به گزارش سلام نو، ایسنا نوشت: «خانهبهدوش» را هزاربار دیدهایم؛ «ترشوشیرین»، «سهدرچهار»، «متّهم گریخت» و بقیه را هم. هرکدام از این سریالها دستکم دو دهه پیش ساخته شدهاند. اما با گذشت سالها و با اینکه تاکنون بیش از دهها بار از شبکههای مختلف سیما بازپخش شدهاند، هنوز هم در صدرِ پربینندهترین سریالهای ایرانی میدرخشند و روی دستشان سریالی بلند نمیشود. اما ریشه و علّت استقبال از این سریالها چیست؟
«خانهبهدوش» و ماجرای آقاماشاءالله هندوانهفروش، سفر به مالزی و تکیهکلام معروفش و داستانِ قیمه و ماست که هر چندوقتیکبار ترند شده و نُقلِ صفحات شبکههای مجازی میشود در سال ۱۳۸۳، و «متّهم گریخت» و جنجال آقاهاشم و بیبی و سودای مهاجرت به تهران، در سال ۱۳۸۴ ساختهشدهاند! «سهدرچهار» هم محصول ۱۳۸۷ است؛ ماجرای دو خانواده که آه در بساط ندارند و تصمیم میگیرند با کنارِ هم چیدن مهارتهایشان، برای خود یک شرکت خدماتی دستوپا کنند. «ترشوشیرین» هم ماجرای زنیست که یکتنه و دستتنها از راه ترشیفروشی، فرزندانش را به دندان گرفته و مدیریت میکند. در این میان مردِ متموّلی سرِ راه نصرتخانم قرار میگیرد و از او تقاضای ازدواج میکند و ماجرا و چالشهای آن از اینجا شروع میشود. هرکدام از این چهار سریال که در دسته سریالهای طنز و مناسبتی هم قرار میگیرند، بیش از ۱۰ بار از سیما بازپخش شدهاند و بارها آزمونشان را پس دادهاند. از بعد از پخش این چند سریال، خیلی از بازیگران سعی بر تکرارِ این موقعیتها داشتهاند، اما تا این اندازه با اقبال روبهرو نشدهاند. شاید از موفقترین نمونههای سریالهای مناسبتی در دهه اخیر، سریال «پایتخت» باشد که آن هم فراز و فرودهای خودش را داشته است. هرکدام از سریالهای «زیر آسمان شهر»، «مرد هزارچهره»، «شبهای برره»، «پاورچین»، «بزنگاه»، «چاردیواری»، «چارخونه»، «ساختمان پزشکان»، «پژمان»، «لیسانسهها»، «نون خ» و... نیز از نمونههای نسبتاً موفق سریالهای طنز هستند. اما باید دید آیا همگی میتوانند مثل قبلیها در صدر بمانند و در طول زمان هم قابلیت جذب مخاطب را داشته باشند.
بهارک محمودی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با ایسنا علل تداوم توفیق برخی از سریالهای تلویزیون، با وجود قدیمی بودنشان را، «تازه بودنِ فرم و محتوای آنها» میبیند و میگوید: اگر در سالهای اخیر کماکان محصولات قرنِ گذشته را میبینیم، حتماً آن محصولات به لحاظ کیفی جذابتر بودهاند و حرف و نکتهای که مطرح میکردند، کماکان مسئله امروز هم به شمار میرود. ترکیب این دو، یعنی هم کیفیت و هم مضمون، هم فرم و هم محتوا، موجب ماندگاری این آثار میشود. فرم و محتوای این سریالها هنوز کهنه نشده است. کمااینکه در همان دهه ۸۰، چندین سریال دیگر نیز در حال پخش بودهاند، اما تنها چندتا از اینها هنوز در صدرِ پربازدیدها باقی ماندهاند. این یعنی فرم و محتوا در این چند سریال بهقدری متناسب بوده که پس از گذشت سالها حریف نطلبیدهاند یا اگر طلبیدهاند، حریفی پیدا نکردهاند.
محمودی درباره چراییِ ساخته نشدنِ سریالهایی با همان مضمون و محتوا ضمن نقل قول از برخی کارگردانها، اینطور توضیح میدهد که بسیاری از نویسندگان، کارگردانان و فیلمسازان بهدلیل تفاوت و تغییر فضای گفتمانی دیگر قادر به ساخت چنین سریالهایی نیستند.
