مسئله آن است که در جایی مثل پرند یا پردیس همه چیز باید از صفر ساخته شود. از طرف دیگر چون اطراف شهر و جایی مثل پردیس ارزانتر است بسیاری تحریک میشوند که زندگی و کار خود در روستا را رها کنند و به این مناطق بیایند. یکی دیگر از عواقب این شهرها شلوغی و ترافیک در ورودیها و خروجیهای شهری مثل تهران است که شما در صبح و شبها شاهدش هستید. چون محل زندگی بسیاری از مردم در این مناطق است ولی کار آنها در تهران است ما شاهد ترافیک هستیم و از آن گریزی نیست. در نتیجه بازسازی و نوسازی بافت فرسوده باعث حضور مردم در شهر، کاهش ترافیک، کاهش اصطکاک و کاهش بار ترافیک تهران میشود.
در دولت دهم روی بافتهای فرسوده کار شد و ۳۰۰ هزار واحد مسکن روی این بافتها ساخته شد و ما امیدواریم دولت سیزدهم این روند را که مسکوت مانده بود را پیگیری کند. ما باید مشکل بافتهای فرسوده در کل کشور را حل کنیم، به خصوص بافتهای فرسوده نفوذ ناپذیری که معابر تنگی دارند و در هنگام آتش سوزی یا زلزله امداد رسانی به آنها مشکل میشود.
چه در مسئله بافتهای فرسوده و چه در پروژههای حمل و نقل یکی از راههای سرعت بخشیدن به کارها استفاده از سرمایه و توان اجرایی بخش خصوصی است. اما به نظر میرسد عدم ثبات سیاستگذاری باعث شده که سرمایهگذاران چندان مایل به ورود به این مسائل نباشند.
متاسفانه این عدم ثبات سیاستگذاری وجود دارد و در شهر تهران هم شاهد آن هستیم. به طور مثال در دوران شهرداری آقای احمدینژاد دور برگردان از طرحهای شهرداری بود ولی در دوران آقای قالیباف طرح به طور کلی مضر شناخته شد. بعدش آقای قالیباف طرحهای خوبی داشت که دوران شورای شهر پیشین تمام آنها به طور کلی کنار گذاشته شد و به طرحی مثل دوچرخه سواری اهمیت بسیاری داده شد. من شخصا اعتقاد دارم که این نگاه صفر و یکی برای ما مضر است و باید نقاط ضعف و قوت هر طرح را دید.
به طور مثال طرح دوچرخه سواری با تمام علاقهای که من به آن دارم چندان در تهران پا نگرفت چون آنطور که برخی کارشناسان میگویند شیب و زیرساختهای تهران آن را تبدیل به شهری مطلوب برای دچرخه سواری نمیکند. در این طرح در برخی موارد ما شاهد بودیم که لاینهای خودرو به دوچرخه داده شد و عملا ترافیکی جدی رخ میداد. حالا هم ظاهرا مدیران جدید چندان از طرح دوچرخه سواری استقبال نکردند و برخی از ایستگاههای این دوچرخهها جمع شده است.
این جا چه کسی ضرر میکند؟ پیمانکاری که هیچ تضمینی ندارد و فکر میکند سرمایهاش بعد از چند سال خوابیدن به باد میرود و سودی به او نمیرسد.
این مسئله در حوزه ملی هم وجود دارد. طرح مونوریل قم در دولت دهم شروع شد و بیش از ۷۰ درصد پیشرفت داشت و با استقبال مردم رو به رو شد، اما در دولت یازدهم کاملا متوقف شد. مشابه این طرح در بسیاری از شهرهای توسعه یافته جهان اجرا شد و نتایج خوبی هم داشت. سرمایهگذار این پروژه چه رفتاری خواهد داشت؟ میترسد و قید سرمایهگذاری در پروژههای مشابه را میزند.
به جز این در بحث سرمایهگذاری ما شاهد گله شدید سرمایهگذاران و پاسکاری و معطل شدن آنها بین ارگانهای مختلف هستیم. باید ارگان مشخصی مسئولیت سامان دادن به این سرمایهگذاران را به عهده بگیرد.
