سلام نو - سرویس فرهنگ و هنر: تئاتر یکی از مهمترین شاخصهای فرهنگی هر کشوری است و نفس تئاتر و تئاتر دوستی همیشه نکتهای قابل توجه بوده است. با هر تعریفی که به سراغ فرهنگ انسان برویم، نکته مهم آن ارتباط است. بدون شکلگیری ارتباط، پیدایش فرهنگ امکانپذیر نیست. ریشه فرهنگ در دل سادهترین ارتباطهای انسانی جا گرفته و تاریخ تمدن انسان، به معنای پیچیدهتر شدن این ارتباطهای انسانی است.
هنر، خلقی برای برقراری ارتباط است. هنر با ظرافت کامل، نقص دیگر رسانهها را جبران کرده و ایجاد ارتباط را که مهمترین کار انسان است، صورت میدهد. پیامهای عمیق و ژرف بر بال هنر مینشینند و آنگاه که جدالی از عمق و ژرف از بالاترین درجه ظرافت برخوردار شد، جز بادر نظر گرفتن نقش تئاتر، نمیتوان آن را بیان کرد. تئاتر نمادین و شکیل است.
اهمیت تئاتر بر جان آدمی
صحنه تئاتر یک صحنه لمس شدنی است. جایی که یک موجود زنده تمام احساس و رفتار خود را در قالب شخصیتی نمادین ابراز میکند تا پیامی را به خواننده منتقل کند. حس بودن و وجود داشتن، ملموس بودن و هیجان. لمس صحنه، بالا و پایین صدا و خلق یک اثر را به صورت واضح می توان در لحظه به لحظه دید. اینجاست که اهمیت تئاتر جلوهگر میشود.
در ایران این هنر زنده سابقه ای طولانی دارد. ابتدا تعزیه خوانی، شبیه خوانی و پرده خوانی وجود داشت. سپس تئاتر به مفهوم امروزی که نقطه قوت این تحول است و سپس سینما و تلویزیون پا به عرصه گذاشت.
تئاتر همچون چیدن مهرههای تسبیح در کنار هم است. برای انتقال احساس و پیام درون آن از عناصر حرکت، شخصیت و سناریو که گاه بیکلام و گاه با کلام همراه است، ذهن و روح بیننده را مسحور خود میکند.
اما سوال اساسی اینجاست که چرا ما محو تئاتر می شویم؟
اگر از منظر علمی نگاه کنیم، جامعه شناسان با تحقیقات گستردهای که انجام دادند به این نتیجه رسیدند که میزان رشد فرهنگی یک جامعه به گسترش نقش تئاتر آن بستگی دارد! همین زنده و پویا بودنها، تبادل احساس بین بازیگر و تماشاگر، حس آنی صحنه، تجربه ای ارزشمند و قابل ستایش است.
این نمایشی که زاده تفکر است وقتی به صورت زنده با مخاطب ارتباط برقرار کند بیشتر به روح و جان او مینشیند.
این هنر اثیر گذار میتواند ابتدا بر فرد نفوذ کرده و حتی پایه گذار رفتار اجتماعی در جامعه باشد. از قدرت آن می توان استفاده کرد و فرهنگ و رفتار پسندیدهای را برای نسل آینده پسانداز نمود. موضوعاتی در زمینه ازدواج، رفتار اجتماعی، رفتار دورنی و حس روانشناسانه حتی در حوزه سلامت با نمایش زنده قابل نتقال و بهبود هستند.
پس هر یک از ما که روی صندلی تماشاگر نشستهایم در برابر این هنر ارزشمند مسئولیم تا جامعه متمدن خود را رشد دهیم. اینجاست که اهمیت تئاتر بیش از گذشته مشخص میشود.
اما تئاتر از نظر درون مایه، به گونههای مختلفی تقسیم میشود.
۱- درون آزمایی یا اکسپرسیونیسم
اگر این دسته از تئاتر را از نزدیک دیده باشید، شاید به عنوان نشناسید اما ویژگی این نوع تئاتر متفاوت است. تاکنون دیدهاید که یک شخصیت تئاتر، تصورات و رویاهای خودش را به صورت متضاد بیان کند؟ انگار که آن شخصیت لباس روانشناسی بر تن کرده و ذهنیاتش، با او بلند بلند حرف میزنند. حتما دیالوگهای آشنایی هم برای ما دارد! به این سبک درون آزمایی میگویند.