او مشخصاً توضیح میدهد: سابق بر این تا یکی دو دهه قبل، بسیاری از فیلمسازان یا دیگر هنرمندان میتوانستند حرفهایی بزنند تا صدای جامعه و مردم باشند و طبیعتاً خوانده و دیده شوند. زمانیکه فیلم یک فیلمساز با مشکلات جامعه عجین باشد، مخاطب با اثر او احساس نزدیکی میکند. اخیراً بسیاری از سریالها و یا فیلمهایی که تولید میشوند فضای بسیار متفاوتی از زندگی امروز را به تصویر میکشند، بهحدّی که کاراکترها و حتی ادبیات کلامی موجود در آثار برای مخاطبان هضمکردنی نیست و درواقع زندگیای را که ما به شکل زیسته تجربه میکنیم نشان نمیدهد. اگر همه اینها را کنارِ هم بگذریم، به این میرسیم که مخاطب حق انتخاب دارد، پس چیزی را انتخاب میکند که به مذاقش خوش بیاید.
نویسنده کتاب «نمایش رنج تهران در سینمای ایران» در قیاس وضعیت گفتمانی و دسترسیهای نسلِ جدید و قدیم چنین شرح میدهد: تفاوتی ندارد، ما چه درباره فیلم صحبت کنیم، چه سریال، از دهه ۶۰ تا ۹۰، دههبهدهه دسترسیهای گفتمانیمان افزایش یافته است. یعنی اگر بچههایی که در دهه ۶۰ زندگی میکردند، با کارتونهای «پسر شجاع» و «حنا، دختری در مزرعه» خوشحال میشدند، یکی از دلایلش این بود که انتخاب دیگری نداشتند؛ چراکه «تنوع» دست ما را برای انتخاب باز میگذارد و نبودش باعث میشود تا به هرچه داریم، قانع شویم. در دهه ۶۰، کودکان چاره دیگری نداشتند؛ اوقات فراغت آنها از ساعت پنج یا شش عصر شروع میشد و انتخابها هم بسیار محدود بودند. تلویزیون تنها دو شبکه بیشتر نداشت و تولد شبکه سه و شبکه پنج خود به نوعی اتفاق تازهای به شمار میرفت. اما الآن بهقدری دسترسیهای گفتمانیِ ما زیاد شدهاند که میتوانیم چیزهایی را که بیشتر دوست داریم، انتخاب کنیم، اما این به معنای افزایش کیفیت آثار نیست.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی درباره ذائقه تصویری نسل جدید میگوید: بسیاری از بچههای امروز به تماشای انیمه یا سریالهای کرهای علاقهمندند؛ چیزی که تا دو سه دهه پیش اصلاً اینگونه در دسترس نبود. آنها چیزهای متفاوتتری دیدهاند که ترجیح میدهند پیگیری کنند. اصلیترین دلیلی که باعث میشود بسیاری از سریالهای جدید یا قدیمی، امروز دیده نشوند، تنوع و دسترسیِ بیشتر به منابع بهروزتر است.
محمودی درباره ابزارهای نوین ارتباطی و تغییر در نحوه تماشای برنامهها معتقد است که ما امروز در گوشیهای هوشمندمان، محتوای آماده و تولیدشدهای داریم، که در هر زمان و مکان در دسترسمان است. تکنولوژی موبایل باعث قطعهقطعه شدنِ محصولات تلویزیونی یا تصویری در عرصههای دیگر میشود؛ بدین معنا که اگر آن محصول تصویری حرفی برای گفتن داشتهباشد، بهصورت ویدیوهای کوتاهِ قطعهقطعهشده در گوشیهای ما دستبهدست میشود، مثل قسمتهایی از برنامه «مهمونی» بهکارگردانیِ ایرج طهماسب که در شبکههای اجتماعی وایرال شد یا دیگر برنامهها و فیلمها. ما دیگر مثل قبل تلویزیون را روشن یا پلتفرمهای مختلف را باز نمیکنیم که از اول تا آخرِ یک فیلم یا سریال را تماشا کنیم، اما در عین حال تکّههای جذاب از آنها را که در فضای مجازی(خصوصاً اینستاگرام) بازنشر میشود دنبال میکنیم. مهمتر از همه این موارد، مسئله محتواست؛ یعنی اگر محصولی حرفی برای گفتن داشتهباشد و برای مخاطب جذاب باشد، با اینحال که تنوع گفتمانی و انتخابهای زیادی وجود دارد، راه خود را برای دیدهشدن پیدا میکند.
نظر شما