در چنین شرایطی مشکلات اساسی تهران از چه مسیر حل میشود؟
من یک بار با یکی از اساتید بزرگوارم در دانشگاه صحبت میکردم و از ایشان پرسیدم که بزرگترین مشکل ما چیست و ما برای مسائلی مثل ترافیک تهران چه کنیم؟ ایشان چندین بار تاکید کردند که باید دنبال فرهنگسازی و اصلاح فرهنگ مردم باشیم و تا این اتفاق رخ ندهد هر چقدر هم مترو ساخته شود مشکل حل نمیشود.
به باور من نیز اولین و مهمترین قدم ما فرهنگ سازی است. در این مسیر باید شهروندان را تشویق کرد تا از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند. وقتی مردم به این سمت رفتند و امکانات افزایش یافت اندک اندک متخلفها را جریمه کنیم. نمیشود از روز نخست به مردم امر و نهی کرد که ماشین بیرون نیاورید و دنبال جریمه آنان باشیم. اگر این کار را کنیم مردم به ما گوش نمیدهند و حتی گاهی لج میکنند. به جز این باید به سمت تولید محتواهای چند رسانهای در صداوسیما و دیگر رسانهها برویم تا همه، به خصوص بچهها، نگاه جدید و درستی به مسائل پیدا کنند.
از منظر امکانات هم ما امروز شاهد هستیم که با ده اتوبان هم مشکل ما حل نمیشود. ما باید مترو بزنیم و اولویت مترو است و به علت کمبود فضا هر اقدامی که روی شهر شود اثری به اندازه مترو نخواهد داشت و اقدام موثر تنها با مترو ممکن است. ما باید مترو را چنان توسعه دهیم که شهروندان دهها دقیقه معطل مترو نشوند.
البته برای بهتر شدن شرایط تهران اقدامات دیگری نیز میشود کرد؛ از جمله تشویق به استفاده از خودروهای هیبریدی است که باعث کاهش آلودگی و درآمدزایی دولت میشود و باید به فکر آن بود. اقدام موثر دیگر برای بهبود شرایط تهران بحث پارکینگ است که باید سرمایهگذاران را به ساخت پارکینگهای عظیم تشویق کنیم که خدماتی مثل پمپ بنزین و کارواش نزدیکش باشد. این مسئله هم بهبود امکانات رفاهی است، هم کاهش بار ترافیکی.
این رویکرد تشویقی که شما به آن اشاره کردید در بخش مسکن هم کاربرد دارد؟
در بخش مسکن هم ماجرا به همین شکل است. به جای مالیات بستن و اقدام قهری باید کار را با اقدامات تشویقی پیش برد و بعد هم رویکرد کمک به همنوع را تقویت کرد، وگرنه اقدامات مثل امر و نهی برای افزایش ندادن اجاره خانه چندان جوابگو نیست. همین حالا واحدهای خالی بسیار است و حتی پس از قانونهای مجلس هم این خانهها پر نشده است.
قانونی هم که تصویب شود اما رعایت نشود عملا بیهوده است.
بله همینطور است. این طور که بگوییم مصوبه دولت و مجلس است و باید اجرا شود جواب نمیگیریم. آیا امروز نسبت به یک سال پیش کاهش اجاره بها داشتیم یا خانههای خالی پر شدهاند؟
با این همه به نظر میرسد در نهایت همه چیز به فرهنگ گره خورده است.
بله. به خصوص با توجه به فرهنگ ما من مایلم به نقش موثر زنان در اصلاح فرهنگهای غلط اشاره کنم. اگر ما بتوانیم زنان را وارد این مسیر کنیم و آنان را به مشارکت در اصلاح فرهنگ محله و شهر تشویق کنیم تغییر را بسیار سرعت میبخشیم. اگر زنان پای کار باشند جامعه پشت سر آنان حرکت میکند.
شما گیلان را نگاه کنید زنان پا به پای مردان در کار حضور دارند. در نقاط دیگر هم باید این کار را کنیم. شما مدیریت محلات را بدهید به بانوان و نتیجه آن را تماشا کنید.
نظرات