۲- نمایش بیمعنی یا ابزورد یا پوچی
نمایشنامهنویسان این نوع تئاتر معتقد بودند جهان و تلاشهای انسان در آن پوچ و بی معناست. این معنا را برای اولین بار آلر کامو در مقالهاش برای شرح جایگاه انسان نوشت. داستانها و اساطیر یونانی روزه شهره شهر بود. در داستان آمده است سیزیف گناهی کرد، محکوم شد تا آخر عمرش سنگی را از کوه بالا ببرد، وقتی موفق میشد، سنگ را از کوه به پایین میانداخت و باز روز از نو و روزی از نو. طرفداران این سبک هم معتقدند انسانها در جهان، تلاش بیهوده میکنند و فقط خود را سرگرم کردهاند.
۳- سرگرمی یا دادائیسم
نوع این نمایش به جنگ جهانی اول بر میگردد. جایی که در مکتب آلمانی نوعی آشفتگی به وجود آمد. میگفتند جهان معنایی ندارد پس باید از هنری بیمعنا برای نمایش آن استفاده کرد
۴- شاعرانه یا رومانتیسم
طرفداران این سبک معتقدند در نبرد بین عقل و احساس، احساس پیروز است. آنها رومانتیک بوده و دنیا را نه آنگونه که هست بلکه آن طور که دوست دارند، توصیف میکنند. در این سبک میگویند تجربه کن، احساس کن و به آن اهمیت بده.
۵- واقع گرایی یا رئالیسم
این سبک با رومانتیسم مشکل دارد. آنها معتقدند باید دنیا را همانطور که هست نشان دهیم. خوب و بد، زشت و زیبا. خیلی جدی انسان را موجود زنده و پویا میبیند و میگوید باید به دنبال ریشههای تاریخی و اجتماعی بود.
اگر دیدید نمایشی قصد دارد زندگی را واقعی نمایش دهد و قوانین طبیعت و جامعه را به نمایش میگذارد، رئالیسم است.
۶- نمادگرایی یا سمبولیسم
این سبک میگوید زندگی فقط واقعیت نیست و ماورالطبیعه هم در آن نقش دارد. اما این نیروی خاص را باید با استفاده از کنایهها و استعارهها به میدان آوریم نه به صورت مستقیم تا تاثیرگذاری آن بیشتر باشد.
۷- ورای حقیقت یا سورئالیسم
این سبک رومانیستم را گسترش داد و معتقد بود انسان فراتر از آن چیزی است که به آن مینگریم. اندیشه ضمیر ناخودآگاه و کیفیات وهمی و رویاگونه پایه و درون مایه این سبک هستند.
۸- احساس و تاثر یا امپرسیونیسم
بیستر بر احساسات انسانی توجه دارد و شخصیتهای آن مبهم به همراه اندیشه القایی آنها به ایفای نقش میپردازند.
۹- شکل گرایی یا فرمالیسم
این دسته معتقدند یک اثر تنها موقعی ارزشمند است که ساختار و ویژگیهای نمایش در آن لحاظ شده باشد. نمایش آن بیشتر بی صدا و گنگی است.
۱۰- نمایش اسطورهای یا اپیک
خیلی شبیه تغزیه در ایران است. نمایشی که دو گروه خاص مفاهیم متضاد را به نمایش میگذارد. جنگ بین حق و باطل.
۱۱- طبیعتگرایی یا ناتورئالیسم
طبیعت نظم فوقالعادهای دارد. و اگر انسان به طبیعت برگردد، طبیعت گراست.
۱۲- امروزی یا مدرنیسم
توجه این نوع نمایش پسزدن سنتهای قدیمی و گرایش به پدیدههای فرهنگی امروزی است.
۱۳- طنز کهن یا کمدی کلاسیک
درست است که ظاهر کمدی طنز است اما در واقع دارد به مسائل جدیتر توجه میکند. این نوع طنز بسیار جدی است و به منطق و حرکات بدن بازیگر توجه میکند.
۱۴- کمدی عاشقانه یا کمدی رومانتیک
کمدی با محوریت عشق، خندهدار و به دور از کمدی کلاسیک از ویژگی بارز این نوع کمدی است.
نقش تئاتر و ماهیت آن در فرهنگ سازی و پیشرفت جامعه امروزی بسیار پررنگ است.
نظر شما