سلام نو – سرویس اجتماعی: خبر بُهت آور بود. یک جوان اهوازی همسر جوان- و در واقع نوجوان- ۱۷ ساله خود را سر برید و بعد هم برای نشان دادن غیرت خود با سر بریده به وسط خیابان آمده است.
بسیاری این اتفاق را بدیع و غیرقابل باور یافتند و از تازگی چنین رخدادی سخن گفتند، اما واقعیت این است که چنین قتل دلخراشی هرچند همیشه بُهت آور است، اما چندان بیسابقه، بدیع و غیرقابل باور نیست.
اگر اهل سینما باشید حتما عروسِ آتش خسرو سینایی را با بازی درخشان حمید فرخنژاد به خاطر دارید. این فیلم به سنتهای عشیرهای در جنوب ایران، ازدواج اجباری و خودسوزی میپرداخت و همان سال نیز واکنشهای بسیاری در پی داشت. عروس آتش داستان دختری بود که به حکم قواعد عشیره باید پسر عمویش ازدواج کند، اما در اهواز عاشق استادش میشود و همین مسئله به مشکلاتی میانجامد که در آخر به قربانی شدن دختر میانجامد.
خسرو سینایی، کارگردان عروس آتش درباره حواشی این فیلم به قانون گفته بود:
در زمان فیلمبرداری به علت حساسیتها، موضوع فیلم را لو ندادیم. عشایر عرب هم با ما همکاری کردند و توانستیم از عروسیهای آنجا فیلمبرداری کنیم. تا سکانس حمید فرخ نژاد در پای حجله پیش رفتیم.اما برای سکانس آخر که دختر خنجر در میآورد،مجبور شدیم کل صحنه را به جای دیگری منتقل کنیم. بعد از اکران شنیدم عده ای با کوکتل مولوتوف به سینما حمله کردهاند. بعضی نیز از تهدیدات جانی علیه من سخن گفتند. از اهواز فردی با ته لهجه عربی تماس گرفت و گفت چند تن از روسای عشایر را دعوت کرده اند و در آنجا گفته اند که این مساله قتلهای ناموسی باید به طریقی حل شود. هنگام بازدید از یکی از شهرهای جنوبی یکی از محلی ها به من گفت که روی اسم تو حساس شده اند. از آن روز به بعد دوستانم در آنجا مرا به نام سمیعی صدا می زدند!
حالا بعد از ۲۲ سال عروس دیگری قربانی شد، این بار هم به دست پسر عمویش ولی با تیغ و بریدن سر؛ عروسی که نوجوانی ۱۷ ساله بود و هزار آرزو را با خود به زیر خاک برد.
اما چرا این چنین شده است؟ چرا ۲۲ سال بعد از ساخت عروس آتش هنوز که هنوز چنین گرههای خونباری وجود دارد؟ ریشه این مسئله را باید به بیتوجهی برخی نهادهای موثر به مبارزه با کودک همسری و گرامیداشت برخی سنتهای غلط دانست.
همین امروز برخی مدافع کودک همسری هستند، از طرف دیگر برخی دنبال بسط سنتهای غلط قبیلهای هستند و هیچ تلاشی برای مبارزه با این سنن نمیکنند. تابستان سال پیش برخی استانهای کشور برای پنجمین بار دنبال ثبت ملی رسم خون بس بودند، رسمی که عملا زنان را وثیقه پایان نزاعهای خونبار میکند.
جنس خونبس از جنس همان قاعده عشیرهای است که باعث میشود پسر عموی یک دختر فکر کند که همسر ازلی و ابدی او است و اختیار جان دختر نیز در دستانش است.
همان زمان امان الله قرایی مقدم، جامعه شناس، به سلام نو گفت که این رسم برای ایجاد صلح بین عشایر، قبایل و اقوام موثر بوده و هنوز هم از نظر منطق درونی برخی مناطق قابل پذیرش است اما امروزه دیگر از نظر اخلاقی قابل قبول نیست و ثبت ملی آن خدشه وارد کردن به فرهنگ است.
واقعیت هم چنین است. اگر روزی روزگاری عقد دختر عمو و پسر عمو را در آسمانها بسته بودند و هر قتل و خونریزی و مشکل با ریش سفیدی حل میشد، امروز دیگر چنین نیست. امروز زنان حق انتخاب دارند و قاتل باید در برابر قانون پاسخگو باشد و قوه قضاییه و ضابطین آن نباید اجازه دهند زورِ عشیره به قانون برسد و خون انسانی مظلوم به واسطه سنتهای غلط پایمال شود.
نظر شما