سلام نو – محمدعلی صفآرا: ماجرا از اظهارات رییس جمهور در اسنفد ماه آغاز شد، جایی که ابراهیم رئیسی خطاب به وزرا و مسئولان دولت گفت: برای برنامه ریزی ریشه کنی فقر مطلق نگویید از سال دیگر شروع میکنیم، همین الان شروع کنید.
این اظهارت باعث جنجالهای بسیاری شد. برخی رسانهها اظهارات رئیسی را به گونهای منتشر کردند که انگار او گفته که دو هفتهای فقر مطلق را ریشه کن میکند، مسئلهای که با واکنش هواداران دولت نیز رو به رو شد.
به هر شکل اظهارات رئیسی نشان داد که مسئله فقر مطلق برای دولت او مسئله است. آن طور که همشهری گزارش کرده او چهارشنبه ۲۴ فروردین در دیدار با برخی فعالین دانشجویی دوباره به مسئله فقر مطلق اشاره کرد و گفت: در دوره تصدی مسئولیت آستان قدس رضوی تجربیات موفقی در زمینه مبارزه با فقر مطلق در حاشیه شهر مشهد داریم و با توجه به ظرفیتهایی که در کشور وجود دارد و با هماهنگی دولت و نهادهای انقلابی میتوان، فقر مطلق را در کشور ریشهکن کرد.
از سخنان رئیسی اینطور بر میآید که او هر چند وعده ریشهکنی دو هفتهای فقر مطلق را نداده، اما معتقد است با «ظرفیتهای فعلی کشور» و با تکیه بر «هماهنگی دولت و نهادهای انقلابی» میتوان فقر مطلق را ریشه کن کرد. مصداق تجربه موفق در ذهن رئیسی نیز «دوره تصدی مسئولیت آستان قدس رضوی» توسط وی است.
این جا دو مسئله مطرح میشود. نخست این که آیا پیشنیازهایی که رئیسی گفت برای ریشه کنی فقر کافی است و الگوی ذهنی او مطلوب است؟ بر فرض کافی و مطلوب بودن آیا این پیشنیازها تامین شده است؟
در ابتدا باید گفت که برای ریشه کنی فقر مطلق به پیش نیازهایی بیش از «ظرفیت» و «هماهنگی دولت و نهادهای انقلابی» نیاز است، هر چند که این دو مورد نیز ضروری هستند.
ریشه کنی فقر مطلق پیش از همه چیز به یک برنامه کلان، شفاف و عملیاتی نیاز دارد که خالی از شعار و مبتنی بر واقعیتها باشد.
برنامه باید متناسب با ظرفیتهای کشور تدوین و توسط نیروهای توانمند اجرا شود. ظرفیتهای ایران به دلیل تحریمهای ناحق آمریکا سالها است که تحلیل رفته است. سالها است که در ایران کلان پروژهای مثل پارس جنوبی اجرا نشده است.
پس ابتدا باید این ظرفیتها را احیا کرد. مسئله بعدی مجریان چنین طرحی است. از محمد مخبر تا محسن رضایی و دیگر اعضای تیم اقتصادی دولت، تا این لحظه هیچ کدام نتوانستند خود را در قامت یک ژنرال برای اجرای کلان پروژههایی مثل ریشه کنی فقر نشان دهند. نه رستم قاسمی کار عجیبی در حوزه ساخت مسکن کرد و نه جواد اوجی شاهکاری خلق کرد. وزیر صنعت و کار هم که با احتمال جدی استیضاح مواجه هستند. احسان خاندوزی به عنوان وزیر اقتصاد وضع بهتری دارد، اما تا این لحظه در قامت یک ژنرال ظاهر نشده است.
اما نکته بعدی احیای ظرفیتهای اقتصادی ایران است. هر گونه احیای ظرفیتهای اقتصادی ایران نیاز به خروج از تنشهای کلان با سیستم مالی دنیا دارد.
حتی اگر تمام این پیش فرضها را کنار بگذاریم و با مدل ابراهیم رئیسی پیش برویم باز هم به مشکل میخوریم چون ظرفیتهای فعلی برای ریشه کنی فقر کافی نیست و آن هماهنگی که رئیسی از آن سخن میگوید نه تنها در سطح دولت با نهادهای دیگر بلکه حتی در سطح خود دولت نیز دیده نشده است.
مشکل آخر اما الگوی مطلوب رئیسی است که «دوره تصدی مسئولیت آستان قدس رضوی» است. دوره مسئولیت رئیسی در آستان قدس دوران خوبی بود اما این جا دو مسئله مطرح است. آیا اقدامات آستان قدس در حوزه فقر موثر بود؟ در صورت پاسخ مثبت آیا الگو قرار دادن آن دوره برای ریشه کنی فقر مناسب است؟
هیچ آمار دقیقی از میزان تاثیر اقدامات آستان قدس در ریشه کنی فقر در خراسان یا حتی مشهد موجود نیست. با این همه حتی اگر پاسخ سوال نخست مثبت باشد، باید گفت که الگوی آستان قدس برای دولت کارآمد نیست. آستان قدس در مقام یک سازمان خیریه با فقر برخورد میکند، نه در مقام دولت. سازمانهای خیریه عمومی امکان برخورد ریشهای با عوامل سیستماتیک فقر را ندارند. خیریهها نمیتوانند فقر را مقیاس کلان ریشهکن کنند، بلکه دنبال بهبود وضعیت فقرا و کاهش آسیبهای فقر هستند.
در نتیجه به طور خلاصه باید گفت که ابراهیم رئیسی اگر دنبال ریشهکن کردن فقر در یک دوره چهار یا حتی هشت ساله است باید نگاه، شیوه و الگوی مدیریتی و نیروهای ارشد خود را عوض کند چون با مسیر فعلی بعید است بتواند موفقیت ملموسی در ریشهکنی فقر پیدا کند.
نظر شما