عارفه سادات میریوسفی*: اینکه آدم در وطن خودش توریست دیده شود هم خوب است. چون همیشه وطنش برایش شگفتی دارد، همین‌طور که کرمان هر لحظه برای من.

آدمی که می‌خواهد گاهی در وطن خودش توریست باشد

از مسجد جامع کرمان هیچ تاریخچه‌ای در ذهن ندارم. هیچ‌وقت درباره‌ی اینکه توسط چه کسی و در چه دوره‌ای ساخته شده، کنجکاوی نکرده‌ام. به نظر من اکثرا محتوا در برابر شکل رنگ می‌بازد. اگر شما هم یک‌بار آنجا را ببینید، به من حق می‌دهید. پررنگ‌ترین ویژگی مسجد، کاشی‌های لاجوردی‌اش است. کاشی‌های بی‌نظیری که با طرح‌های مختلف در کنار هم چیده شده‌اند، اما یک کل باشکوه را ساخته‌اند.

ظهرها که صدای اذان بلند می‌شود، مردم عادی و کسبه‌ی اطراف، دسته دسته از در اصلی و دری که به بازار ختم می‌شود، وارد مسجد می‌شوند. گوشه‌های حیاط مسجد، سایه‌های خنکی است تا بچه‌ها از آفتاب گرم به آن‌جا پناه ببرند و بازی کنند. صدای نمازخوان‌ها در مسجد با صدای بازی بچه‌ها در حیاط مخلوط می‌شود.

من که همیشه‌ گوشه‌ای می‌نشینم تا مسجد را تماشا کنم با خودم فکر می‌کنم که مسجد در اصل برای بازی بچه‌هاست. نماز که تمام می‌شود، نمازگزاران از مسجد خارج می‌شوند. گاهی آب خنکی می‌نوشند، با بچه هایشان حرف می‌زنند، توریست‌ها را تماشا می‌کنند و آرام آرام از  حیاط مسجد خارج می‌شوند. رفته رفته مسجد خلوت می‌شود، آفتاب عالم‌تاب در مسجد پهن می‌شود. همه چیز به قدری آرام است که گذر ابر را هم می‌توانی با چشمانت پی بگیری تا از آسمان مسجد عبور کند.

بعد از نماز بهتر می‌توانم مسجد را بگردم، مثل یک توریست. به شبستان‌ها نگاهی می‌اندازم، به کاشی‎‌ها دست می‌کشم و تلاش می‌کنم نوشته‌ها را بخوانم. گاهی اگر توریستی ببینم از دور نگاهش می‌کنم، اگر سردرگم به نظر برسد نزدیکتر می‌شوم، تلاش می‌کنم با او حرف بزنم و با اشتیاق به او خوش‌آمد می‌گویم. خودم را شبیه کسی نشان می‌دهم که خیلی از کرمان می‌داند اما در واقعیت من از کرمان چیزهای زیادی نمی‌دانم. در عوض بسیار دوستش دارم.

بیشتر بخوانید: سفری به مسجد جامع مظفری

آدمی که می‌خواهد گاهی در وطن خودش توریست باشد

احتمالا گاهی شبیه توریست‌ها هم به نظر می‌رسم، چون اکثرا فکر می‌کنند کرمانی نیستم و ارتباط گرفتنم با توریست‌ها بی‌فایده می‌ماند. روایت همین‌جا تمام می‌شود اما اینکه آدم در وطن خودش توریست دیده شود هم خوب است. چون همیشه وطنش برایش شگفتی دارد، همین‌طور که کرمان هر لحظه برای من.

روایت‌های دیگر عارفه سادات میر یوسفی:

آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت...

* عارفه سادات میریوسفی کارشناسی حقوق خوانده، اهل کرمان است، کتاب و سفر دوست دارد و برای سایت‌های مختلفی مطلب نوشته است. عارفه برای سلام نو از سفرها نزدیک و دورش روایت می‌کند.

کد خبرنگار: ۹
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • پربازدید

    پربحث

    اخبار عجیب

    آخرین اخبار

    لینک‌های مفید

    ***