سلام نو – محمدعلی صفآرا: روز جهانی کارگر و روز ملی معلم هر دو در ایران قرار دارند و یک یا دو روز بیشتر با یکدیگر فاصله ندارند. دو روزی که نماد دو قشر مهم جامعه ایرانی است، دو قشری که در تهران و بسیاری از شهرها خیابان به نام آنها است، مورد احترام زبانی بسیاری هستند و در انتخاباتهای مختلف بسیار مورد توجه طیفهای سیاسی مختلف قرار میگیرند.
«کیفیت آموزش» از عوامل جدی موثر در میزان «ثروتی» است که کشورها در بلندمدت تولید خواهند کرد، مهمترین عامل کیفیت آموزش هم معلم خوب است. از طرف دیگر رفاه کارگران باعث افزایش بازدهی بیشتر آنها در کار و افزایش سرعت توسعه اقتصادی کشور در سطوح مختلف است.
با تمام این اهمیت و توجهها و احترامهای زبانی باید به تلخ اعتراف کرد که این دو گروه در سالهای گذشته کیفیت زندگیشان کافی نبوده است.
اهمیت کارگران در چرخه اقتصاد کموبیش واضح است اما برای درک اهمیت نقش معلمها خوب است بدانید که آن طور که تجارت فردا نوشته در آمریکا و با یک مطالعه تاریخی برآورد شده که بستن تنها نیمی از شکاف عملکردی با فنلاند -یکی از برترین عملکردها از نظر موفقیت تحصیلی دانشآموزان- میتواند بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۹۰، بیش از ۵۰ تریلیون دلار به تولید ناخالص داخلی این کشور اضافه کند.
برای درک بزرگی این عدد کافی است بدانید که افت تولید اقتصادی در آخرین رکود ایالات متحده آمریکا کمتر از سه تریلیون دلار بود. همین مسئله به ما نشان میدهد آموزش خوب تا چه اندازه ثروت آفرین است.
آن وقت با این اهمیت این روزها معلمها برای کسب رفاه عموما باید دو جا کار کنند و بدتر از آن معلمهای بازنشستهای هستند که نه تنها مجبور به ادامه کار بعد از بازنشستگی هستند، بلکه مزایای دوران بازنشستگی را نیز کامل دریافت نمیکنند.
وضعیت کارگران هم بهتر از معلم ها نیست.
نکته جالب این جا است که دو وزارت کار و آموزش و پرورش هر دو از بزرگترین و مهمترین وزاتخانههای دولت هستند که البته یک فرق اساسی دارند.
وزارت کار در طول چهار دهه گذشته وزیر مهم، قدرتمند یا حداقل محبوب داشته است. احمد توکلی و ابوالقاسم سرحدیزاده وزرای کار و امور اجتماعی دولت میرحسین موسوی بودند، دو چهره کهنهکار سیاست. سرحدیزاده را باید موثرترین وزیر کار چهار دهه اخیر ایران دانست، کسی که پافشاریهایش بر ملزم کردن کارفرما به پرداخت حق بیمه کارگران کارگاههای زیرِ ۵ نفر در مقابل نظر شورای نگهبان عامل اصلی تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام بود.
حسین کمالی وزیر کار دولت هاشمی بود، چهرهای که هنوز در وزارت کار محبوب است و امروز دبیرکل حزب کار است. علی ربیعی، وزیر کار پنج ساله دولت روحانی نیز از چهرههای متنفذ سیاسی با سابقه کارگری است.
در طرف مقابل اما در تمام چهار دهه گذشته وزاتخانه آموزش و پرورش تنها یک وزیرِ مُولد، خلاق، کارآمد و قدرتمند داشته و آن یک وزیر هم محمدعلی نجفی بوده است. وزرای آموزش و پرورش در تمام دولتها چهرههایی درجه دو و سه بودند که به جز چند نفر اثری از دیگران در دنیای سیاست یا فعالیتهای صنفی معلمها باقی نمانده.
با چنان وضع سیاستگذاری و چنان سکانداران و چنین رویکرد ادامهداری به نظر نمیرسد که قرار باشد تغییر وضعیتی عملی در انتظار کارگران و معلمها باشد، اتفاقی که برای جامعه ایران خوشایند نخواهد بود.
آنچنان که گفته شد رفاه معلمها و کارگرها به بهبود فضای آموزش و کار میانجامد، دو فضایی که میتوانند با بهبود خود اقتصاد ایران را زیر و رو کنند و رفاه را برای تمام ایرانیها به ارمغان بیاورند.
نظرات