سلام نو – سرویس سیاسی: این روزها همه منتظر حمله قطعی روسیه به اوکراین هستند و حتی روز حمله را نیز سه شنبه تعیین کردهاند. نشریه دِ ویک انگلیس از چرایی درگیری احتمالی روسیه در اوکراین میگوید، مقامات غربی از اطلاعات قطعی خود درباره زمان و چگونگی حمله سخن میگویند و اوکراین آماده دفاع است.
اما در این جا یک نگاه دیگر وجود دارد و آن نگاهی به دور از هیجانات رسانهای است که این روزها بر سر ماجرای اوکراین رخ داده است. پوتین از یک سو مایل است دولتی روسگرا در کییف مستقر باشد و از طرف دیگر تمایل دارد و با جذب اوکراین به اردوگاه روسیه نظم لیبرال غربی را به چالش بکشد، نظمی که همیشه منتقد آن بوده است.
به طبع ورود به فاز نظامی، اشغال اوکراین و حتی بازگرداندن آن به دامن روسیه رویایی نیست که بتوان از آن چشمپوشی کرد، به خصوص اگر غرب به علت بحرانهای داخلی به این مسئله ورود مستقیم نکند. با این همه، همه چیز به همین سادگی نیست.
پوتین چند مسئله را به خوبی میداند. نخست این که هیچ قطعیتی درباره عدم مداخله مستقیم غرب در ماجرای اوکراین وجود ندارد. مداخله غرب و رویارویی با روسیه یعنی یک جنگ عظیم که هزینههایی جبران نشدنی دارد.
حتی اگر غرب به صورت مستقیم به ماجرای اوکراین وارد نشود احتمال دارد که از متحدان محلی خود و البته نیروهای دیگر بهره ببرد. همین حالا هم گزارشهایی از انتقال تروریستها از سرزمینهایی مثل سوریه به اوکراین در دسترس است. روسیه تجربه سوریه را دارد. به خوبی میداند ورود به چنین نبرد یعنی ورود به یک باتلاق آن هم بیخ گوش روسیه. روسها مدتها تلاش کردند تروریستها را از مناطق پیرامون خود تخلیه کنند و نمیخواهند دوباره این مسئله رنگوبوی یک بحران بگیرد.
مسئله دیگر این است که برنده اول و اصلی نبرد روسیه با غرب چین خواهد بود. روسیه وارد جنگ میشود و برنده یا بازنده از آن خارج خواهد شد. به هر شکل این نبرد غرب را نیز همچون روسیه با مشکل مواجه میکند، مشکلات غرب و حتی روسیه باعث میشود تا چین با کمترین هزینه دست خود را در دیپلماسی و اقتصاد بیش از پیش بالا ببرد.
مشکل دیگر اما به اقتصاد روسیه باز میگردد. پوتین هرچند ژست خود را به عنوان دومین قدرت نظامی جهان خراب نمیکند، اما به خوبی میداند که اقتصاد روسیه مشکلات فراوانی از جمله فساد گسترده دارد. در چنین شرایط ورود به یک جنگ که با تحریم تمام غرب همراه میشود میتواند اقتصاد روسیه را وارد شوک کند، چیزی که مطلوب پوتین نیست.
با این تفاسیر گزینه منطقی برای پوتین چیست؟ ژست حمله نظامی گرفتن یا در بدترین حالت حمله نظامی محدود، دو اتفاقی که آمریکای جو بایدن را وادارا به بازگشت به میز مذاکره کند. آن وقت پوتین با دست بالا روبهروی جو بایدن مینشیند و احتمالا بخش قابل توجهی از خواستههای خود را به طرف غربی تحمیل میکند.
این گزینه چیزی است که شاید طرف غربی هم به آن فکر کند. بحران پناهجویان جنگ در سوریه هنوز دامن اروپا را گرفته و حل نشده است، بحران پناهجویان اوکراینی که جای خود دارد. سوریها باید از چند کشور از جمله ترکیه میگذشتند تا به غرب برسند و همین مسئله باعث میشد تا برخی از آنان در کشوری مثل ترکیه ساکن شوند ولی مسئله اوکراین اینطور نیست. بار تمام پناهجویان اوکراینی به دوش اروپا خواهد افتاد، اتفاقی که میتواند بحرانی اقتصادی و اجتماعی تازهای را در قلب اروپا ایجاد کند.
دیپلماتها از یک "راه فرعی" حرف میزنند، راهی که همه طرفها را میتواند از مسیر جنگ خارج کند. اما یافتن چنین مسیری آسان نیست. این مسیر ترکیب از تهدید و تطمیع دو طرف است. مسیر که به رضایت نسبی پوتین و غرب در حوزههای امنیتی منجر شود، اما آیا دستیابی به چنین راهی ممکن است؟ با توجه به تحرکات دیپلماتیک غرب و روسیه پاسخ مثبت است، امکان رسیدن به توافق وجود دارد، اما زیر سایه خطر جنگ.
نظر شما