سلام نو – سرویس گردشگری: «گرجستان» کشوریه که در دو قاره اروپا و آسیا واقع شده و در حال حاضر به عنوان عضو ناظر در اتحادیه اروپا و ناتو قرار داره. این سرزمین مثل ایران دارای ۴ فصل هست و همین امر اقلیم اون رو خاص و منحصر به فرد کرده. گرجستان کشوری کوهستانی محسوب میشه چرا که کوهستانها و تپه ماهورها هشتاد درصد این کشور دیدنی رو در بر گرفته، سورامی، مسختی و ارسیانی رشته کوههایی هستن که رودهای گرجستان رو به حوضههای دریای سیاه و دریای خزر تقسیم میکنن. مهدی در وهله اول از تصمیمش برای رفتن به این کشور میگه و طبیعت و ساختار شهرهای آشنا و ناآشنای گرجستان رو اینطور توصیف میکنه: "حقیقتش تا روزی که برم و شروع کنم به تحقیق در مورد گرجستان فکر میکردم کشور بدرد نخوریه، به خصوص باتومی که برام تعریفش مساوی با یه سری کازینو و دریا بود و به تعریف قشنگی برام نداشت ولی وای از گرجستان، حالا میفهمم چرا نامجو میخونه: "آی گرجس گرجیا، خاتون ایالت جرجیا، گرجستانم را پس بده" چقدر زیباست این کشور سر سبز، چقدر خواستنیه و چقدر مردمان خوبی داره (بنا به دیدههای من). شهرهایی با اسمهای سخت ولی غرق زیبایی. تفلیس و مسختا که معمولا شهرهای آشناتری برای ایرانیها هستن به اندازه کافی زیبان ولی تو بخشهای جنوب و جنوب شرقی گرجستان شاید سیقاناقی و کوارلیِ کمتر دیده شده طبیعت و ساختار جذابتری داشته باشن. امروز که چندین ماه از سفر به گرجستان گذشته باید بگم به جرات برای من گرجستان یکی از بهترین مقاصدی بوده که تا به حال بهش سفر کردم، یکی از بهترین مناظر رو داشته و گروهی از بهترین همسفرها رو داشتم تو این کشور مذهبی پر از کلیسا
مهدی در ادامه سفرش به گرجستان، از بهشتی بی مثال صحبت میکنه، بهشتی که گویی حجت زیبایی این کشور رو براش تموم کرده. اون «کازبکی» که در شمال شرقی گرجستان قرار داره و به گونهای هم مرز با روسیه هست رو سرزمین درههای سبز، سرزمین بهشتی گرجستان میدونه. مهدی که از چشماندازهای این شهر به شوق اومده از تمایلش برای بیشتر موندن در اون تعریف میکنه و از قلهای با همین نام میگه، قله کازبک یا قازبگی که به معنی قله یخزده هست و ارتفاعی ۵۰۴۷ متری داره و به لحاظ درجه سختی مشابه قلههای رشتهکوه هیمالیاست. اینطور که از تعداد کلیساها در این سرزمین مشخصه، این شهر هم شهری مذهبی به شمار میاد. مهدی از کافی بودن زیباییهای کازبکی این طور میگه: "شاید اگر لپتاپم رو با خودم آورده بودم، از گرجستان بر نمیگشتم و مقصدم برای حداقل چند هفته کازبگی میبود، من طرفدار درههای سبز و لنداسکیپهایی با ویو کوههای پوشیده از برفم، چیزی که تمام و کمال تو کازبگی نصیبت میشد با ویویی از قله کازبک، بلندترین قله گرجستان با ارتفاع ۵۰۴۷ متر، نقطهای از گرجستان که بیش از هرجای دیگهای به خاطر نزدیکی به روسیه، روسها رو بسیار پر تعداد میبینی و البته با تم همیشگی گرجی یعنی سرزمینی پر از کلیساهای سنگی مثل تثلیث جرجتی و آنانوری. گرجستان برای من تو کازبگی معنا شد و حتی اگر ادامه زیباییهاش رو هم نداشت، همین بهشت گرجی برای من کافی بود."
نظر شما