سلام نو – محمدعلی صفآرا: روزهای گذشته خبر درگذشت محمدعلی اسلامی ندوشن و مهدی آگاه منتشر شد، دو چهره از دو وادی متفاوت اما با یک اشتراک مهم؛ ایران دوستی، نگاه ملی و کوشش بیپایان برای اعتلای ایران و مردمش. یکی مرد ادبیات، حقوق و قلم بود و دیگری مرد تجارت، کسبوکار و توسعه اقتصادی.
محمد علی اسلامی ندوشن؛ قلبی که برای ایران میتپید
برای بسیاری از ما نام محمدعلی اسلامی ندوشن با قطعات ادبی او در کتابهای ادبیات فارسی مدرسه گره خورده است. قطعاتی کوتاه، ساده، روان و گیرا که گاه هنوز به خاطر ما میآیند.
اسلامی ندوشن تحصیل کرده رشته حقوق بینالملل از فرانسه بود و پس از بازگشت به ایران، ابتدا به عنوان قاضی در دادگستری مشغول شد اما پس از مدتی به دعوت فضلالله رضا به دانشگاه تهران رفت و تا دو سال قبل از انقلاب در آنجا تدریس میکرد. ندوشن با بیش از ۷۰ تالیف و ترجمه و دهها یادداشت و مقاله از پرکارترین ادبا و محققین معاصر ایران بود.
برخی از آثار او عبارتند از: ماجرای پایانناپذیر حافظ، چهار سخنگوی وجدان ایران، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، داستان داستانها، سرو سایهفکن، ایران و جهان از نگاه شاهنامه، نامه نامور، ایران را از یاد نبریم، به دنبال سایه همای، سخنها را بشنویم، ایران و تنهائیش، ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟
از او اشعار و جملات قصار بسیاری دهان به دهان نقل میشود: از جمله:
من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن این که رسالت ایران به پایان نرسیدهاست و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد.
یا در بخشی از گفتوشنودهای خود در کتاب زندگی، عشق و دیگر هیچ که در سال ۱۳۹۶ چاپ شد نیز میگوید:
تا سالها پیش کمتر بدبین بودم، ولی در این سالها، افت اخلاقی مردم مرا غمناک کردهاست. اگر ملتی از حداقل سطوح اخلاقی خودش تنزل کند برگرداندن آن به طرف اصول اخلاقی، مشکل است.
مهدی آگاه؛ تاجر توسعهگرای کرمانی
مهدی آگاه نامی بود که برای عموم مردم کمتر شناخته شده بود، اما اهالی اقتصاد به خوبی او را میشناختند. مهدی آگاه فرزندِ خلفِ غلامرضا آگاه بود، مردی اصالتا یزدی که پسته ایران را صنعتی کرد. مهدی آگاه نیز از بنیانگذاران انجمن پسته ایران و یکی از تولیدکنندگان و صادرکنندگان شاخص پسته ایران بود.
با این همه تمام مهدی آگاه همین نبود. او شاگرد کم پرورش نداد شاگردانی مثل محسن جلالپور که امروز از ستونهای بخش خصوصی اقتصاد در ایران هستند. مهدی آگاه اما در تجارت خلاصه نشد و مانند پدرش نگاهی جدی به توسعه و آینده اقتصاد ایران داشت و به طور ویژه نگران بحران آبی ایران و به خصوص کرمان بود.
او در یک از مصاحبههای خود راه برون رفت کرمان از بحران آبی را « قبول واقعیت، صرفهجویی، بهینه سازی و دل نبستن به قصهی جن و پری» عنوان میکند.
او در توضیح قصههای جن و پری میگوید: بیهقی هزار سال پیش میگوید من وقایع را آنگونه که هست مینویسم گر چه جذاب نیست. مردم ما به طور ذاتی قصه جن و پری را بیشتر دوست دارند تا واقعیت تاریخی را. این خاصیت ما ملت است که دل میبندیم «ان شاالله ترسالی میشود».
از اسلامی ندوشن تا آگاه؛ سروهای بیجایگزین ایران
مرگ گریز ناپذیر است. فرقی ندارد اسلامی ندوشن، آگاه یا یک شهروند ساده در گوشهای از این شهر باشد، مرگ سراغ همه خواهد رفت و نمیتوان از آن گریخت.
نکته تلخ و تاسفبار اینجا است که به نظر میرسد به هزار دلیل پیدا و پنهان برای بسیاری از سروهای سترون ایران و چهرههای ملی کشور هیچ جایگزینی وجود ندارد. جایگزین اسلامی ندوشن کیست؟ چه کسی مثل مهدی آگاه دل در گرو کرمان دارد؟
از مرگ این ایران دوستان تلختر قصههای پس از مرگ آنان است، قصههای غربت آنان، بیتوجهی به انان و بیجایگزین بودن آنان. آن چنان که چنارهای قطور سر سبز تهران افتادند و جایگزین نشدند، سروهای فرهنگ و اندیشه ایران نیز پس از پایان عمر دیگر جایگزین نمیشوند.
نظر شما